کارآفرین و سرمایه کارآفرینانه

کارآفرینی از منظر ارزش های دینی و سرمایه اجتماعی

کارآفرین و سرمایه کارآفرینانه

کارآفرینی از منظر ارزش های دینی و سرمایه اجتماعی

کارآفرین و سرمایه کارآفرینانه

پیشرفت ایرانی اسلامی به عنوان گفتمان و خواست عمومی، راهبرد اساسی و مبنای همه قوانین و رویه های حاکمیتی باید باشد. جامعه نیازمند آموزش و ترویج کارآفرینی با رویکرد تفکر دینی و توسعه کسب و کارهای کارآفرینانه بر مبنای سرمایه انسانی، اقتصادی و اجتماعی ایرانی است

۲ مطلب با موضوع «اندیشمندان» ثبت شده است

 مفهوم کارآفرینی

اگرچه کارآفرینی، مفهومی است که در آغاز در علم اقتصاد مطرح بود و تا دهه­ی ششم قرن بیستم بیشتر از سوی اندیشمندان حوزه اقتصادی به آن پرداخته می­شد، اما در مجموع آن­ها نتوانستند تعریفی جامع و کامل از کارآفرینی ارایه کنند، بنابراین نقش آن در نظریه­های اقتصادی صرف، کمرنگ شد و همراه پر رنگ شدن نقش کارآفرینان در توسعه­ ی اقتصادی جوامع، روانشناسان به بررسی ویژگی­های کارآفرینان پرداختند(احمدپور داریانی و رضائیان ، 1377).

مقیمی(1381) معتقد است که امروزه کارآفرینی موضوعی میان رشته ­ای تلقی می­شود که رشته­های مختلفی هانند اقتصاد، روان­شناسی، مردم­شناسی، جامعه­شناسی، مدیریت و علوم سیاسی در تکامل آن نقش اساسی داشته­ اند.

شاه حسینی(1383) معتقد است که کارآفرینی شامل ، خلق و توزیع ارزش و منافع بین افراد، گروه­ها، سازمان­ها و جامعه می­باشد.

احمد پورداریانی و عرفانیان(1386) معتقدند، کارآفرین فردی است دارای ایده و فکر جدید که از طریق ایجاد یک کسب وکار و با بسیج منابع که با مخاطره­ی مالی، اجتماعی و حیثیتی همراه است محصول یا خدمت جدید به بازار ارائه می­دهد.

ذبیحی و مقدسی(1386) معتقدند که کارآفرینی پدیده­ای است که بسیاری از کشورهای توسعه یافته و درحال توسعه جهان به آن توجه جدی معطوف نموده­اند. در این کشورها، کارآفرینی به عنوان ابزاری نیرومند برای ایجاد فرصت­های مناسب تبدیل شده است که بهره­گیری از آن­ها می­تواند موجب رفع مشکلاتی مانند : بحران اشتغال، کمبود نیروی انسانی خلاق و پویا، کاهش چشمگیر بهره ­وری، کاهش کیفیت محصولات و خدمات، رکورد اقتصاد و رقابت شود. از این نظر، کشورها پرورش و آموزش کارآفرینان را در اولویت برنامه­های توسعه­ی اقتصادی اجتماعی خویش قرار داده ­اند.

صمدآقایی(1386) معتقد است که در قرن هفدهم میلادی و همزمان با انقلاب صنعتی، با اضافه شدن مفهوم مخاطره­پذیری، کارآفرین به معنای امروزی آن متولد شد. همزمان با موج جدید ایجاد کسب و کارهای کوچک و رشد اقتصادی، نگاه به کارآفرینی به عنوان تسریع کننده­ی این ساز و کار نیز دستخوش تغییر شد و از حوزه­ای صرفاً اقتصادی به مفهومی مدیریتی ارتقا یافت.

محمدی الیاسی (1386) در مقاله "موضوع کارآفرینی به عنوان یک حوزه‌ی علمی" نقل قول می‌نماید دی ویدسن (2003)  و گارتنر (1990) معتقدند که یک اجماع قوی و گسترده درباره تعریف کارآفرینی به عنوان یک برساخته(پدیده) وجود ندارد و همین موضوع شاخصی است که نشان می­دهد کارآفرینی به عنوان یک حوزه­ی جستارگری به صورت نسبی در وضعیت توسعه­ ی پارادایمی ضعیفی قرار دارد. به همین دلیل است که پژوهش­گران و صاحب­نظران، بخش عظیمی از وقت و تلاش­های پژوهشی خود را جهت تدوین تعریفی مقبول از کارآفرینی صرف می­کنند.

محمدی الیاسی(1387) معتقد است که در دنیای امروز، ایجاد تحرک و پویایی در کسب و کار فقط با وجود سرمایه و نیروی کار متخصص حاصل نمی­شود. "کارفرین" بازیگر جدیدی است که در اقتصاد پیچیده­ی امروز پویایی لازم را برای فعالیت اقتصادی فراهم می­کند. این بازیگر با ویژگی­های رفتاری چون خلاقیت، نوآوری، پیشگامی و خطرپذیری از سایر بازیگران عرصه­ ی اقتصاد جدا می­شود.

عمرانی و همکاران(1389) معتقدند که کارآفرینان با ویژگی­هایی چون تحمل ابهام، خلق سازمان جدید، کشف فرصت­ها، جمع ­آوری عوامل تولید و تولید ترکیب­ های جدید شناخته می­ شوند.

مفهوم کارآفرینیعبارت "کارآفرینی" سابقه طولانی در بخش بازرگانی دارد. مشهورترین تعریف این عبارت ایجاد ارزش از طریق نوآوری است(شومپیتر،1951؛ دراکر،1985). به مانند شومپیتر صاحب نظرانی مانند پیتر دراکر، کول و کوپر[1](1946)  نیز کارآفرینی را ارزش­آفرینی از طریق نوآوری  تعریف می­کنند.

پیترسون و برگر[2] (1971)  معتقدند که فعالیت­های کارآفرینی به شرکت­ها کمک می­کند تا تجارت جدیدی را برای افزایش سودآوری توسعه دهند.

ارو[3](1974) کارآفرینی را همان فرآیند کشف فرصت­ها می‌داند و به نحوی که بیان می­کند چگونه افراد به صورت مستقل و یا در داخل سازمان­ها، مسائل و چالش­های ناشناخته را ببینند و چارچوبی جدید از ابزارها و اهداف ایجاد کنند تا از آن­ها به نحو مطلوب استفاده کنند. البته کارآفرین فقط مواردی را می­بیند و برای استفاده از آن برنامه­ریزی می­کند که ارزش لازم را داشته باشند.

ریچارد کانتیلتون[4](1730) به عنوان نخستین فرد که واژه کارآفرین را در علم اقتصاد ابداع نمود کآفرین را فردی معرفی می‌نماید که ابزار تولید را به منظور ترکیب به صورت محصولاتی قابل عرضه به بازار خریداری می‌کند. او از قیمت نهایی محصولات به هنگام خرید اطلاع ندارد.

برنارد دبلیدر[5] کارآفرینی را به عنوان فرایند خریداری‌ نیروی‌ کار و مواد اولیه‌ به‌ بهائی‌ نامعین‌ و به‌ فروش‌ رساندن‌ محصولات‌ به‌ بهائی‌ طبق‌ قرارداد، بیان می‌نماید.

جان باپتیست سی(1803) کارآفرین را فردی می‌داند که مسئولیت تولید و توزیع فعالیت اقتصادی خود را برعهده دارد.

رابرت لمب[6](1902) معتقد است که کارآفرینی یک نوع تصمیم­گیری اجتماعی است که توسط نوآوران اقتصادی انجام می­شود و نقش عمده­ی کارآفرینان را اجرای فرآیند گسترده­ی ایجاد جوامع محلی، ملی و بین المللی و یا دگرگون ساختن نمادهای اجتماعی و اقتصاد است.

آرتور کُل[7](1946) معتقد است که کارآفرینی پلی است بین جامعه به عنوان یک کل ، به ویژه جنبه های غیراقتصادی جامعه و موسسات انتفاعی تاسیس شده برای تمتع از مزیت­های اقتصادی و ارضاء آرزوهای اقتصادی.

فرانک نایت[8](1921) بر این باور است که کارآفرینان کسانی هستند که در شرایط عدم قطعیت، تصمیم می­گیرند و پیامدهای کامل آن تصمیمات را نیز خودشان می پذیرند.

جوانوویک[9](1982) کارآفرینانه را افرادی می‌داند که در راستای استفاده از فرصت­ها، کالاها یا خدماتی را به جامعه عرضه می­کنند که مشتری­پسند بوده و بازار یا محیط خواهان آن­هاست. بنابراین لازم است کارآفرینان اطلاعات کاملی از بازار و محیط داشته باشند. فرآیند مبادله و تعامل با محیط می­تواند این اطلاعات را فراهم کند.