کارآفرین و سرمایه کارآفرینانه

کارآفرینی از منظر ارزش های دینی و سرمایه اجتماعی

کارآفرین و سرمایه کارآفرینانه

کارآفرینی از منظر ارزش های دینی و سرمایه اجتماعی

کارآفرین و سرمایه کارآفرینانه

پیشرفت ایرانی اسلامی به عنوان گفتمان و خواست عمومی، راهبرد اساسی و مبنای همه قوانین و رویه های حاکمیتی باید باشد. جامعه نیازمند آموزش و ترویج کارآفرینی با رویکرد تفکر دینی و توسعه کسب و کارهای کارآفرینانه بر مبنای سرمایه انسانی، اقتصادی و اجتماعی ایرانی است

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مفهوم» ثبت شده است

به طور کلی سیر تاریخی مفهوم کارآفرینی را می‌توان به پنج دوره تقسیم نمود:

کارآفرینی

دوره اول:

قرون 15 و 16 میلادی: در این دوره به صاحبان پروژه‌های بزرگ که مسئولیت اجرایی این پروژه‌ها همانند ساخت کلیسا، قلعه ها، ‌تأسیسات نظامی و .... از سوی دولتهای محلی به آنها واگذار گردید. کارآفرین اطلاق می‌شد، در تعاریف این دوره پذیرش مخاطره، لحاظ نشده است.

دوره دوم:

قرن 17 میلادی: این دوره همزمان با شروع انقلاب صنعتی در اروپا بوده و بعد مخاطره پذیری به کارآفرینی اضافه شد کارآفرین در این دوره شامل افرادی همانند بازرگانان ، صنعتگران و دیگر مالکان خصوصی می‌باشد.

دوره سوم: 

قرون 18و 19 میلادی: در این دوره کارآفرین فردی است که مخاطره می‌کند و سرمایه مورد نیاز خود را از طریق وام تأمین می‌کند، بین کارآفرین و تأمین کننده سرمایه (سرمایه‌گذار) و مدیر کسب و کار در تعاریف این دوره تمایز وجود دارد.

دوره چهارم:

دهه‌های میانی قرن بیستم میلادی: در این دوره مفهوم نوآوری شامل خلق محصولی جدید، ایجاد نظام توزیع جدید یا ایجاد ساختار سازمانی جدید به عنوان یک جزء اصلی به تعاریف کارآفرینی اضافه شده است.

دوره پنجم:

دوران معاصر( از اواخر دهه 1970 تاکنون ): در این دوره همزمان با موج ایجاد کسب و روند کارهای کوچک و رشد اقتصادی و نیز مشخص شدن نقش کارآفرینی به عنوان تسریع کننده این سازوکار، جلب توجه زیادی به این مفهوم شد و رویکرد چند جانبه به این موضوع صورت گرفت. تا قبل از این دوره اغلب توجه اقتصاددانان به کارآفرینی معطوف بود، اما در این دوره به تدریج روانشناسان، جامعه ‌شناسان و دانشمندان و محققین علوم مدیریت نیز به ابعاد مختلف کارآفرینی و کارآفرینان توجه نموده‌اند.

تا دهه 1980 سه موج وسیع، موضوع کارآفرینی را به جلو رانده است :

1- موج اول : انفجار عمومی مطالعه و تحقیق در قالب انتشار کتابهای زندگی کارآفرینان و تاریخچه شرکتهای آنها، چگونگی ایجاد کسب و کار شخصی و شیوه‌های سریع پولدار شدن می‌باشد. این موج از اواسط دهه 1950 شروع می‌شود.

2- موج دوم: این موج که شروع آن ازدهه 1960 بوده شامل ارائه رشته‌های آموزش کارآفرینی در حوزه‌های مهندسی و بازرگانی است که در حال حاضر این حوزه‌ها به سایر رشته‌ها نیز تسری یافته است.

3- موج سوم: این موج شامل افزایش علاقمندی دولتها به تحقیقات در زمینه کارآفرینی و بنگاههای کوچک، تشویق رشد شرکت‌های کوچک و انجام تحقیقات در خصوص نوآوری‌های صنعتی می‌شود که از اواخر دهه 1970 آغاز شده است.

 مفهوم کارآفرینی

اگرچه کارآفرینی، مفهومی است که در آغاز در علم اقتصاد مطرح بود و تا دهه­ی ششم قرن بیستم بیشتر از سوی اندیشمندان حوزه اقتصادی به آن پرداخته می­شد، اما در مجموع آن­ها نتوانستند تعریفی جامع و کامل از کارآفرینی ارایه کنند، بنابراین نقش آن در نظریه­های اقتصادی صرف، کمرنگ شد و همراه پر رنگ شدن نقش کارآفرینان در توسعه­ ی اقتصادی جوامع، روانشناسان به بررسی ویژگی­های کارآفرینان پرداختند(احمدپور داریانی و رضائیان ، 1377).

مقیمی(1381) معتقد است که امروزه کارآفرینی موضوعی میان رشته ­ای تلقی می­شود که رشته­های مختلفی هانند اقتصاد، روان­شناسی، مردم­شناسی، جامعه­شناسی، مدیریت و علوم سیاسی در تکامل آن نقش اساسی داشته­ اند.

شاه حسینی(1383) معتقد است که کارآفرینی شامل ، خلق و توزیع ارزش و منافع بین افراد، گروه­ها، سازمان­ها و جامعه می­باشد.

احمد پورداریانی و عرفانیان(1386) معتقدند، کارآفرین فردی است دارای ایده و فکر جدید که از طریق ایجاد یک کسب وکار و با بسیج منابع که با مخاطره­ی مالی، اجتماعی و حیثیتی همراه است محصول یا خدمت جدید به بازار ارائه می­دهد.

ذبیحی و مقدسی(1386) معتقدند که کارآفرینی پدیده­ای است که بسیاری از کشورهای توسعه یافته و درحال توسعه جهان به آن توجه جدی معطوف نموده­اند. در این کشورها، کارآفرینی به عنوان ابزاری نیرومند برای ایجاد فرصت­های مناسب تبدیل شده است که بهره­گیری از آن­ها می­تواند موجب رفع مشکلاتی مانند : بحران اشتغال، کمبود نیروی انسانی خلاق و پویا، کاهش چشمگیر بهره ­وری، کاهش کیفیت محصولات و خدمات، رکورد اقتصاد و رقابت شود. از این نظر، کشورها پرورش و آموزش کارآفرینان را در اولویت برنامه­های توسعه­ی اقتصادی اجتماعی خویش قرار داده ­اند.

صمدآقایی(1386) معتقد است که در قرن هفدهم میلادی و همزمان با انقلاب صنعتی، با اضافه شدن مفهوم مخاطره­پذیری، کارآفرین به معنای امروزی آن متولد شد. همزمان با موج جدید ایجاد کسب و کارهای کوچک و رشد اقتصادی، نگاه به کارآفرینی به عنوان تسریع کننده­ی این ساز و کار نیز دستخوش تغییر شد و از حوزه­ای صرفاً اقتصادی به مفهومی مدیریتی ارتقا یافت.

محمدی الیاسی (1386) در مقاله "موضوع کارآفرینی به عنوان یک حوزه‌ی علمی" نقل قول می‌نماید دی ویدسن (2003)  و گارتنر (1990) معتقدند که یک اجماع قوی و گسترده درباره تعریف کارآفرینی به عنوان یک برساخته(پدیده) وجود ندارد و همین موضوع شاخصی است که نشان می­دهد کارآفرینی به عنوان یک حوزه­ی جستارگری به صورت نسبی در وضعیت توسعه­ ی پارادایمی ضعیفی قرار دارد. به همین دلیل است که پژوهش­گران و صاحب­نظران، بخش عظیمی از وقت و تلاش­های پژوهشی خود را جهت تدوین تعریفی مقبول از کارآفرینی صرف می­کنند.

محمدی الیاسی(1387) معتقد است که در دنیای امروز، ایجاد تحرک و پویایی در کسب و کار فقط با وجود سرمایه و نیروی کار متخصص حاصل نمی­شود. "کارفرین" بازیگر جدیدی است که در اقتصاد پیچیده­ی امروز پویایی لازم را برای فعالیت اقتصادی فراهم می­کند. این بازیگر با ویژگی­های رفتاری چون خلاقیت، نوآوری، پیشگامی و خطرپذیری از سایر بازیگران عرصه­ ی اقتصاد جدا می­شود.

عمرانی و همکاران(1389) معتقدند که کارآفرینان با ویژگی­هایی چون تحمل ابهام، خلق سازمان جدید، کشف فرصت­ها، جمع ­آوری عوامل تولید و تولید ترکیب­ های جدید شناخته می­ شوند.

مفهوم کارآفرینیعبارت "کارآفرینی" سابقه طولانی در بخش بازرگانی دارد. مشهورترین تعریف این عبارت ایجاد ارزش از طریق نوآوری است(شومپیتر،1951؛ دراکر،1985). به مانند شومپیتر صاحب نظرانی مانند پیتر دراکر، کول و کوپر[1](1946)  نیز کارآفرینی را ارزش­آفرینی از طریق نوآوری  تعریف می­کنند.

پیترسون و برگر[2] (1971)  معتقدند که فعالیت­های کارآفرینی به شرکت­ها کمک می­کند تا تجارت جدیدی را برای افزایش سودآوری توسعه دهند.

ارو[3](1974) کارآفرینی را همان فرآیند کشف فرصت­ها می‌داند و به نحوی که بیان می­کند چگونه افراد به صورت مستقل و یا در داخل سازمان­ها، مسائل و چالش­های ناشناخته را ببینند و چارچوبی جدید از ابزارها و اهداف ایجاد کنند تا از آن­ها به نحو مطلوب استفاده کنند. البته کارآفرین فقط مواردی را می­بیند و برای استفاده از آن برنامه­ریزی می­کند که ارزش لازم را داشته باشند.

ریچارد کانتیلتون[4](1730) به عنوان نخستین فرد که واژه کارآفرین را در علم اقتصاد ابداع نمود کآفرین را فردی معرفی می‌نماید که ابزار تولید را به منظور ترکیب به صورت محصولاتی قابل عرضه به بازار خریداری می‌کند. او از قیمت نهایی محصولات به هنگام خرید اطلاع ندارد.

برنارد دبلیدر[5] کارآفرینی را به عنوان فرایند خریداری‌ نیروی‌ کار و مواد اولیه‌ به‌ بهائی‌ نامعین‌ و به‌ فروش‌ رساندن‌ محصولات‌ به‌ بهائی‌ طبق‌ قرارداد، بیان می‌نماید.

جان باپتیست سی(1803) کارآفرین را فردی می‌داند که مسئولیت تولید و توزیع فعالیت اقتصادی خود را برعهده دارد.

رابرت لمب[6](1902) معتقد است که کارآفرینی یک نوع تصمیم­گیری اجتماعی است که توسط نوآوران اقتصادی انجام می­شود و نقش عمده­ی کارآفرینان را اجرای فرآیند گسترده­ی ایجاد جوامع محلی، ملی و بین المللی و یا دگرگون ساختن نمادهای اجتماعی و اقتصاد است.

آرتور کُل[7](1946) معتقد است که کارآفرینی پلی است بین جامعه به عنوان یک کل ، به ویژه جنبه های غیراقتصادی جامعه و موسسات انتفاعی تاسیس شده برای تمتع از مزیت­های اقتصادی و ارضاء آرزوهای اقتصادی.

فرانک نایت[8](1921) بر این باور است که کارآفرینان کسانی هستند که در شرایط عدم قطعیت، تصمیم می­گیرند و پیامدهای کامل آن تصمیمات را نیز خودشان می پذیرند.

جوانوویک[9](1982) کارآفرینانه را افرادی می‌داند که در راستای استفاده از فرصت­ها، کالاها یا خدماتی را به جامعه عرضه می­کنند که مشتری­پسند بوده و بازار یا محیط خواهان آن­هاست. بنابراین لازم است کارآفرینان اطلاعات کاملی از بازار و محیط داشته باشند. فرآیند مبادله و تعامل با محیط می­تواند این اطلاعات را فراهم کند.

سرمایه اجتماعیمفهوم سرمایه اجتماعی طور غیرمستقیم  در نطریه های جامعه شناسان کلاسیک جون دو توکویل (1831) و سیس شصت سال بعد در  کار جامعه شناس فرانسوی امیل دورکیم (1933) مطرح شده است این مفهوم را می‌توان در آثار بسیاری از جامعه شناسان کلاسیک در مفاهیمی از قبیل اعتماد، هم‌بستگی و انسجام اجتماعی، هنجارها و ارزش‌ها مشاهده کرد. اینان کیفیت  روابط انسانی وییوستگی آن با ارزش های مشترک را بررسی می کردند .  البته بررسی این جنبه ازحیات اجتماعی  توسط جامعه شناسان  تعجب آور نیست زیرا جامعه شناسی رشته ای علمی است که درصد تبیین ریشه ها و ماهیت نطم اجتماعی است . ولی جامعه شناسان کلاسیک مشخصا "به مفهوم  سرمایه اجتماعی نپرداخته اند .


سرمایه اجتماعی در معنای مدرن خود ابتدا در سال 1916 در نوشته‌های "هانیفان" (Hanifan) سرپرست وقت مدارس ویرجینای غربی در آمریکا به کار رفت:  "این سرمایه‌ی ناملموس بسیاری از امور زندگی‌ روزانه مردم مانند حق کسب و کار، معاشرت، هم‌فکری و همدردی و داد و ستد اجتماعی میان افراد و خانواده‌ها که واحدهای اجتماعی را می سازند در برمی‌گیرد". وی سرمایه اجتماعی را حاصل ظرفیت های بالقوه ای می داند که برای بهبود اساسی شرایط زندگی اجتماعی کفایت می‌کند. بعد از او محققان و جامعه شناسان بسیاری مطالعات و نظریه‌های خود را در این خصوص ارائه داده‌اند. افرادی چون؛ جین جاکوب (Jine Jakoob) استاد مسائل شهری، گلن لوری (Gallen Lurry) اقتصاددان، ایوان لایت (Ivan Light) جامعه شناس، فوکویاما (Fukuyama)، کلمن (‍Coleman) جامعه شناس، پاتنام (Robert Putnam) دانشمند علوم سیاسی، پیر بوردیو (Pierre Bourdieu)  جامعه شناس فرانسوی و... اما از میان آنها جیمز کلمن اولین کسی است که به صورت منسجم و قوی به بحث سرمایه اجتماعی می پردازد. او با مقاله "سرمایه اجتماعی در ایجاد سرمایه انسانی"، اثر مهمی را در ادبیات جامعه شناسی توسعه پدید آورد. بعد از او رابرت پاتنام نیز در سال 1993 با چاپ کتاب "بنای دموکراسی کار آمد؛ سنت های مدنی" و مقاله "بولینگ یک نفره، کاهش سرمایه اجتماعی آمریکا "Bowling Alone: America's Declining Social) Capital) در سال 1995 باعث توجه بیشتر عموم به ایده سرمایه اجتماعی و چگونگی افزایش و کاهش و بازسازی آن در آمریکا شد (صدیق بنایی ،1389).


فوکویاما درشرح این تاریخجه می نویسد:  جین جاکوب در اثر خود: مرگ و زندگی شهرهای بزرگ آمریکایی (1961)  تــــوضیح داده بود که شبکه های اجتماعی فشرده در محدوده های حومه قدیمی و مختلط شهری، صورتی از سرمایه اجتماعی را تشکیل می دهند و در ارتباط با حفظ نظافت، عدم وجود جرم و جنایت خیابانی و دیگر تصمیمات درمورد بهبود کیفیت زندگی، در مقایسه با عوامل نهادهای رسمی مانند نیروی حفاظتی پلیس و نیروهای انتظامی، مسئولیت بیشتری از خود نشان می دهند. گلن لوری اقتصاددان نیز همچون ایوان لایت جامعه شناس، اصطلاح سرمایه اجتماعی را در دهه 1970 برای توصیف مشکل توسعه اقتصادی درون شهری به کار برد. در دهه 1980، این اصطلاح توسط جیمز کلمن جامعه شناس در معنای وسیعتری مورداستقبال قرار گرفت و رابرت پاتنام دانشمند علوم سیاسی، نفر دومی بود که بحثی قوی و پرشور را درمورد سرمایه اجتماعی و جامعه مدنی هم در ایتالیا و هم در ایالات متحده برانگیخت (فوکویاما، 1379 ص 10).


سرمایه اجتماعی از تحولات فرهنگی در علوم اجتماعی هم سود جسته است . همگام با توجه فزاینده ای که  به وجوه فرهنگی رفتار اجتماعی شده است ، رشد قابل توجهی هم در گرایش به آنچه سطح خرد رفتار و تجربه فردی نامیده می شود صورت گرفته  است .تعداد قابل توجهی از علمای علوم اجتماعی برجسته نگاهی دقیق به اعتماد و صمیمیت به عنوان دو نمونه نزدیک به مفهوم سرمایه اجتماعی داشته اند ( مک و بک- گرن شیم 1994، گیدنز 1991، جامیسون 1998، لومان 1998،میسزیال 1996، زتومکا 1992 ) با اینکه بیشتر این نویسندگان مطالب کمی در مورد سرمایه اجتماعی به معنای امروزی آن گفته اند ( به استثنای میسزتال و زتومکا) اما دغدغه های آنها نشان می دهد که توجهی به تعامل روزمره وکیفیت روابط بین فردی داشته اند .این رویه عمومی دغدغه روشنفکرانه ،پیش زمینه ای رابرای  افزایش توجه عالمان اجتماعی به مقوله سرمایه اجتماعی فراهم می آورد ( فیلد،1388 ص 18).


در دهه های اخیر سرمایه اجتماعی مورد  توجه اقتصاد دانان نیز می باشد:


سازمان رسمی مهمی به نام سازمان همکاری وتوسعه اقتصادی تمایل به بسط این دیدگاه داشته است و در گزارش سال 2001 خود در رابطه با بهزیستی ملتها ، این سازمان، سرمایه انسانی و اجتماعی را دو مکمل قدرتمند خطاب کرد که هرکدام دیگری را تغذیه می کنند(همان منبع ).