مفهوم کارآفرینی از منظر اندیشمندان و صاحبنظران غیرایرانی
عبارت "کارآفرینی" سابقه طولانی در بخش بازرگانی دارد. مشهورترین تعریف این عبارت ایجاد ارزش از طریق نوآوری است(شومپیتر،1951؛ دراکر،1985). به مانند شومپیتر صاحب نظرانی مانند پیتر دراکر، کول و کوپر[1](1946) نیز کارآفرینی را ارزشآفرینی از طریق نوآوری تعریف میکنند.
پیترسون و برگر[2] (1971) معتقدند که فعالیتهای کارآفرینی به شرکتها کمک میکند تا تجارت جدیدی را برای افزایش سودآوری توسعه دهند.
ارو[3](1974) کارآفرینی را همان فرآیند کشف فرصتها میداند و به نحوی که بیان میکند چگونه افراد به صورت مستقل و یا در داخل سازمانها، مسائل و چالشهای ناشناخته را ببینند و چارچوبی جدید از ابزارها و اهداف ایجاد کنند تا از آنها به نحو مطلوب استفاده کنند. البته کارآفرین فقط مواردی را میبیند و برای استفاده از آن برنامهریزی میکند که ارزش لازم را داشته باشند.
ریچارد کانتیلتون[4](1730) به عنوان نخستین فرد که واژه کارآفرین را در علم اقتصاد ابداع نمود کآفرین را فردی معرفی مینماید که ابزار تولید را به منظور ترکیب به صورت محصولاتی قابل عرضه به بازار خریداری میکند. او از قیمت نهایی محصولات به هنگام خرید اطلاع ندارد.
برنارد دبلیدر[5] کارآفرینی را به عنوان فرایند خریداری نیروی کار و مواد اولیه به بهائی نامعین و به فروش رساندن محصولات به بهائی طبق قرارداد، بیان مینماید.
جان باپتیست سی(1803) کارآفرین را فردی میداند که مسئولیت تولید و توزیع فعالیت اقتصادی خود را برعهده دارد.
رابرت لمب[6](1902) معتقد است که کارآفرینی یک نوع تصمیمگیری اجتماعی است که توسط نوآوران اقتصادی انجام میشود و نقش عمدهی کارآفرینان را اجرای فرآیند گستردهی ایجاد جوامع محلی، ملی و بین المللی و یا دگرگون ساختن نمادهای اجتماعی و اقتصاد است.
آرتور کُل[7](1946) معتقد است که کارآفرینی پلی است بین جامعه به عنوان یک کل ، به ویژه جنبه های غیراقتصادی جامعه و موسسات انتفاعی تاسیس شده برای تمتع از مزیتهای اقتصادی و ارضاء آرزوهای اقتصادی.
فرانک نایت[8](1921) بر این باور است که کارآفرینان کسانی هستند که در شرایط عدم قطعیت، تصمیم میگیرند و پیامدهای کامل آن تصمیمات را نیز خودشان می پذیرند.
جوانوویک[9](1982) کارآفرینانه را افرادی میداند که در راستای استفاده از فرصتها، کالاها یا خدماتی را به جامعه عرضه میکنند که مشتریپسند بوده و بازار یا محیط خواهان آنهاست. بنابراین لازم است کارآفرینان اطلاعات کاملی از بازار و محیط داشته باشند. فرآیند مبادله و تعامل با محیط میتواند این اطلاعات را فراهم کند.
کاسون[10] (1982) معتقد است که کارآفرین فردی است که تخصص وی تصمیمگیری عقلایی و منطقی در خصوص ایجاد هماهنگی در منابع کمیاب میباشد. وی میکوشد تا با ارائه مفهوم "واسطه گری"، عنصری مشترک را در میان کارآفرینان تشخیص دهد. کارآفرین به عنوان شخصی تعریف میشود که در تخصیص منابع کمیاب براساس تصمیمات مبتنی بر قدرت تشخیص فردی، تخصص دارد. کارآفرین معتقد است که وجود کلیه اطلاعات برای اتخاذ تصمیم برای او، ضروری است و او راهی را بر میگزیند که دیگران برنمیگزینند و همواره فکر میکند که درست میگوید و دیگران در اشتباه میباشند.
میلر[11] (1983) کارآفرینی را با عبارتهای خطرپذیری و نوآوریهای بنیادی در تولید تعریف میکند.
کارلند(1984) کارآفرین را فردی می داند که شرکتی را به منظور کسب سود و دستیابی به رشد تاسیس نموده و آن را مدیریت مینماید تا از آن برای پیشبرد اهداف شخصی استفاده نماید.
پیتر دراکر[12](1985) معتقد است، کارآفرین کسی است که فعالیت اقتصادی کوچک و جدیدی را با سرمایه خود شروع مینماید.
ادی و الم[13](1985) معتقد است که کارآفرین فردی است که مایل و قادر به مخاطره پذیری است و در عین حال ابزار تولیدی و اعتباری را در هم میآمیزد تا به سود یا اهداف دیگری همچون قدرت و احترام اجتماعی دست یابد.
برچ[14](1986) معتقد است که کارآفرینی در مفهوم جدید آن قبول مسئولیت، دنبال کردن فرصتها، برآوردن نیازها و خواستهها از طریق نوآوری، تعریف میشود.
ریچارد کانتیلون[15](1988) معتقد است که کارآفرین فردی است که ابزار تولید را به منظور ادغام آنها برای تولید محصولات قابل عرضه به بازار، ارائه میکند.
مک میلان و لو[16] (1988) معتقدند که کارآفرینی یعنی ایجاد شرکتهای جدید.
بولی[17](1989) علاوه بر عدم قطعیت و توانایی تحمل ابهام که برای موفقیت در تأسیس شرکتهای نو پا ضروری میباشد، ویژگیهای دیگر مانند: خلاقیت، تطبیقپذیری، مهارتهای مدیریتی و سازمانی، توانایی تصمیمگیری و سابقه فرهنگی و آموزشی را پیش شرطهای موفقیت در کارآفرینی میداند.
جفری تیمونز(1990)[18] در خصوص کارآفرینی مینویسد: « کارآفرینی خلق و ایجاد بینشی ارزشمند از هیچ است. کارآفرینی فرایند ایجاد و دستیابی به فرصتها و دنبال کردن آنها بدون توجه به منابعی است که در حال حاضر موجود است. کارآفرینی شامل خلق و توزیع ارزش و منابع بین افراد، گروهها، سازمانها و جامعه میباشد. کارآفرینی به معنای یک شبه پولدار شدن، نیست و از سوی دیگر ایجاد ارزش در دراز مدت و جریان نقدینگی مستمر نیز نمیباشد.»
آمیت و همکاران[19](1993) سوق دادن منابع به سوی ظرفیتهایی که ایجاد ثروت مینمایند را در بطن مفهوم کارآفرینی میدانند. بنابراین کارآفرینی فرآیند کسب سود از ترکیب جدید، منحصر بفرد و ارزشمند منابع مالی در محیطی همراه با ابهام و عدم قطعیت میباشد. کارآفرینان، افرادی هستند که نوآوری میکنند، فرصتهای تجاری را شناسایی و خلق نموده و ترکیبات جدیدی از منابع را ارائه مینمایند تا در محیط عدم قطعیت از این نوآوریها سود کسب کنند.
پارتسون[20](1998) فرآیند کارآفرینی را به عنوان رفتار مدیریتی که دائماً از فرصتها برای دستیابی به نتایج مافوق ظرفیتهای افراد بهره برداری میکند، تعریف مینماید.
بورگلمن[21] (1999) معتقد است که فعالیتهای کارآفرینی با افزایش تولید و فرآیند نوآوری موفقیت شرکتها را ارتقا میبخشد.
دیوید مک کران و اریک فلانیگان[22](1996) ، کارآفرینان را افرادی نوآور، بافکری متمرکز، و به دنبال کسب توفیق و مایل به استفاد ه از میانبرها می دانند که کمتر مطابق کتاب کار میکنند و در نظام اقتصادی ، شرکتهایی نوآور، سودآور و با رشدی سریع را ایجاد می نمایند.
استیونسون و همکارانش معتقدند که کارآفرینی عبارتست از: فرآیندی که فرصت ها بوسیله افراد (یا برای خودشان یا برای سازمانهایی که در آن کار می کنند) بدون توجه به منابعی که در کنترل آنهاست تعقیب میشود.
سانا هاربیا[23](2010) پدیده کارآفرینی را یک مفهوم گسترده میداند که طیف وسیعی از فعالیتها را از تولد یک ایده ناب تا نوآوری و ایجاد حرفه جدید برای فرد را دربردارد به نحوی که امروزه کارآفرینی به عنوان عامل پیشرفت و چرخهی اقتصادی هر کشور شناخته شده است. در اقتصادهای مدرن و پیشرفته، کارآفرینی یک اصل مهم و غیرقابل انکار میباشد.
[1] Cool & Cooper & Druker
[2] Peterson and Berger
[3] Arrow
[4] Richard Cantillon
[5] Bernard F. De Belidar
[6] R.K .Lamb
[7] A. Cole
[8] Ferank Night
[9] Jovanovic
[10] Caisson
[11] Miller
[12] P.draker
[13] Eddy & K. Olm
[14] Burch
[15] R. Cantillon
[16] I. Mcmillan & M. Low
[17] Bewley
[18] Jeffry Timmons
[19] Rafael Amit et al.
[20] Partson
[21] Burgelman
[22] D. Mckeran & E.Flannigan
[23] Sana El Harbia