کارآفرین و سرمایه کارآفرینانه

کارآفرینی از منظر ارزش های دینی و سرمایه اجتماعی

کارآفرین و سرمایه کارآفرینانه

کارآفرینی از منظر ارزش های دینی و سرمایه اجتماعی

کارآفرین و سرمایه کارآفرینانه

پیشرفت ایرانی اسلامی به عنوان گفتمان و خواست عمومی، راهبرد اساسی و مبنای همه قوانین و رویه های حاکمیتی باید باشد. جامعه نیازمند آموزش و ترویج کارآفرینی با رویکرد تفکر دینی و توسعه کسب و کارهای کارآفرینانه بر مبنای سرمایه انسانی، اقتصادی و اجتماعی ایرانی است

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کسب و کار» ثبت شده است

چکیده

«کارآفرینی» که در واقع فرایند تأسیس یک شغل برمبنای یک فکر و یک ایده ی نو است. راهبردی است برای حل مسأله ی اشتغال و ایجاد و خلق عرصه های نوین در جهت رشد و پویایی و تولید ثروت در جامعه، که با توجه به اهمیت کلیدی آن در اقتصادهای نوین، کشورهای گوناگون مجدانه برنامه های مفصلی را برای بسط چنین فرهنگی در جامعه ی خود تدارک دیده اند.
این نوشتار در پی آن است تا با بررسی و تجزیه و تحلیل برخی از معیارها و اصول کارآفرینی در آموزه های نبوی در جهت ثمربخشی بیشتر کارآفرینی، که بر پایه ی باورها و ارزش ها و روش ها و شیوه های خاصی استوار شده است، بپردازد، و در نتیجه ی راهبردها و رهیافت هایی را در جهت ایجاد فرصت های شغلی و تولید ثروت و بهبود شرایط اقتصادی برای نظام اسلامی بیابد.
واژگان کلیدی: معیار، کارآفرینی، اشتغال، آموزه های نبوی.
 

مقدمه و طرح مسأله

در میان عوامل تولید، کار جایگاه ممتازی دارد، به ویژه که با انسان و اراده ی او سرو کار دارد. از این رو، می تواند جهت گیری های مختلف و متفاوتی داشته باشد. جهت گیری های متفاوت، آثار فردی و اجتماعی متفاوتی نیز در سطح هر جامعه بر جای خواهد گذاشت. به همین دلیل ضرورت دارد جهت گیری های مطلوب در این امر شناخته شود. به نظر می آید مهم ترین جهت گیری ها توجه به استراتژی توسعه ی کارآفرینی است که در برنامه ی چهارم توسعه نیز بر آن تأکید شده است. (رک.به: انصاری و غفار زاده، 1386 ،268)
از یک سو، مسأله ای که در برآوردهای آماری اشتغال را با نارسایی مواجه کرده است، وجود نوعی "بداشتغالی" است که در برخی موارد، افزایش اشتغال به قیمت افزایش بیکاری پنهان و هم جهت با بداشتغالی و نادیده گرفتن تخصیص بهینه بوده است.
از دیگر سو، بیکاری یک مسأله ی اجتماعی و نشان دهنده ی اتلاف انرژی نیروی انسانی است. از این رو، از جمله دلایل توجه به توسعه ی کارآفرینی، می توان به قدرت آن در ایجاد کسب و کارهای جدید با ارزش افزوده ی بالا، توسعه ی کسب و کارهای موجود، افزایش درصد استفاده از ظرفیت های بدون استفاده ی تولید و به تبع آن رشد اقتصادی و رفاه اجتماعی، کاهش نرخ بیکاری، افزایش سرانه ی تولید و عدالت اجتماعی، که از مهم ترین دغدغه های نظام اسلامی به شمار می آید، اشاره کرد.
 

تعریف کارآفرینی

کارآفرینی، فرایند پذیرش مخاطرات و پیامدهای تأسیس کسب و کار بر مبنای اندیشه ها و ایده هایی است که نتیجه ی آن ایجاد فرصت های شغلی و بهبود شرایط اقتصادی و ارتقای توان مندی جوامع خواهد بود. به عبارت دیگر کارآفرینی فرایند ایجاد ثروت و هدایت خلاقانه ی منابع، خلق سازمان یا سازمان های جدید و نیز توسعه ی موقعیت های اقتصادی و روش اداره و مدیریتی است که فرصت ها را کنترل و تعقیب کرده و به عنوان شیوه ای عالمانه از زندگی، با درک ظرفیت های بلااستفاده، زمینه را برای بهره گیری از آن فراهم می سازد، و برای رسیدن به آرمان رشد اقتصادی رفاه اجتماعی به وسیله ی افزایش سرانه ی تولید و کاهش نرخ بیکاری به جریان ها و شریان های اقتصادی و اجتماعی کمک های شایان توجه و مؤثری می کند (ر.ک. به: احمد پور، 1379، 26-12)
 

تأثیر آموزه های دینی در تقویت فرهنگ کارآفرینی

به نگرش ها و باورهای ذهنی و ساختاری پذیرفته شده، توسط افراد یک جامعه یا سازمان، نسبت به کار، فرهنگ کار آن جمع می گویند. بر مبنای این تعریف، فرهنگ کارآفرینی عبارت است از: مجموعه ی ارزش ها، باورها و دانش های مشترک و پذیرفته شده ی یک گروه کاری در انجام فعالیت های معطوف به تولید و یا ایجاد ارزش افزوده (ر.ک.به: جعفری، و حبیبی، 1381، 71). حال با توجه این تعریف می توان چنین نتیجه گرفت که باورها و اعتقادات دینی در تقویت و تضعیف فرهنگ کارآفرینی تأثیر بسزایی دارند.
از آموزه های دینی برای تبدیل کارآفرینی به فرهنگ و پیوند آن با هنجارهای اجتماعی می توان از ابزارهای معنوی تشویقی و تنبیهی فراوانی استفاده نمود. برخی از این آموزه ها، که در احادیث و روایات بیان گر ابزارههای تشویقی هستند، در ادامه مورد بررسی قرار می گیرند.
 

کارآفرینی به عنوان تکلیف و وظیفه

کار و تلاش در نگرش دینی برای تأمین نیازهای فردی و اجتماعی ضرورتی اجتناب ناپذیر است که تمامی لحظات زندگی را در بر می گیرد. از این رو، در آموزه های دینی از آن به عنوان وظیفه و تکلیف یاد شده است. پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) در این باره می فرماید: «طلب الحلال فریضه علی کل مسلم و مسلمه»؛ طلب کردن روزی حلال بر هر مرد و زن مسلمان واجب است (مجلسی، 1404هـ، ج3، 9). و نیز می فرماید: «طلب الکسب فریضه بعدالفریضه» (ر.ک. به: همان، 17 و نوری، 1408هـ، ج13، 12 و مجلسی، 1404هـ، ج100، 9).
 

کارآفرینی به عنوان جهاد د راه خدا

در آموزه های دینی کارآفرین مانند جهادگری دانسته شده است که در صحنه ی کارزار با دشمنان خدا به نبرد پرداخته و از حریم دین دفاع می کند. به تعبیرپیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) «الکاد فی عیاله کالمجاهد فی سبیل الله»؛ کسی که برای تأمین زندگی خانواده ی خود کار و تلاش کند همچون مجاهد در راه خداست (نوری، 1408 هـ، ج424، 2 و ر.ک. به: حر عاملی، 1403 هـ، 12، 11، و حرانی، 1384 هـ، 328). امیرالمؤمنین علی (ع) نیز در این باره می فرماید: «ما غدوه احدکم فی سبیل الله باعظم من غدوته یطلب لولده و عیاله ما یصلحهم»؛ در آمدن شما صبحگاهان برای جهاد در راه خدا، از درآمدن آن کس که برای تأمین زندگی خانواده ی خود تلاش می کند بالاتر نیست (نوری، 1408 هـ، ج2، 415).

داستان مینو و تولیددارو

 بخش هایی از تحقیق فریدون شیرن کام و ایمان فرجام نیا درباره خاندان خسروشاهی را در زیر مشاهده می کنید. در طی چند قرن گذشته، یکی از قطب های بزرگ اقتصادی و مرکز معاملات بزرگ بازرگانی ایران، همچنین یکی از راه های مهم ارتباطی ایران با اروپا از طریق تبریز صورت می گرفت، بر همین اساس بسیاری از فعالان بزرگ اقتصادی ایران در حوزه تجارت و صنعت از این شهر برخاستند. آنان فعالیت خود را از سطح شهر تبریز به سطح استان و مناطق پیرامون خود و در طی کمتر از سی سال، ابعاد فعالیت آنان به سطح ملی و به خارج از کشور توسعه یافت.

جهانگردان مردم تبریز را، به افرادی مقتصد، محتاط، زرنگ، دوراندیش و پرخاش جو توصیف نموده اند. به نظر می رسد وجه میانه روی و صرفه حویی در میان این بازرگانان، حداقل در مراحل آغاز انباشت، بیشتر شیوع داشته است. همانطور که خسرو شاهی غالبا از قناعت و تسلیم به داده های الهی با فرزندانش در کودکی سخن می گفت. در ایران، زندگی اکثر مردم ساده و محدود بود. برای مثال یک دست لباس نو، یک جفت کفش و جوراب نو و دو سه عدد پیراهن، پوشش سراسر سال افراد خانواده ها را کفایت می کرد که معمولا پدر خانواده در شب عید برای خود و همه فرزندانش می خرید.

تحول نگرش به ثروت و کار در میان برخی از خانواده بازاریان اتفاق افتاد، همین تغییر نگاه نقش مهمی در گذار برخی از خانواده ها به فعالیت صنعتی داشته است. فرهنگ سنتی ثروت را امانت خدا در دست افراد، برای کمک به دیگران می داند، خداوند اعطا می کند و او از دست آدمی می ستاند بر قناعت، صرفه جویی، تسلیم به سرنوشت و کوچک نگه داشتن واحدهای تولیدی و بازرگانی را توصیه می نماید. این رویکرد با فرهنگ آدام اسمیتی که شخص را مالک اموال خود می شناسد، به نظر متعارض می رسد و رقابت در بازار را تشویق می نماید و پیروی از سود شخصی را به نفع جامعه می داند تا از کوشش او جامعه بهره ببرد. فرزندان این خانواده های بازاری سنتی، با تحول به نگرش آدام اسمیتی فعالیت اقتصادی خانواده را توسعه دادند، در حالیکه پدرانشان هنوز تحت سیطره نگاه سنتی به ثروت و کار قرار داشتند.

به تدریج که فعالیت بازرگانی و صنعتی آنها به چند واحد توسعه یافت کمتر در درون این خانواده ها از قناعت گفتگو می شد. صحبت ها عموما تلاش در راه ازدیاد درآمد و سرمایه و راه یابی به رفاه بیشتر هدف بود. گسترش آزادی و احترام به اصل مالکیت شخصی، فعالیت صنعتی برخی از فعالان اقتصادی بعد از شهریور 1320 بیشتر شد. در این دوره جامعه از داشتن اتومبیل و خانه مجلل استقبال می کرد رواج این فرهنگ در تکوین کارآفرینی از دهه سی تا پنجاه موثر بود. تثبیت امنیت و تاسیس نهاد های مدرن از ربع دوم قرن بیست زمینه های اولیه شکل گیری کارآفرینی را در ایران فراهم نمود .

قوانین مدنی، جزایی، بازرگانی و اصول محاسبات حقوقی مورد تصویب و استفاده قرار گرفته بود تجار تا حدی با آن خو گرفته بودند. تکلیف مردم در انجام سرمایه گذاری ها تا حدی روشن بود ولی به علت کمبود ارز، کوچک بودن بازار مصرف و تعداد کم کارآفرین، چند کارخانه در رشته نساجی، سیمان و قند، توسط دولت و بخش خصوصی احداث شد که در سطح محدود فعالیت داشتند . در عین حال ترس از شوروی در میان بازاریان نقش موثری در کاهش سرمایه گذاری صنعتی داشته است.

خاندان خسروشاهی بزرگترین فعالان صنعتی تولید و توزیع دارو در دهه چهل و پنج در تاریخ ایران بودند. خاندانی که، نقش برجسته ای در توسعه فعالیت های تجاری و صنعتی ایفا کردند . خاستگاه تاریخی آنها تبریز می باشد که پس از مدتی، فعالیت های خود را به قزوین، تهران، همدان و از نظر شبکه توزیع در سطح کشور گسترش دادند.

حاج حسن خسروشاهی در اواخر قاجار تا اوایل دوران پهلوی اول، مدتها رئیس اتاق بازرگانی تبریز بود. در آن زمان که هنوز قوانین مدنی و بازرگانی رایج نبود و معاملات بر اساس قوانین شرعی صورت می گرفت، وی به علت داشتن درجه اجتهاد، مرجعی برای حل و فصل اختلافات معاملاتی تجار بود و قسمت بیشتر وقت او صرف این گونه کارهای اجتماعی می شد. سه برادر باهم و زیر نظر حسن خسروشاهی مشترکا تجارت می کردند. کار مشترک و هماهنگی سه برادر در آن زمان، بین فعالان اقتصادی تبریز ضرب المثل بود .

تجارت خانه وی و دو برادرش در سرای میانه بازار تبریز قرار داشت . این سرا همچون کاروانسرا ساخته شده بود وسط آن یک حیاط و فضای سبز بزرگی داشت که انواع کالا مثل کاغذ، پارچه، شیشه، قند و شکر در آن انبار شده بود و در اطراف دفاتر تجارتی در دو طبقه ساخته شده بود. حجره حاج حسن خسروشاهی و برادرانش در طبقه دوم قرار داشت. درحالیکه تحصیلاتش در حد اجتهاد می باشد، همراه دو برادرش غفار وحسین از سال 1280 شمسی و یک کارمند کار تجارت را شروع کردند. آنها به واردات کالاهایی از قبیل فاستونی، کاغذ، چای، شکر و... می پرداختند. علاوه بر فعالیت تجاری اقدام به تاسیس کارخانه نساجی با سرمای ه گذاری مشترک سه شریک تجاری ( آنها نیز برادر بودند) در قزوین کردند.

یکی از برادران به نام حسین خسروشاهی به همین منظور در سال 1315 - 1314 به ایتالیا رفت. او یک مهندس نساجی را از ایتالیا برای اداره امور فنی کارخانه آورد. آنها پارچه بافی آذربایجان را در سال 1316 ، با سرمایه گذاری 352 هزار تومان ( با 100 دستگاه ریسندگی و بافندگی پنبه) تاسیس کردند. کارخانه پارچه های ضخیم می بافت که مورد استفاده روستائیان بود. غیر از مهندس ایتالیائی، سه برادر، شرکا و مدیران، در نساجی تجربه نداشتند.

حمایت گمرکی و سود بازرگانی نسبت به محصولات نساجی وارداتی، امکان تداوم تولید با سودآوری را برای آنها در چند سال اولیه، بدون تخصص و تجربه لازم در صنعت نساجی تضمین نموده بود. مشکلات مدیریتی و ب ی توجهی به تحولات ایجاد شده پس از جنگ جهانی دوم در صنعت نساجی و ناکامی در نحوه اداره کارخانه خصوصا با بزرگ شدن فرزندان، همچنین فعالیت مستقل اقتصادی از سوی هر یک از آنها، سرانجام شراکت بین برادران را در سال 1325 به پایان رساند و هریک از آنها کار مستقل تجاری و صنعتی خود را پیش گرفتند.

علل ناکامی کارخانه، فقدان مدیر شایسته بود که به امور صنعت نساجی وارد و در عین حال مستقل از شرکا باشد و شخصا با جایگزین کردن ماشین های نو بجای فرسوده، تغییر ساختار سازمانی کارخانه و جلوگیری از دخالت های ناشیانه شرکا بتواند شرکت را به سود آوری برساند. گام های اولیه فعالیت صنعتی گر چه موفق نبود اما بستر لازم برای جلوگیری از خطا های بعدی را در صنعت برای خانواده خسروشاهی فراهم نمود.

حاج حسن خسرو شاهی 6 پسر داشت که بنگاه های تجاری و صنعتی گروه تولید دارو را اداره می کردند. در آغاز دهه پنچاه، نوه هایش نیز به گروه خانواده پیوستند. سه برادر به نام های نصرالله دکترای داروساز، کاظم دکترای اقتصاد، محمد مهندس مکانیک دوره های آموزش عالی داخل و خارج از کشور را طی نمودند . سه برادر دیگر به نام های احمد، جواد و مجید پس از طی دوره دوم متوسطه نظام آموزشی قدیم، به پدرشان در بازار پیوستند . اصغر خسرو شاهی فرزند احمد مهندس شیمی، در اوایل سال های 1350 به گروه پیوست.

خانواده خسرو شاهی از اوایل سال های 1335 به کمک فرزندانش بار دیگر فعالیت صنعتی را آغاز نمود. این بار در صنعت دارو و شوینده ها فعالیتش را متمرکز نمود. ( 3) او در آغاز فعالیت صنعتی در پیامی خطاب به پرسنل شرکت، اول دیماه 1336 اعلام نمود. »کارگران و کارمندان عزیز فرزندان من کارگاهی که در آن کار می کنید مثل خانه شما است بکوشید خانه خود را خوب نگه دارید و نظم وترتیب را در آن رعایت کنید. آنچه را که برای خود نمی پسندید برای دیگران روا ندارید. نتیجه کوشش شما و ما در این موسسه، درمان بیماران و تسکین آلام دردمندان می باشد . راز موفقیت 1- ایمان به خداوند 2- رازداری، احساس مسئولیت، صمیمیت و دلسوزی در کار است که با اعتماد بنفس و هوشیاری، می توان استعداد خدادادی را آشکار و همگان را بخود علاقمند نمود. 3- راستی، امانت، نظم وترتیب، پاکیزگی در کار، مهربانی با زیر دستان، فرمانبرداری و احترام به کارفرمایان از علل موفقیت است.

این پیام دستورالعمل و راهنمای گروه تولید دارو برای 22 سال بعد بود. آنها درطی یک پروسه تاریخی شانزده شرکت تجاری و صنعتی تاسیس نمودند و در چندین سرمایه گذاری مشترک بانک، بیمه و بسته بندی با سایر سرمایه گذاران مشارکت نمودند . از این میان 16 شرکت گروه تحت پوشش شرکت سهامی عام سرمای ه گذاری البرز قرار گرفت. شرکت سهامی تولید دارو، تیدی، تولی پرس( تولید مواد شوینده ) ، کیوان ( به تولید انواع بیسکویت و...) ، پخش البرز، پایور، پایه گذار، تکنو صنایع، شرکت سهامی سویران، شرکت سهامی سایانمید کی بی سی، شرکت سهامی سولفاتیک، شرکت سهامی آروکا، شرکت سهامی تولیفارما، شرکت سهامی پیازر، شرکت سهامی کار آزاد، و کامپیوتر البرز و... به فعالیت های خود ابعاد گسترده ای دادند.

گزارش هیئت مدیره همزمان با بحران سیاسی خرداد 1357 به مجمع عمومی ارائه شد . فروش شرکت در سال 1356حدود 000 / 000 / 264 / 10 ریال، تقریبا 39 درصد نسبت به سال قبل افزایش داشت. قیمت عمده محصولات داروئی از دهسال پیش تغییر زیادی نیافته بود. سود شرکت پس از کسر مالیات 576 میلیون ریال، که نسبت به سال قبل 97 درصد افزایش داشت. در حالیکه وزش انقلاب گسترش یافته بود، بیش از 107 میلیون ریال از سود سهام، به سال بعد منتقل شد.

شرکت های گروه بیش از 600 محصول متنوع دارویی، بهداشتی، مواد غذایی، دترجینت و پاک شویی، مواد بسته بندی، الیاف مصنوعی و سموم دفع آفات نباتی و... تولید و در تمام کشور با قیمت یکسان به فروش می رساندند. همچنین پایه های صادراتی گروه را با تاسیس شرکت پایور به منظور صادرات در بازار منطقه طراحی نموده بودند. در بخش پژوهش شرکت، تعداد زیادی دکتر داروساز و تعدادی کارشناس تحقیقاتی برای تهیه فرمول داروهای جدید در آزمایشگاه در سال 1357 مشغول تحقیق بودند تعدادی از این محققین دارای تحصیلات عالی بودند. شرکت برنامه ریزی کرده بود که این آزمایشگاه ها را با استخدام متخصصین هر چه بیشتر توسعه دهد تا از یارانه تحقیقاتی دولت بیشتر استفاده نمایند. برای گروه تحقیق پیش بینی شده بود از گیاهان طبی ایران به منظور تولید داروها و وسایل بهداشتی استفاده شود به گونه ای که قابلیت صادراتی داشته باشد .

برای پیاده کردن این طرح، قرار بود، مقارن انقلاب کارخانه ای در فرانسه راه اندازی شود تا امکان بهره مندی از همکاری های تحقیقاتی و پژوهشی فرانسه فراهم شود. تفاوت هزینه دستمزد در زمینه نیروی انسانی و پژوهش بین ایران و فرانسه اجرای آن را امکان پذیر می نمود. مدیران امیدوار بودند در صورت موفقیت درکشف محصولات جدید دارویی و بهداشتی، موقعیت های گسترده ای برای شرکت فراهم می شود. درآمد سرشاری از سهم واگذاری حق امتیاز تهیه به کارخانه های تولید کننده در فرانسه به دست می آورد.

گروه البرز از ابتدای فعالیتش ( سال های 1335 ) دفاتر مجهز بازرگانی در نیویورک و هامبورگ داشت که در حوزه های تجاری و صنعتی به شرکت البرز کمک م یکردند امید عملیاتی شدن این برنامه، با وجود امکانات خارج از کشورگروه و ارتباطات 20 ساله با شرکت های معتبر خارجی فراهم بود. به همین دلیل کاظم خسروشاهی مدتی برای تحقیق در نحوه انجام پروژه، در فرانسه ماند اما وقوع حوادث پر شتاب سیاسی انجام این گونه طرح ها را منتفی نمود.

گروه البرز از سیستم مناسب، اطلاعات فنی و پرسنل متخصص استفاده میکرد. بر اساس همین توانائی، شرکت های بزرگ جهانی چون امریکن سایانمید ( لدرلی) ، مرک اند شارپ اند دوم، پوندز، جنرال فودز، سیبا گایگی، و... با گروه همکاری می کردند. شرکت البرز تولید تحت برندهای معتبر، در سا ل های مقارن با انقلاب، برنامه ریزی صادراتی را پایه ریزی کرده بودند. گروه تولید دارو در سال پیروزی انقلاب 5 هزار کارگر، کارمند و مدیر داشتند.

از میان فرزندان، کاظم نقش موثری در توسعه فعالیت اقتصادی گروه البرز داشته است. کاظم خسروشاهی پنجمین فرزند خانواده در نیمه شهریور 1300 شمسی، تا سوم دبیرستان را در مدرسه رشدیه تبریز به پایان رساند و دیپلمش را از مدرسه تجارت تهران گرفت.

از کودکی به کار عملی علاقه داشت در درست کردن وسایل بازی مثل بادباک تبحر داشت و در برنامه های ورزشی شهر مثل شنا، والیبال موفق بود. تجربه کردن کارهای مختلف ساختمانی مثل نجاری، بنایی و برق کاری و خواندن کتاب های مختلف را در ایام فراغت مدرسه پیگیری می کرد. از ویژگی های شخصیتی وی، بازبینی، استقبال از آزمایش و شکست و تکرار آزمایش را در تمام دوران زندگی حفظ نمود. دروس دفترداری، حسابداری، قانون تجارت و زبان را تا حدی در مدرسه فرا گرفت. این دروس بعدها کار و مدیریت وی را در شرکت خانوادگی آسان نمود.

پس از دیپلم، حدود یکسال با پدر و برادرانش در بازار کار کرد. پس از آن در کنکور دانشکده حقوق دانشگاه تهران به عنوان یکی از شاگردان ممتاز رشته اقتصاد پذیرفته شد. درس ها را در کنار کار مطالعه می کرد پس از دوسال، دانشکده را ناتمام گذاشت. برای ادامه تحصیل و کار قبل از پایان جنگ جهانی دوم در آغاز 1324 به آمریکا رفت. ابتدا به عراق، کراچی، بمبئی و پس از چهار ماه انتظار در هند، از طریق کشتی سربازان به آمریکا رفت تمام اصول نظامی را مثل تمرین نجات غریق، در هنگام سفر با کشتی مدت یکماه باید رعایت می نمود.

وقتی به آمریکا رفت چند دوره آموزشی کوتاه مدت مدیریتی را طی نمود. روزها به دنبال فرصت و توسعه فعالیت های اقتصادی و مکاتبات تجاری خانواده بود ودروسش را شبانه می خواند. کاظم پس از دو سال توقف در آمریکا و اخذ چند نمایندگی دارویی مثل ماکسون رابینز برای برادر داروسازش دکتر نصرالله و محصولات otc برای برادرش جواد به ایران بازگشت. این نوع محصولات دارویی احتیاج به نسخه پزشک نداشت و داروخانه مستقیما به بیماران می فروخت .

مسافرت به خارج و آشنایی با فضای اقتصادی آمریکا، اثرات زیادی در شکوفایی شخصیت کارآفرینی وی داشت. پس از برگشت به ایران حین کار، تحصیلش را ادامه داد پس از آن نصرالله برای ادامه فعالیت اقتصادی خانواده در خارج از کشور، به آمریکا رفت. کاظم در سال 1329 با عزت مقدم ازدواج نمود فعالیتش در درون شرکت خانواد گی در ابتدا، اداره فروش و پخش دارو بین عمده فروش ها بود . مغازه عمده فروشی در ناصر خسرو خریدند و با استخدام یک فروشنده فعال و دادن یک کامیون به وی، به توزیع داروی وارداتی ماکسون رابینز مثل شربت سینه، محلول های چشمی و انواع ویتامین ها اقدام نمودند. این دوران هنوز حجم فعالیت دارویی آنها، نسبت به سایرفعالیت تجاری شان اندک بود زیرا سود اصلی نصیب عمده فروش ها می شد به همین دلیل تصمیم گرفتند کار عمده فروشی را نیز خود به عهده به گیرند. در همین زمان دفتر نمایندگی در آمریکا را تاسیس نمودند و نمایندگی بیشتری از شرکت های دارویی آمریکا بدست آوردند.

برای اولین بار خانواده خسروشاهی به فروش مستقیم دارو اقدام نمود. فروش دارویی در روزهای اولیه از 20 هزار ریال بیشتر نبود. این حجم معامله، سهم ناچیزی از فعالیت شرکت را تشکیل می داد . با گسترش فعالیت دارویی، بتدریج کل عملیات شرکت خانوادگی را تحت الشعاع قرار داد. با ترجمه بروشورها، تهیه خلاصه ای از کارکرد های دارو، آموزش ویزیتورهای دارویی، بازدید از کارخانه های سازنده دارو در خارج از کشور، شرکت در دوره های مدیریت و بازاریابی کارخانه های دارویی، به امر سازماندهی، برنامه ریزی و بازدهی در کارها و هدایت نیروی انسانی تاکید نمودند . توجه به همین نکات نقش موثری در توسعه فعالیت دارویی آنها و بدست آوردن سهم بیشتر بازار نسبت به رقبا نصیب شان شد.

در بخش دارویی بر انتخاب ویزیتور و سیستم فروش تاکید بیشتری می شد. ویزیتور های دارویی عموما افراد دارای مدرک دکترای داروساز، یا لیسانسیه، امانت دار، پاک و صادق، و از بین خانواده ها ی درستکار انتخاب می شدند، آنها هر روز تعدادی از نمونه های دارویی را که ارزش زیادی داشت به دکترها و بیمارستانها هدیه می کردند که مورد استفاده قرار دهند و در صورت اطمینان، به خرید آن اقدام نمایند، در ابتدا سیستم کنترلی غیر از اخلاق و درستکاری آنها وجود نداشت. روابط احترام آمیز با افراد تحصیل کرده، سبب علاقه بیشتر به کار از سوی ویزیتورها و توسعه فعالیت شرکت شد. روش کار گروهی، سیستم تفویض اختیارات، و کنترل، الگوی مدیریت شرکت در مراحل بعدی مورد توجه قرار گرفت.

گفتگوی آزاد بین مدیران و همکاران در نحوه فعالیت شرکت، انتقاد از کار یکدیگر و تحمل همدیگر در نقد، برخورد ایده ها و افکار، به نو آوری و اصلاح امور در شرکت منجر گردید. با استفاده از الگوی کارجمعی، زمینه انتخاب نیرو های کارآمد برای پست های مدیریتی فراهم می شد. سیستم فروش دارو در ایران پیش از فعالیت گروه تولید دارو، مبتنی بر مراجعه داروخانه از تهران و شهرستان به عمده فروش دارو بود. کاظم خسرو شاهی از طریق مشاهده سیستم فروش شرکت های آمریکایی تصمیم گرفت این مدل بازاریابی دارو را در ایران تغییر دهد. در هر استان دفتر پخش، انبار و حمل به وسیله کامیون و گاراژ برای کامیون ها به وجود آوردند و در استان ویزیتوردارویی، مدیر و سرپرست انتخاب نمودند.

در سال 1356 بیش از 40 هزار داروخانه، مغازه و فروشگاه، در سراسر ایران محصولات گروه را اعم از دارو و وسایل بهداشتی و آرایشی و غذایی پخش و توزیع می کردند. همه این فعالیت ها توسط واحدهای کامپیوتری شرکت در مرکز کنترل می شدند. این سازمان پخش و فروش بی اندازه به پیشرفت گروه البرز کمک کرد. هنگامی که نمایندگی واردات هر کالایی را می گرفتند یا کالایی را در گروه تولید می کردند سازمان فروش به آسانی قادر به پخش و فروش آن بود و از این جهت عموما از رقیبانشان مجهزتر بودند و پیشرفت بیشتری در فروش کالای خود داشتند.

در فاصله سال های 1325 تا 1336 کاظم و نصرالله خسروشاهی بیشتر فعالیت شان در حوزه دارو متمرکز بود. جواد و مجید خسرو شاهی انواع پارچه از آلمان، چینی آلات از ژاپن و ظروف شیشه ای از آمریکا وارد می کردند. برادر دیگر مهندس محمد خسروشاهی نیز در هامبورگ آلمان دفتر بازرگانی داشت و با شرکت خانوادگی در ایران همکاری می کرد. به علت گسترش فعالیت دارویی و سودآوری آن بر سایر بخش های تجاری، برادران خسروشاهی در اواسط دهه سی تصمیم گرفتند فعالیت خود را در بخش دارویی و بهداشتی متمرکز نمایند. به همین دلیل سرمایه خود را ازسایر بخش های وارداتی به حوزه دارویی آوردند. در سال 1336 شمسی قانون استفاده از تجدید ارزیابی از پشتوانه اسکناس برای دادن وام های صنعتی تصویب شد. خانواده خسروشاهی احساس کردند اگر از موقعیت فعلی استفاده ننمایند چه بسا سایر رقیبان بر آن ها پیشی گرفته و واردات دارو محدود گردد و آنها از صنعت دارو و نمایندگی های آن، با همه امکاناتی که در نظام توزیع به وجود آوردند، حذف گردند. همچنین تنوع محصولات در دارو و وسایل بهداشتی، یک نوع پوشش برای جلوگیری از ضررهای احتمالی ایجاد می کرد.

گروه صنعتی مینو با همت علی خسروشاهی بنیان نهاده شد و در 16 آبان سال1338 هـ . ش فعالیت تولیدی خود را با تاسیس شرکت صنعتی پارس مینو آغاز نمود. مینو از ابتدای فعالیت و در طول بیش از نیم قرن حیات صنعتی خود، نقش محوری و پیشتاز را در صنایع غذایی، دارویی و آرایشی بهداشتی کشور ایفا کرده است. سپس با تاسیس شرکت خوراک، جهت توزیع مواد غذایی و دارویی و شرکت صنعتی مینو جهت تولید مواد غذایی در استان زنجان و اخذ لیسانس تولید از شرکتهای معتبری چون ساندوز سوئیس، بوتس و سرل انگلستان در گروه اقلام دارویی و اورال فرانسه در بخش آرایشی و بهداشتی توسعه یافت. گروه صنعتی مینو در حال حاضر به صورت هلدینگ و زیر نظر شرکت اقتصادی و خودکفایی آزادگان اداره می شود که متشکل از 12 شرکت حقوقی مستقل است و این شرکتها در محورهای ذیل فعالیت دارند:

* تولید انواع مواد غذایی شامل انواع شکلات و ویفر، اسنک، چوب شور، آدامس، تافی، آبنبات، کیک، نوشابه، آب معدنی و آب میوه
* تولید محصولات دارویی شامل انواع شربت، قرص و پماد، تولید محصولات آرایشی و بهداشتی شامل انواع شامپو، کرم، عطر، ادوکلن و غیره
* توزیع مواد غذایی، دارویی، آرایشی و بهداشتی تولید شده توسط شرکتهای گروه صنعتی مینو و حدود 60 شرکت تولیدی دیگر در سطح ایران توسط 20 مرکز پخش
* صادرات مواد غذایی، دارویی، آرایشی و بهداشتی تولید شده توسط شرکتهای گروه صنعتی مینو
* ارائه خدمات فنی و مهندسی



اسامی شرکت های زیر مجموعه گروه صنعتی مینو به شرح زیر است:

شرکت صنعتی مینو (خرمدره)،شرکت صنعتی پارس مینو،شرکت دارویی، آرایشی و بهداشتی مینو، شرکت شوکوپارس، شرکت پخش قاسم ایران، شرکت قند خرما (شیراز)، شرکت صنایع غذایی مینو شرق(زاهدان)، شرکت صادراتی پرسوئیس،شرکت رهاورد سازندگی (رسا)، شرکت پارس گستر مینو، شرکت خدمات مالی و مدیریت معین آزادگان.

کاظم خسروشاهی در دوران تحصیل دوستی با جمشید آموزگار را هم تجربه کرده‌بود. آموزگار در دوران نخست وزیری،‌کاظم را به عنوان وزیربازرگانی انتخاب می‌کند ولی انتصاب به چنین پستی برای او دردسرهای بسیاری داشت. اموال کاظم و کارخانه مینو به همین دلیل در روزهای بعد از انقلاب مصادره شدند. کاظم در حال حاضر در پاریس زندگی می‌کند. نقل می‌کنند او در روزهای باقیمانده تا انقلاب خوشحال بوده که حکومتی اسلامی اداره کشور را دردست می‌گیرد. او اعتقاد داشت این حکومت عدالت را در کشور اجراء می‌کند ولی مدتی بعد از این آرزوها خسروشاهی از سوی انقلاب برای گسترش همان عدالت تحت تعقیب قرار می‌گیرد.

نقل از اقتصاد آنلاین


 اسدالله عسگراولادی ، تاجر کهنه کار ایرانی در روزهای آخر سال 1391 مهمان کافه خبر بود و به سوالات کاربران خبرآنلاین پاسخ داد. به طور شخصی تجربه شده که برخی از مصاحبه ها آنقدر برای خبرنگار جذاب از آب در می آید که دیگر مصاحبه شونده تمایل چندانی برای شرح ما وقع در اشاره گفت و گو ندارد و علاقه دارد هرچه سریع تر مخاطبان آن را بخوانند. فقط چند جمله کوتاه برای معرفی موقعیت مکانی- زمانی گفت و گو کفایت می کند. گفت و گو با اسدالله عسگراولادی در « کافه خبر » در میان همین گفت و گو هاست. جذابیت آن هم شاید بیشتر از این جهت باشد که این بار مصاحبه کنندگان واقعی با اسدالله عسگراولادی مردم و شهروندانی بودند که با درج نظر در انتهای خبر حضور او در « کافه خبر » از رمز و راز ثروتمند شدن، تاجر موفق بودن، نحوه زندگی شخصی او و ... پرسیده بودند. اسدالله عسگراولادی که این روزها ریاست اتاق بازرگانی مشترک ایران و چین را بر عهده دارد به خبرآنلاین آمد و تمامی سوال های مردم را شنید و پاسخ هایی به شرح زیر داد. آنچه در ادامه خواهید خواند متن کامل این گفت و گو است که با همراهی مجید رضا حریری، نایب رییس اتاق بازرگانی مشترک ایران و چین صورت پذیرفت.


یک گفت و گویی حدودا 3 سال پیش با همدیگر داشتیم و شما عنوان کردید از شما 5 یا 6 نفر ثروتمند تر هم هستند. بر این اساس در رسانه های مختلف جا افتاد که شما به اذعان خودتان هفتمین ثروتمند ایران هستید. هنوز هم اعتقاد دارید 5 ، 6 نفر ثروتمند تر از شما در اقتصاد ایران هستند؟ 
من در اتاق بازرگانی تهران گفتم که از من 5 یا 6 نفر ثروتمند تر هم هستند. در کشور 5 تا 6 هزار نفر از من ثروتمند تر هستند. من اصلاح می کنم. در اتاق بازرگانی 5، 6 نفر از من دارایی شان بیشتر است. 


یعنی قبول ندارید در میان افراد ثروتمند هستید؟ 
من اصلا ثروتمند نیستم. من یک تاجر کوچکی هستم. در حد خودم و در اندازه یک تاجر کوچک به نیاز دیگران احتیاجی ندارم وگرنه اصلا ثروتمند نیستم. من چیز اضافی ندارم. من نه سرمایه کلان دارم و نه ثروتمند هستم. آن صحبت من هم این بود که در اتاق بازرگانی تهران5، 6 نفر هستند که از من ثروتمند تر هستند. ولی در کشور 5، 6 میلیون از من ثروتمند تر هستند. 


این رقمی که می گویید کمی غیر واقعی نیست؟ 
من یک تاجر کوچک هستم. نه سرمایه دار و نه یک سرمایه گذار بزرگ هستم. من یک تاجر صادر کننده خشکبار هستم. 


همین مگر کم است؟ 
مگر سر تا پای خشکبار چیست؟من 56 سال است که صادر کننده خشکبار هستم. در تمام 56 سال هم فقط خشکبار صادر کرده ام. نه واردات انجام داده ام، نه با بانک ها ارتباطی گرفته ام، اعتباری نگرفته ام و با دولت هم کار نکردم. من تاجر بی نیازی هستم. 


جدای از بحث ثروتمندی شما ، نکته ای که شما را نسبت به تعداد زیادی از تجار جلوه می دهد ماندگاری شما در عرصه تجارت است. این موضوع را چگونه تحلیل می کنید؟ 

ماندگاری دو، سه علت دارد که خودم آنها را می گویم. دلیل نخست ماندگاری این است که من همیشه در تمامی کارها خداوند را ناظر بر اعمالم می دانم. به حقوق دیگران احترام می گذارم. هیچ وقت هم با دولت معامله نداشته ام. کلمه «رانت » که می گویند یعنی چی؟ «رانت » یعنی یک طرف باید ملت باشد و طرف دیگر فرد است. نماینده ملت قاعدتا دولت است. بر این اساس « رانت » آن کسی است که با دولتی ها کار می کند. من در هیچ مناقصه و مزایده دولتی شرکت نکردم و نمی کنم. در نتیجه من ماندگار شدم. با صداقت هم می گویم کم دروغ می گویم. 


جمله قشنگی گفتید. کم دروغ می گویید؟ 
نمی توانم بگویم هیچ دروغی نمی گم. برای اینکه ممکن است جمله ای بگویم در لا به لای آن خدای نکرده کلمه ای درست نگفته باشم. جایی هم که دروغ مصلحت آمیز وجود دارد. در تجارت هم هرگز دروغ نمی گویم.


پس در زندگی تان کم دروغ می گویید اما در تجارت تان اصلا دروغ نمی گویید؟

بله. چون واقعا گاهی اوقات آدم می خواهد مصلحت اندیشی کند. این هست. 


راز موفقیت و ثروتمند شدن چگونه است؟ 
راز موفقیت، با راز ثروتمند شدن دو موضوع مختلف است. من دوباره تاکید می کنم که ثروتمند نیستم. موفق هستم. 


چرا شما اینقدر تاکید دارید که ثروتمند نیستید؟ 
برای اینکه نیستم. 


مگر ثروتمند بودن بد است؟
نه بد نیست. من خودم ثروت را ارزش می دانم. من خودم را ثروتمند نشان می دهم اما ثروتمند نیستم. ثروتمند یعنی فردی که دارایی انباشه داشته باشد. من که دارایی انباشته ندارم.


دارایی انباشته را چه چیزی تعریف می کنید؟ 
دارایی انباشته یعنی اینکه صدها برابر از حد نیاز، فردی پول داشته باشد. در بانک صاحب سرمایه است. بر این اساس ثرتمند فردی است که ثروت انباشته دارد و از حد نیاز خود و خانواده اش زیاد تر انباشته کرده است. این انباشته کردن هم یا به طور سپرده یا به شکل مستغلات و صور مختلف است. من هیچ کدام از این ها نیستم. من در هیچ بانکی چه در داخل و چه در خارج سهام ندارم، در هیچ بانکی سپرده ندارم. من از این نظر ثروتمند هستم که به اندازه نیاز، به کسی نیاز ندارم. هیچ وقت از کسی قرض نمی گیرم. از هیچ بانکی وام نمی گیرم. در سرمایه گذاری های نسیه یا سرمایه گذاری های کاذب شرکت نمی کنم. در بورس ها نیستم. پس من ثروتمند نیستم. افرادی ثروتمند هستند که در اینجاها هستند. من خودم را مستغنی می دانم و نه ثروتمند. کسب خودم فقط خشکبار است. در راس خشکبار هم چهار قلم کالا است. این چهار قلم کالا شامل پسته، بادام، زیره و خرما است. من بعضی وقت ها می گویم صادر کننده زیره ام یا در مواردی گفته می شود من سلطان زیره ام باعث تعجب می شود. من شصت سال است در کار صادرات «زیره» هستم. دنیا من را با نام کسی که « زیره » را می شناسد، مجتهد آن است و بازار آن را می فهمد، می شناسد. 


در صادرات زیره اجتهاد دارید؟ 
در صادرات خشکبار اجتهاد دارم که « زیره » هم یکی است. من در صادرات پسته اجتهاد دارم. من اسم ام زمانی سلطان پسته بود، حالا هم سلطان پسته می گویند. می گویند، من هم ناراحت نیستم. 


سلطان خشکبار که بهتر است؟ 
سلطان خشکبار بگویند. چرا؟ چون من در تمامی کنفرانس های بین المللی خشکبار حضور دارم. پس خشکبار را می شناسم. تجارت من است و در آن ضرر نمی کنم. من تمام دفاتر سال هایی که تجارت کردم را دارم. یک وقت دارایی بیاید به آن نشان می دهم. از سال نخست که 1336 است موجود است. یک سال ضرر ندارم. 


سوال همین جاست. چرا؟ 
برای اینکه ریسک نکردم. روی پای خودم ایستادم. خودکفا بودم. در همین حد اسم من ثروتمند است. نه به آن معنای ثروتمندی که رایج است. 
اشاره کردم که ماندگاری مهم است. در سال های گذشته چندین نفر با ثروت های میلیاردی به عرصه های متلف – به طور پر رنگ ورزش- وارد شده اند اما پس از مدتی محو شده اند. این رفت و آمد را چگونه تحلیل می کنید؟ 
این افراد می آیند و می روند. ما می مانیم. این ها عقبه نداشتند. از کجا آمدند؟ بعد هم ریسک می کنند. ریسک خطر دارد. همانطور که ریسک یک دوره ای منفعت دارد قطعا دوره ای هم نابودی دارد. کی در تجارت شکست می خورد؟ فردی که طمع کرد. طمع، بزرگترین آفت تجارت است. دومین آفت تجارت هم این است که مال مردم را برای خود بدانید. شما می روید صد میلیون تومان یا یک میلیارد تومان از یک بانک وام می گیرید و با آن شروع به کار کردن می کنید. خیال می کنید این پول برای خودتان است. ساعت که تیک تیک می کند شما برای آن پول بهره بدهید. یعنی یک شریک بیخودی برای خودتان درست کرده اید. هر چه در می آورید باید نصف آن را به بانک پرداخت کنید. این موضوع سبب می شود در یک فرصت هایی فرد ثروتمند شود اما چون طمع می کند و ریسک می کند دوباره نابود می شود. افرادی که اینگونه وارد تجارت می شوند همینگونه هم می روند. چه کسی را مشاهده کردید که اینگونه وارد شده باشد و پنجاه سال در عرصه تجارت مانده باشد. 


حتی برخی از آنها دو سال هم دوام نیاوردند و در حال حاضر نام آنها را در میان بدهکاران بزرگ بانکی مشاهده می کنیم؟ بیشترین زمان ماندگاری شان چه قدر است؟ 
4 تا 5 سال. من تا 10 سال هم دوام شان را دیدم. می روند یک کارخانه ای درست می کنند. کارخانه خوب است و می چرخد اما فرد طمع می کند و وام می گیرد تا کار های دیگر کند. این ها در عرصه تجارت نابود می شوند. نمی توانند بمانند چرا که برنامه ریزی در کارشان نیست. طمع زمانی می کنند. در صادرات ما هم هست. یک عده ای برای خاطر ارز می آیند صادرات می کنند. چند وقتی ارز بالا می رود این افراد پول دار می شوند. تا اینکه مقداری قیمت ارز کاهش پیدا می کند هم نابود می شوند. ماندن من برای همین است. 


همان تعریفی که از ثروتمند در ذهن تان دارید را چگونه به دست آوردید؟ چگونه موفق شدید؟ 
زودتر از دیگران در مسائل تجاری، مطلع شدم. زود تر از دیگران تصمیم گرفتم. وقتی تصمیم گرفتم هم بدون درنگ، تصمیم خودم را عمل کردم. من این سه جمله را از پای ساختمان راکفلر بزرگ به خاطر دارم. من حدود 60 سال پیش که تقریبا 17 سال داشتم به نیویورک رفتم.یک ساختمانی آنجا با نام « امپایر استیت » وجود دارد. زمانیکه من به نیویورک رفتم تازه این ساختمان ساخته شده بود. آن راکفلر بزرگ که پدربزرگ این راکفلر ها است ساخته بود؛ اسمش جان راکفلر اول بود. مجسمه او را به اندازه ای بزرگ پای ساختمان « امپایر استیت » گذاشته بودند و سه جمله هم زیر آن نوشته بودند.

نوشته بود که من جان راکفلر اول که این توفیق ها را پیدا کردم به این دلایل است: « زود تر از دیگران مطلع شدم، زود تر از دیگران تصمیم گرفتم، تصمیم گرفتم هم عمل کردم. » رمز توفیق من در تجارت همین سه جمله است که در حدود 17 سالگی در آنجا آموختم. سعی کردم اگر می خواهم صادرات سیب کنم، نخست سیب را بشناسم و مسائل مربوط به آن را زود تر از دیگران بفهمم و مطلع شوم. یعنی وقتی می خواهم سیب صادر کنم باید مشاهده کنم اوضاع آن در دنیا چگونه است. این مطلع شدن به مفهوم رانت اطلاعاتی نیست بلکه بر اساس دانش و بینش است. وقتی مطلع شدم هم باید سریع با دقت و با مطالعه تصمیم بگیرم. وقتی تصمیم گرفتم « دو دلی»، « درنگ » و « صبر کنم ببینم فردا چه می شود » را باید کنار گذاشت. یکی دیگر از رموز من این است که هر وقت هیچ کس کالایی نمی خرد، من می خرم و هر وقت همه دارند می خرند، من کنار می نشینم و یواش یواش جنس ها را می فروشم. یک نکته دیگر هم بگویم و آنهم اینکه گنجشک روی درخت برای آسمان هاست. نباید فریب گنجشک روی درخت را خورد. تا بخواهید بگیریدش می پرد و می رود. این هم یک فلسفه ای دارد. من چون تجارت زیره می کردم یک سفری دوباره در سن 27 سالگی به نیویورک رفتم. یک خریدار « زیره » داشتم. بزرگ ترین خریدار ادویه دنیا در آن زمان بود که از من « زیره » می خرید. یک ساختمان 40 طبقه داشت که برای خودش بود. در طبقه 38 ام نشسته بود. من خودم را به همان طبقه 38 رساندم. به منشی های او گفتم من می خواهم مدیر شان را ببینیم. از من سوال کردند: « تو کی هستی؟ » خودم را معرفی کردم و منشی به من گفت: « وقت گرفتی؟ » پاسخ من منفی بود. منشی در واکنش به پاسخ منفی من برای 46 روز بعد دیگر به من نوبت داد. گفتم: « من امروز آمدم و فردا صبح هم می خواهم بروم. » منشی گفت: « ما نمی توانیم به شما وقت بدهیم. » من هم در جواب گفتم که می نشینم وقتی که مدیر صدایش زد به او بگوید همچین فردی از ایران آمده و قصد ملاقات دارد. منشی رفت و به او گفت که من نشستم. مشاهده کردم که همان خریدار بزرگ خشکبار آمد و من را به داخل اتاق برد. از همه چیز صحبت کردیم. 


زبان انگلیسی بلد هستید؟ 
انگلیسی بلدم. خوبش هم بلد هستم. سخنرانی انگلیسی هم می کنم. تا اندازه رفع نیاز می دانم. بیشتر از حد یک تاجر می دانم.


از آن جهت پرسیدم که چگونه با شرکای تجاری خود ارتباط بر قرار می کنید. به ادامه داستان بر گردیم. داشتید تعریف می کردید که با آن خریدار بزرگ خشکبار جهان از هر دری صحبت کردید؟ 
رفتم و صحبت مان که تمام شد خواستم خداحافظی کنم اما او از من خواست تا ناهار مهمانش باشم. گفتم به یک شرط می مانم و آنهم اینکه یک نصیحت مرا کند. در اجابت این خواسته من گفت: « گنجشک روی درخت مال آسمان هاست ». من اول نفهمیدم چه می گوید اما نتوانستم بگویم که متوجه نشدم. می خواستم نشان دهم که آدم با هوشی هستم و همه چیز را می فهم ام. به همین علت گفتم که فهمیدم اما توضیح بیشتری بدهد. گفت: «من و تو کارمان تجارت ادویه هستیم و با سلف فروشی سر و کار داریم. سلف هم در تجارت اینگونه است که تاجر می رود و برای یکسال کالا را می فروشد. به هوای اینکه مردم می آیند می خرند. این گنجشک روی درخت است و مال آسمان هاست. تو می فروشی و بازار ترقی می کند و می ری بخری که نمی تونی بخری. این بال می زند و می رود. برای تو نیست. تا کالایی در انبارت نیامده نفروش. » 


یعنی سلف فروشی نکن؟ 
بله. سلف بخر اما سلف ات را نفروش. به من گفت: اگر سلف بخری ، ضرر آن ده درصد است اما سلف بقروشی ضرر آن 200 درصد است. » بعد هم توضیحاتی داد که برای من قانع کننده بود. این را همیشه دارم. من هیچ وقت کالای نداشته را نمی فروشم. من اگر پسته در انبار نداشته باشم نمی فروشم. چرا که گنجشک روی درخت مال آسمان هاست. من پیشنهاد می کنم در کار های تجارتی سعی کنید سلف نفروشید. اگر کارخانه دارید و مجبور هستید که محصولات کارخانه را برای یک سال بفروشید، باید جوری برنامه ریزی کنید که بتوانید بخرید. اگر ریسک کنید و مواد اولیه نداشته باشید و بفروشید گیر خواهید کرد. بازار سلف برای قمار باز ها خوب است. آن تجاری که می بینید می آیند و می روند همین است. طمع در سلف است. سلف مثل وام بانکی 40 درصدی است. به طور مثال شما گرفتار می شوید و به بانک مراجعه می کنید و پول به شما نمی دهند. الان در بازار 38 تا 40 درصد نزول می دهند. کی این نزول را می گیرد؟ همان طمع کار های گرفتار شده این نزول را می گیرند. به هوای اینکه بدهی را می دهند و مازاد را می روم خرید می کنم و استفاده می کنم. اینطور نیست. در باغ سبز بیخود است. 


همین تکنیک ها را دارید که به قول آقای حریری در بازار های جهانی برای معرفی شما از کلمه « شعده بازی » استفاده می کنند. قبول دارید؟ 
این شعده بازی اصصلاحی است که یک فرد ایتالیایی درباره من به کار گرفت. در جلسه ای بودیم یک کسی برگشت و به طور مثال گفت: آمار کشمش دنیا 462 هزار تن است. » بلند شدم و رو به پینو گالکانی اعتراض کردم و گفتم: « پینو! این آقا ما را حساب نکرد. » گفت: « چرا ؟ » در پاسخ گفتم که 462 هزار تن برای دنیاست منهای ایران که 147 هزار تن است. تاکید کردم که 462 هزار تن باید به 147 هزار تن اضافه شود. همه هاج مانده بودند که من این آمار را چگونه در ذهنم جمع زدم. آن فرد بلند شد و از من عذر خواهی کرد. به دلیل همین موارد بود که از لفظ « شعده بازی » برای من در عرصه تجارت استفاده کرد. 


پس یک سری هوشمندی هایی هم تجارت احتیاج دارد؟ 
من تجارت را برای خودم ترجمه کردم. « ت » اول تجربه است. باید در عرصه تجارت تجربه داشت. « ج » معادل جرات و جسارت است. « الف » اعتماد به نفس است. یعنی وقتی تصمیم گرفتیم اجرا کنیم. « ر » رحمت و رافت نسبت به خریدار و فروشنده است. در تجارت نمی توان اخم کرد. « ت » آخر هم توکل به خداست. این ها را که کنار همدیگر قرار دهیم همان تجارت می شود. 


چه می شود که یک فردی تاجر می شود و می تواند در عرصه های جهانی کار کند؟

بد قولی نمی کند. برای رفتن در بازار دنیا اولین حرف این است که « خریدی، خریدی/ فروختی، فروختی » اگر خریدی و بازار تنزل کرد نگویی نمی خوام. وقتی یک سیب در انبار است و شما آن را فروختید دیگر به شما تعلق ندارد. برای آن فردی است که آن را خریده است. نفوذ در بازار جهانی همین است که خوش قول باشید. یعنی اگر روی قول تان ایستادید در بازار جهانی جای دارید. خیلی از طرف های تجاری من در دنیا برای من در اتاقی توی خانه شان جا نماز درست می کردند که آقای عسگراولادی می خواهد به خانه ما می آید قرار است نماز بخواند. رسم نیست اما تمامی طرف های تجاری من حتما یک ناهار یا یک شام من را در خانه هایشان مهمان کردند. از آنجاییکه اکثر سفر هایم را هم با همسرم می روم اصرار دارند که حتما یک شام یا ناهار به منزل شان بروم. یک شریک تجاری که پنجاه سال است با او ارتباط دارم هر دفعه به منزلش در پاریس می روم به خاطر من می رود و از قصابی مسلمانان گوشت حلال می خرد. چرا؟ برای اینکه خوش قول هستم. رابطه تجاری در عرصه جهانی فقط با خوش قولی تضمین می شود.


شما به نوعی حافظه تاریخی اقتصاد ایران به شمار می آیید. بحران های زیادی را تجربه کردید. به طور خلاصه آن را مرور می کنید؟ 
من پنج بحران بزرگ سیاسی- اقتصادی و را مشاهده کردم. من بحرام جنگ جهانی دوم را دیدم. من رضا شاه را از نزدیک دیدم. در سال 1319 به دماوند آمد. کلاس اول بودم که به دماوند آمد. سرپاس مختار رییس شهربانی بود. آمده بود باغ مختار و شب آنجا مانده بود. من رضا شاه را همان جا دیدم. من بحران جنگ جهانی دوم را از سال 1321 تا سال 1325 مشاهده کردم. من نانی که خاک اره در آن می ریختند را دیدم. من بحران ملی شدن نفت را دیدم. دلار 3 تومان و دوزار یادم هست. وقتی در سال 1331 بحران شد دلار 14 تومان شد. باز 7 تومان شد و 40 سال در همین حد 7 تومان باقی ماند. من بحران نیکسون را دیدم. نیکسون وقتی رفت در سخنرانی اش گفت: بچه های مدرسه را در صف آورده بودند. بچه ها را می توان به صف آورد ولی نمی شود به آنها گفت که بخند یا اخم کرد. » من این ها را یادم هست. اسم این هم بحران دکتر امینی- نیکسون بود. بعد وارد فاز بعدی شدیم که در سال 1351 برای ما بحران اقتصادی به وجود آمد. بحرانی که رژیم شاهنشاشی نتوانست آن را مهار کند. انقلاب اسلامی ما یک انقلاب مذهبی بود که ریشه در نابسمانی های اقتصادی هم داشت. بعد از انقلاب هم من به اتاق بازرگانی آمدم. من نماینده حضرت امام در اتاق بازرگانی بودم. حضرت امام سه دستور به ما داد: مشکل تولید را حل کنید، مشکل بیکاری را حل کنید، با خارجی ها هم به جز رژیم صهیونیستی و آمریکا مراوده داشته باشیم. » حضرت امام هشت نفر نماینده در اتاق بازرگانی داشت. مصطفی عالی نسب، علاء میر محمد صادقی، علی حاج طرخانی، ابوالفضل کرد احمدی، علی اکبرپور شهامی ، علینقی خاموشی و من نمایندگان حضرت امام در اتاق بازرگانی بودیم. از این هشت نفر، سه نفر زنده این و پنج نفر هم فوت کرده اند. من هشتاد سال دارم. در انقلاب هم بحران جنگ ایران و عراق را دیدم که بحران سختی بود و موفق شدیم. می دانید در جنگ هزار میلیارد تومان از خانه های مردم به جبهه ها آمد.

 
تا اینکه به بحران اخیر اقتصادی جهانی رسیدیم. وضعیت اقتصاد ایران پس از بحران جهانی به یکباره چه شد؟ 
آقای دکتر احمدی نژاد در دولت نهم خوب عمل کرد. در دور دوم دچار تحریم شدیم که باید پیش بینی می کردیم. ما تحریم ها را دور زدیم. ما کشور ثروتمندی هستیم. ما بیش از 120 میلیون تن محصول کشاورزی داریم. ما 500 میلیارد تن ذخیره معدن داریم که 500 میلیون تن آن در حال بهره برداری است. صنایع ما پس از انقلاب رشد بالایی کرده است. کارخانه های ما در منطقه سرآمد است. درست است برخی از ماشین ها باید عوض شود. یا اینکه تولید سیمان ما نزدیک 30 میلیون تن است. تیم اقتصادی دولت باید پیش بینی لازم را برای بحران نکرد. 


اگر نخواهیم وارد بحث های کلان اقتصادی شویم یکی از کاربران خبرآنلاین از شما پرسیده که از پول هایی که دارید خرج افراد ندار هم می کنید؟ 
شعار من این است. هر چه در می آرم 20 درصدش را وجوهات شرعی می دهم. 20 درصد را خرج خانواده می کنم. 20 درصد هم انفاق می کنم. این انفاق شامل مسجد، بیمارستان، مدرسه، فقرا و ... می شود. 20 درصد آن هم پس انداز می کنم. 


یکی دیگر گفته بود اگر جای شما قرار داشت موسسه ای ایجاد می کرد تا کسی با شکم گشنه نخوابد. این موضوع را شدنی می دانید؟
اولا همچین چیزی نیست. من در حال حاضر بنیاد خیریه حساس را در شرف تاسیس دارم. می خواهم تمام کار های خیرم را در بنیاد خیریه حساس جمع کنم. من و آقای شمس داریم این کار را می کنیم. در وصیت نامه ام هم نوشته ام که بچه هایم پیگیری کنند. بنیاد خیریه حساس سه هدف دارد. اینکه کسی گرسنه نخوابد ضامن گرسنه خوابیدن مردم دولت است. باید برای مردم شغل ایجاد کرد. تهران 12 میلیون نفر جمعیت دارد. اینکه چه تعداد گرسنه من نمی دانم اما وظیفه دولت است که شغل ایجاد کند. اینکه من با یارانه نقدی مخالف هستم این است که می گویم به جای یارانه نقدی برای مردم شغل ایجاد شود تا بیکاری از بین برود. من در حال حاضر 150 تا 200 نفر زیر پوشش جهزیه امداد دارم. نمی خواهم این موارد را بگویم. 


قبول. من فقط می خواستم به این موضوع اشاره کنید که اساسا با خیریه می توان فقر را از بین برد؟ 
ما وظیفه خیریه ای داریم. امداد راه گشای رفع فقر نیست. امداد باید بیاید شغل ایجاد کند. من اعتقاد دارم یک آدم بیکار اگر از خودش 50 تا 60 هزار تومان پول با کار کردن به دست بیاورد بهتر از این است که دولت بیاید 200 هزار تومان پول به فرد یارانه بدهد. من برای جوانانی که صبح نمی دادند کجا بروند نگران هستم. به همه کسانی که حرف های مرا می شنوند می گویم که وقتی مرحوم رجایی رییس جمهوری بود کشور 36 میلیون جمعیت داشت. مرحوم رجایی گفت کابینه من 36 میلیونی است. رجایی 30 سال پیش شهید شده است. در حال حاضر که کشور 74 میلیون نفر است. اگر بخواهیم حساب کنیم 40 میلیون آدم بین 1 تا 30 سال داریم. این 40 میلیون نفر را اگر تفکیک کنید از 1 تا 15 ساله ها 15 میلیون نفر است. از 25 تا 30 سال هم حدود 10 میلیون نفر هستند. این فاصله 16 تا 25 ساله حدود 20 میلیون نفر هستند. برای این عدد باید شغل ایجاد کرد. تعدادی از آنها دارند در دانشگاه درس می خوانند. وقتی از دانشگاه ها بیرون می آیند کار می خواهند. ما به سالی یک میلیون و 500 هزار شغل احتیاج داریم. پس آقای دکتر احمدی نژاد خوب من، دولت بزرگوار من سالی یک میلیون و 500 هزار شغل احتیاج داریم. 


چند تا فرزند دارید؟
5 تا فرزند دارم. سه تا دختر و دو تا پسر دارم. 


هیچ کدام تاجر نشدند؟ 
دو پسر و یک داماد من تاجر هستند. 


کمک شان می کنید؟
کمک لازم ندارند. آنها به من کمک می کنند. خدا کمک شان کرده است. از فکر من استفاده کردند. الان امیر علی دو بار بهترین صادر کننده کشور شده است. 


جای شما را کم کم می گیرد؟ 
گرفته است. در پسته از من جلو افتاده است. 


نقدی که به شما هست اینکه تجارت سنتی می کنید. در رابطه با فرزندان تان هم این موضوع وجود دارد؟
بچه ها علمی هستند. من توصیه کردم به روز باشند. 


یک سوال تکراری و آنهم اینکه واقعا علم بهتر است یا ثروت؟ 
این سوال همیشه هست. من معتقدم علم بهتر است. به شرط اینکه از علم برای به دست آوردن ثروت هم استفاده کرد. علم باید ابزار تولید ثروت برای کشور و جامعه باشد. کشور نیاز به ثروت دارد. یک ضرب المثل قدیمی است که می گوید « به احوال آن کسی باید گریست که دخلش بود نوزده، خرج بیست.»  این موضوع مهمی است. یعنی در زندگی اجتماعی و شخصی باید درآمد بیش از هزینه باشد. پس از علم باید برای تولید ثروت استفاده کرد.

 محمد هیراد حاتمی 


ایروانی از پیشتازان و بنیانگذاران صنعت مدرن کفش در ایران بود. او از سال 1336 تا 1357 شمسی بیش از 52 شرکت در صنعت کفش و چرم و بیش از 300 فروشگاه زنجیره‌ای کفش ملی در سطح ایران تاسیس کرد.

 
ژوزف شومپیتر اقتصاددان و پدر معنوی کارآفرینی جهان در تحقیقات خود نشان داده است که سطوح بالای زندگی دنیای غرب مدیون شرکت‌های عظیمی چون
IBM، ATT، GE، GM، RCA..... است. تا شرکت‌های کوچک و بودجه‌هایی تحقیقاتی این قبیل شرکت‌های که دنیای غرب را دگرگون می‌کند. او اثبات کرده است که بهره‌ای که اینان به جامعه می‌رسانند بسیار بیشتر از سودی است که خود از آن حاصل می‌کنند.
رحیم متقی ایروانی از پیشتازان و بنیانگذاران صنعت مدرن کفش در ایران بود. او از سال 1336 تا 1357 شمسی بیش از 52 شرکت در صنعت کفش و چرم و بیش از 300 فروشگاه زنجیره‌ای کفش ملی در سطح ایران تاسیس کرد. رحیم ایروانی در خانواده‌ای تاجر پیشه در شیراز بدنیا آمد. چند نسل پیشینان او همگی از تجار بزرگ شیراز و یک نفر از ملک التجارهای شیراز بودند. پدر بزرگ او اولین تاجری بود که تعدادی پمپ دستی به شیراز آورد. و همین امر باعث شد مردم چاه‌های بیشتری حفر نمایند. ایروانی با تمام سختی زندگی شم و بینش اقتصادی را از 6 سالگی با کار در تجارتخانه پدر و پدربزرگش با کارهای مختلف و جز به‌دست آورد. ایروانی در سال 1313 هـ.‌ش پس از اتمام دوره دبستان برای یادگیری زبان انگلیسی به کالج ستیوارت اصفهان رفت که تحت اداره هیات مرسلین کلیسایی انگلستان قرار داشت. سه سال در مدرسه شبانه روزی آنجا بود. این دوره نقش تعیین‌کننده‌ای در شیوه کار ایروانی گذاشت.
او سخت کوشی، انضباط و نحوه رفتار با انسان‌ها و نیروی کار را از شیوه‌های آموزش این مدارس که مبتنی‌بر شیوه مدارس عمومی انگلستان بود آموخت. مطالعه شیوه هدایت این مدارس نشان می‌دهد که آنها سعی می‌کردند که ضمن برقراری انضباط کامل در مدارس قواعد و احترام به قانون را از طریق انجام بازی‌های مختلف در مدارس آموزش دهند. ایروانی در سال 1321 در رشته حقوق دانشگاه تهران پذیرفته شد. در دوران دانشجویی ضمن تحصیل به کارهای مختلفی مشغول شد.

او در دانشگاه با انتشار نشریه “آیین دانشجویان” با کمک دوست خود عباس اردوبادی در حقیقت یک فعال دانشجویی محسوب می‌شد که نظرات دانشجویان را منعکس می‌کرد. این نظریات عمدتا ملی گرایانه بود. پس از پایان تحصیل در سال 1324 به آبادان رفت و شش ماه، به استخدام دادگستری درآمد. پس از آن پروانه وکالت گرفت و پنج ماه به کار وکالت پرداخت. در همین زمان چند ماه در بانک شاهی ایران کار کرد. این تجربه کوتاه مدت خدمت در بانک به همراه شم اقتصادی او که ناشی از کار در خانواده‌ای تاجر پیشه بود باعث گردید که در همه فعالیت‌های اقتصادیش بر نقش حسابداری تاکید نماید. او پس از تحصیل و چندین کار مختلف از جمله تاسیس کارخانه برق فسا، ساخت پاساژ استاندارد در شیراز و تجارت کفش و کالاهای دیگر، سرانجام واردات کفش را با صنعت کفش جایگزین کرد و بزرگ‌ترین صنعت کفش و چرم در ایران و خاورمیانه را در طی دو دهه شکل داد. او که نماینده فروش شرکت معروف کفش سازی "باتا" در ایران بود و کفش‌های لاستیکی از اروپای شرقی وارد می‌کرد، نخست پاساژی در خیابان خیام ساخت و پس از چند سال واردات کفش‌های گالش از چکسلواکی با خرید دو دستگاه ماشین تزریق مواد لاستیکی، نخستین تولید کفش را آغاز کرد. در سال‌های 1334● 1333 زمینی در اطراف مهرآباد خرید و فعالیتش را در آغاز به آنجا و سپس به پارک صنعتی اسماعیل آباد کیلومتر 15 جاده کرج منتقل نمود.

ایروانی با تجربه کالج ستیوارت در اصفهان، و بانک شاهی ترکیبی از نظم‌پذیری و دقت محاسبه‌گری در حسابداری را به هم آمیخت که با تکیه بر قواعد و قانون در کار در تمام فعالیت‌هایش منعکس شد و نمونه خوبی از یک کارآفرین ایرانی را پدید آورد. رحیم ایروانی از سال 1325 تا 1357 در کار تجارت و صنعت بود.
او اولین شرکت خود را با نام شرکت سهامی باتا در تیر ماه 1330 به منظور صادرات و واردات کفش در سبزه میدان تهران و آخرین شرکت را به نام چرم خسروی نو در سال 1356 به منظور دباغی و چرمسازی به ثبت رساند.

وی علاوه‌بر فعالیت اقتصادی در همین زمان به یک کار بزرگ اجتماعی دست زد که تا آن زمان در تاریخ ایران سابقه نداشت و نمونه انجام مسوولیت اجتماعی کارآفرین در جامعه محسوب می‌شد. شرکت کانون مشاوره اقتصادی در تیرماه 1343 به منظور تربیت 22 کودک از دو ماهه تا دو ساله تاسیس شد تا در آینده این کودکان از مدیران بنگاه صنعتی او برگزیده شوند. دبیران آنها از بین افراد توانا و با تقوی انتخاب می‌شدند. سپس تصمیم گرفته شده بود که هزینه تحصیلی آنها، مقدم بر سایر هزینه‌ها باشد.

هوش بالا، سرسختی، ابتکار و نوآوری، راستگویی، سلامت نفس، توانایی رهبری ایروانی در نزد مدیران، همکاران و بسیاری از مدیران میانی باعث گردید به او از دریچه شخصیت کاریزمایی نگاه کنند. نحوه رفتار رحیم ایروانی در جهت برقراری روابط مستمر، با افراد پیش می‌رفت که در بسیاری موارد افراد جذب شخصیت و کار او می‌شدند. او سعی می‌کرد استعداد افراد را بیشتر مدنظر قرار دهد و آنها را در برنامه‌های اقتصادی خود جذب کند. همینطور وسایل پیشرفت افراد را تا حد امکان فراهم می‌کرد تا رضایت آنها حاصل گردد. او مرحله رضایت‌طلبی افراد را، با شیوه‌های مختلف به وفاداری آنها در گروه بالا می‌برد. این مرحله برای نهاد خانوادگی بزرگی که او می‌ساخت ضرورت داشت.

او همیشه کفش ملی را سفره بزرگی می‌دانست که کارگران و مدیرانش باید در حفظ آن کوشا باشند. این مساله‌ای بود که او حتی بعد از ملی شدن این گروه صنعتی با ارسال توصیه به مدیران منتخب دولت بر آن تاکید می‌کرد. شیوه مدیریتی او ترکیبی از الگوی پدر سالاری با عقل گرایی و حسابگری همراه بود. در عین حال تلاش نمود به نحو کارایی از ابزارهای مدرن مدیریتی در جامعه ایران که هنوز روابط کارگری در مراحل ابتدایی قرار داشت استفاده نماید.

برای ایروانی علم حسابداری به شدت اهمیت داشت. و به همه در بدو استخدام، کارآموزی حسابداری را با نوشتن دفتر روزنامه توصیه می‌کرد. بنابر این از دقت و محاسبه گری در کارها بسیار استقبال می‌کرد.
ایروانی در شرکت کفش یونایتد، شرکت فالکو، گوستاو هوفمن و شرکت گابورو تنس ایران با سرمایه‌گذاران آلمانی شریک بود. در اتافوکو با ژاپنی‌ها، ماشین‌سازی ملی با فرانسوی‌ها، و گود بلت ایران با انگلیسی‌ها شریک بود. اما شیوه کار او به این شکل بود که بتدریج سهام و نقش مدیریت ایرانی‌ها نسبت به خارجی‌ها، را افزایش می‌داد.

ایروانی علاوه بر تاسیس فروشگاه کفش ملی در سطح ایران و یکسان‌سازی قیمت در کل فروشگاه‌ها توانسته بود به شوروی و اروپای شرقی کفش پوتین صادر نماید. ایروانی در طی بیش از 30 سال فعالیت، توانسته بود در سال 1356 قریب به 10‌هزار نفر را در شرکت‌هایش مشغول نماید.
ایروانی سیاست‌های مختلفی را در جهت رشد گروه صنعتی ملی در پیش گرفت تا خانواده بزرگ کفش ملی را ایجاد کند. ویژگی رحیم ایروانی تاکید بر نظم، آموزش، اهمیت امور مالی، توجه به مدیریت، نوآوری در کار، داشتن اصول اخلاقی، انتخاب مدیران برجسته، وفاداری به مجموعه گروه بود. او پشت درب‌های بسته نمی‌ایستاد و سعی می‌نمود بر اساس ظرفیت‌ها و محدودیت‌های موجود با استفاده از موقعیت‌ها به توسعه بنگاه‌های خویش بپردازد.

یکی از بارزترین تاثیر اقدامات او فروشگاه‌های کفش ملی است که به ساخت فضاهای خرید و زیباسازی شهرها کمک فراوانی کردند. فضاهایی که با رشد شهرنشینی یکی از مکان‌های گردشگری مردم شهرنشین شده بود که نشانه امنیت شهرها نیز بود.


رحیم ایروانی حتی بعد از مصادره اموال به شدت سعی داشت تا خانواده کفش ملی را مراقبت کند. با روی کار آمدن هر مدیر جدیدی به او تلفن می‌زد و تبریک می‌گفت و او را تشویق به حفظ گروه می‌کرد، زیرا معتقد بود که چند هزار نفر از طریق آن زندگی می‌کنند. او کارآفرینی بود که در سال‌های پایانی نیز دست از ارایه طرح‌های کارآفرینی بر نداشت. او در مصر کارخانه کفش‌سازی استاندارد را تاسیس کرد .