عظمت معنوی حضرت زهرا (س) در روز قیامت
در اینجا برای اثبات عظمت معنوی حضرت زهرا (س) در روز قیامت، به اختصار چهار حدیث بیان می گردد:
- ۰ نظر
- ۱۰ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۳:۰۵
- ۱۲۹۶ نمایش
در اینجا برای اثبات عظمت معنوی حضرت زهرا (س) در روز قیامت، به اختصار چهار حدیث بیان می گردد:
معصومه ظهیری، مدیر گروه مطالعات زنان جامعةالمصطفی العالمیه با تبریک میلاد با سعادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، از ایشان به عنوان الگوی زنان عالم به ویژه صالحان جهان نام برد و گفت: حضرت زهرا سلام الله علیها، انسانی ویژه و برگزیده برای خوبان است.
وی با اشاره به اینکه قرآن کریم الگوهایی را برای انسانها معرفی میکند تا از خطا و اشتباه به دور بمانند، گفت: قرآن تنها معیارها و شاخصها را معرفی نمیکند، بلکه به معرفی الگوها هم میپردازد و الگوی عملی را نشان میدهد تا عمل و رسیدن به نتیجه برای انسانها، آسان شود.
عضو هیأت علمی جامعةالزهرا سلام الله علیها، اسوهها و الگوها را محدود در زمان و مکان ندانست و تصریح کرد: شاید برخی الگوها مانند لقمان حکیم به عنوان یک انسان فرهیخته و برجسته، تنها در برخی ابعاد برای انسان الگو شوند، اما ائمه معصومین علیهم السلام، در همه ابعاد به عنوان الگوی انسانها معرفی شدهاند.
وی با بیان اینکه اقتضائات زمان و مکان انسان را محدود میکند، بنابراین باید برای رسیدن به برترینها در رفع این محدودیت کوشید، ادامه داد: اقتضائات زمان و مکان حصر در امور مادی دارد و از آنجا که ائمه معصومین علیهم السلام از جهت الگو بودن محدودیتی ندارند، باید برای نزدیک شدن به آنها، از محدودیت زمان فراتر رفت.
ظهیری در بخش دیگری از سخنان خود با بیان روایتی به توصیه بزرگان دین مبنی بر کسب معرفت نسبت به خوبان، اشاره کرد و گفت: هرکس حضرت زهرا سلام الله علیها را شناخت درک لیلة القدر پیدا کرده است، گرچه شناخت ابعاد وجودی ایشان برای یک نفر در یک زمان میسر نیست.
وی شناخت را بدون علم و آگاهی کافی ندانست و با بیان اینکه کسب معرفت و تغییر رفتار پس از این دو حاصل میشود، ابراز کرد: افزایش علم و آگاهی برای اینکه شاخصهای رفتاری در فرد ایجاد شود و بتواند الگوها را به خوبی بشناسد، ضروری است که علم و آگاهی بدون تلاش خود افراد و افزایش توانمندیها، میسر نمیشود.
مدیر گروه مطالعات زنان جامعةالمصطفی العالمیه، با بیان اینکه داشتن الگو مانند چراغی است که راه را برای انسان روشن میکند و موانع را به او نشان میدهد، گفت: الگو سبب میشود انسان موانع را ببیند اما راه گذر از آنها را پیدا کند، خدا را بر خود وکیل بگیرد، بر او توکل کند و اعتماد به نفس خود را افزایش دهد.
وی ادامه داد: حضرت زهرا سلام الله علیها بهترین الگو برای زنان عالم به ویژه صالحان جهان است، باید همه تلاش کرده و ارزشهای خود را با کم کردن فاصله با ایشان بیشتر کنند و بدانند که با استفاده از الگو زودتر این راه را طی کرده و در این مسیر، کمتر دچار خطا و اشتباه میشوند.
بر اساس روایات، قبر نورانی دخت گرامی رسولالله(ص) در یکی از سه مکان روضه پیامبر، خانه حضرت زهرا(س) و قبرستان بقیع قرار دارد. اما احتمال کدامیک قویتر است؟ امام علیبن موسیالرضا(ع) پاسخ این پرسش را بیان میکنند.
به نقل کتاب عیون اخبار الرضا جلد 1 صفحه 311 از شیخ صدوق(ره) نقل کرده است که احمد بن محمد بن ابی نصر میگوید: از حضرت ابوالحسن، علی بن موسی الرضا علیه السلام درباره قبر حضرت فاطمه علیها السلام پرسش کردم، حضرت فرمود:
«دفنت فی بیتها فلما زادت بنو امیه فی المسجد صارت فی المسجد»؛ آن حضرت در خانه خود به خاک رفت، پس چون بنی امیه مسجد را توسعه دادند، آن خانه هم جزء مسجد شد.
با اندکی تحقیق در جوامع روایی نیز این نتیجه حاصل میشود که از میان سه قول تدفین حضرت زهرا(س) در یکی از سه مکان «قبرستان بقیع»، «روضه پیامبر» و «خانه حضرت زهرا»، احتمال خاکسپاری ایشان در منزل خودشان از اقوال دیگری قویتر است. در بیشتر کتابهای معتبر شیعه از جمله «کافی»، «تهذیب» و «من لایحضره الفقیه» -که جزو کتب اربعه شیعه هستند- این قول با طرق روایی مختلف از امیرالمؤمنین، امام باقر، امام صادق و امام رضا علیهمالسلام نقل شده است.
آیت الله وحید خراسانی، مرجع تقلید شیعیان در درس خارج فقه مورخ 1392/1/20، به نکات مهمی درباره برگزاری ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) اشاره کرد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی این مرجع، آیت الله وحید با بیان این مطلب که آفریدگان خداوند از شناخت فاطمه زهرا سلام الله علیها محروم اند، روایتی را از رسول خدا(ص) به نقل از شیخ صدوق بیان کرد و به شرح محورهایی از مبدا خلقت نوری آن حضرت و منتهای امر او پرداخته و افزود: نور فاطمه(ع) پیش از خلقت آسمان ها و زمین آفریده شد.
وی در ادامه به ضایعه شهادت جانگداز سرور بانوان جهان اشاره کرده و گفت: بنابر آنچه در نهج البلاغه نقل شده است، وقتی امیر المؤمنین علیه السلام آن نور خدا را با بدنی آزرده و پهلوی شکسته به خاک سپرد، به رسول خدا صلی الله علیه وآله سلام داد و سخنی گفت که هرگز در زندگی آن حضرت سابقه نداشت. فرمود: قلّ یا رسول الله من صفیتک صبری، صبر من کنار این قبر تمام شد. در این ایام هرچه می توانید کاری کنید که امر صدیقه کبری احیا شود. در شهرها بروید و به مردم بگویید: وظیفه ما در قبال مصیبتی که قلب "قلب عالم امکان" را پریشان کرد، چیست.
نکات مهم این سخنرانی را در زیر می خوانید:
• چون فاطمیه در پیش است، امروز، اهم پرداختن به این موضوع است. در درجه ی اولی باید خود ما معرفت پیدا کنیم تا بتوانیم آن حقیقت را به مردم بشناسانیم.
• هر شخصیتی معرفتش به دو امر است: یکی مبدأ، دوم منتها. روایات در مبدأ و منتهای صدیقه کبری محتاج به سند نیست؛ چون در حد تواتر اجمالی است، علاوه، مشتمل بر صحاح و موثقات است از منابع عصمت. بحث مبدأ خلقت آن حضرت و منتها، هنگام وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ . این دو جهت، بهت انگیز است.
• ما به یک روایت اکتفا می کنیم که شیخ صدوق -اعلی الله مقامه- در معانی الاخبار ذکر کرده. عمده درایت این روایت است، فقه این حدیث است. حدیث مشتمل بر مبدأ خلقت آن حضرت و منتهای امر اوست. متن حدیث باید خوانده بشود: خلَق نور فاطمة قبلَ أن یخلق الأرضَ والسماء ، مبدأ خلقت این است. مقدّم بر خلق تمام سماوات و ارضین و کهکشانها و ثوابت و سیّارات، خلقت این قدّیسه عالم است. آیا گوهر وجود او چه گوهری است؟ خلق نور فاطمة قبل أن یخلق الأرض والسماء . حالا آن قبل چه اندازه بوده لا یعلم الا هو.
• این سؤال طرح شد: اگر خلقت مقدم بر خلق تمام عالم ماده است، پس این مخلوق انسیه نیست، انسان نیست، گوهر دیگری است؟ جواب آن حضرت این است... صورت، صورت انسان است ولی سیرت، آن باطن وجود، حوراء است. در مرحله تقدس از تمام عوارض این عالم است.
• باز این سؤال طرح شد: چگونه او حورای انسیه است؟ در این جا تعبیر عوض شد و عمده این است. آنچه محیر العقول است، این است: اول مجهول بود، خلق نور فاطمه در اینجا معلوم شد. بیان خاتم نکته مهمش اینجاست: قال : خلَقَها الله عز وجل من نوره - اینجاست حیرة الکمل- خلَقَها الله عز وجل او را از نور خود ذات قدوس. این را کسی می فهمد که سوره نور را بفهمد، بعد بفهمد: اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ. تفسیر شده آن مشکات به صدیقه کبری. او را از نور خودش آفرید قبل از خلق آدم.
• قیل: یا نبی الله! و أین کانت فاطمة؟ این سؤالات کاشف از درک سائلین است. وقتی خلقت قبل از سماوات و ارض است پس مکان فاطمه کجا بوده؟ و أین کانت فاطمة ؟ قال : کانت فی حقة تحت ساق العرش؛ جایگاه او در حقه ای بود زیر ساق عرش رحمان. این هم مکان و محل او بود.
• بعد سؤال شد... این سؤالات کاشف از اسراری است. قالوا :یا نبی الله! فما کان طعامها ؟ آیا طعام او چه بود؟ بعد فرمود: التسبیح و التقدیس و التهلیل و التحمید . قوت او این چهار امر بود: تسبیح خدا، تقدیس خدا- فرق بین تسبیح و تقدیس بسیار عمیق است- بعد باز تهلیل خدا، نهایت امر تحمید . آن مکان! این طعام!
• فلما خلق الله عز وجل آدم و أخرجنی من صلبه و أحب الله عز وجل أن یخرجها من صلبی؛ محبوب خدا این بود که این نور از صلب من خارج بشود، جعلها تفاحة، همه اش منتسب به خدا است بدون وساطت، جعلها تفاحة فی الجنة وأتانی بها جبرئیل فقال لی: ... کیفیت جریان امر این است: فقال لی : السلام علیک و رحمة الله و برکاته... یا محمد! إن ربک ... إن ربک یقرئک السلام؛ خدا به تو سلام می کند، قلت: منه السلام و إلیه یعود السلام، قال: یا محمد! إن هذه تفاحة - تعبیر این است، عبارات اشاراتی دارد، الهدایا علی مقدار مهدیها- بعد تعبیر این است: یا رسول الله نیست، به اسم خطاب است، به آن اسم خاص، چون طرف ذات قدوس است، جبرئیل مبلّغ است. إن هذه تفاحة أهداها الله عز وجل إلیک من الجنة ؛ این سیب را خدا به تو هدیه داده ، یعنی چه؟ یعنی احدی جز تو شایسته این نبود؛ آن هم خدا به عنوان هدیه به تو داده. کسی که هدیه ی خداست به خاتم النبیین، آیا ما قدرت درک عظمت او را داریم؟
• فأخذتها وضممتها إلى صدری ، وقتی هدیه ی خدا بود، رفتار خاتم این است: گرفتم، بر سینه ام گذاشتم. قال : یا محمد! یقول الله جل جلاله: کلها ؛ باید این سیب را تناول کنی، ففلقتها ؛ سیب را شکافتم... این جاست که عقل هر حکیمی، فوق حکما هم متحیر است: کسی که شب معراج رسیده به دَنَا فَتَدَلَّى، رسیده به أَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى ، وقتی نور را دید، فزعت ، چه نوری بوده؟! فرأیت نورا ساطعا و فزعت منه فقال: ... باز به اسم خطاب کرد: ما لک لا تأکل، کلها ولا تخف؛ نترس، این سیب را باید تناول کنی، فإن ذلک النور - وقت نیست، ان شاء الله وقت دیگر شرح این تتمه باید روشن بشود- کلها ولا تخف فإن ذلک النور للمنصورة فی السماء وهی فی الأرض فاطمة، این نور کسی است که اسم آسمانی او منصوره است، اسم زمینی او فاطمه است.
• قلت: مطلب به قدری عمیق است که خود پیغمبر خاتم- وَعَلَّمَکَ مَا لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ وَکَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکَ عَظِیمًا - سؤال کرد: لم سمیت فی السماء المنصورة وفی الأرض فاطمة؟ وجه این دو تا اسم چیست؟ آنها سؤالات اصحاب بود، این، سؤال خود خاتم است. چرا در آسمان اسم او منصوره است؟ چرا در زمین اسم او فاطمه است؟ قال : سمیت فی الأرض فاطمة لأنها فطمت شیعتها من النار وفطم أعداؤها عن حبها.
• این سر اسم زمینی است اما سر اسم آسمانی، آن، منتهای این مبدأ را نشان می دهد. گفتیم: معرفت به معرفت مبدا و منتهاست، مبدآ شد نور خدا، منتها چیست؟ وهی فی السماء المنصورة وذلک قول الله عز وجل: ویَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللَّهِ ؛ اسم آسمانی او منصوره است، چون نصرت خدا خلاصه شده در فاطمه زهرا. وذلک قول الله عز وجل: ویَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللَّهِ یَنْصُرُ مَنْ یَشَاءُ . مبدأ شد نور خدا، منتهی شد آن کسی که تمام انبیا، تمام اولیا، همه چشم به راه او اند در قیامت کبری تا آن نصر خدا ظاهر بشود.
• این گوهری است که ما عمری تقصیر کردیم. این مملکت که به عنوان مملکت شیعه شناخته شده، روز شهادت او باید جوری به پاخیزد متناسب با این مقام. این چه مقامی است؟ آن وقت همچو کسی دیگر زبان عاجز است. آن کسی که شناخت او کی بوده: وقتی دستش را از خاک قبر بیرون کشید هاج به الحزن...
• در بیست و دو نهج البلاغه این است: وقتی نور خدا را، آن هم با بدن آزرده، با پهلوی شکسته، به خاک سپرد، دیگر کسی نیست که با او حرف بزند، برگشت رو به قبر گفت: السلام علیک یا رسول الله عنی وعن ابنتک النازلة فی جوارک والسریعة اللحاق بک؛ این دختری که به این زودی به تو ملحق شد. بعد جمله ای گفت که این جمله در تاریخ زندگی او نه سابقه داشته، نه لاحقه: قلّ یا رسول الله... قلّ یا رسول الله عن صفیتک صبری؛ دیگر صبر من کنار این قبر تمام شد، ورقّ عنها تجلدی . از قلب آن یگانه مرد عالم باید دید عظمت مصیبت در چه حد است.
• بعد که این کلمات را گفت، عرض کرد: یا رسول الله! من فراق تو را دیدم، تو را در ملحوده قبرت گذاشتم، وفاضت بین نحری وصدری نفسک ، بین گلوی من و سینه من جان تو را خدا قبض کرد، بعد از آن مصیبت به این مصیبت گرفتار شدم، اما مصیبت را نگفت، فقط دو جمله گفت: - سعی کنید در این ایام هرچه می توانید کاری کنید که احیا بشود امر صدیقه کبری و از این فیض عظیم نمانید. در بلاد منتشر بشوید، بعد به مردم بگویید: مصیبتی که قلب "قلب عالم امکان" را اینجور پریشان کرد، وظیفه ما چیست؟ - گفت: یا رسول الله! واستخبرها الحال؛ خودت از دخترت خبر بگیر، حال او را بپرس. آن جمله ای که نمی شود گفت، این است: فأحفها السؤال، احفا استقصای در پرسش است. چه بوده؟ چه گذشته؟ چه تحملی؟! به پیغمبر خاتم امیرالمؤمنین عرض می کند: یا رسول الله! فأحفها السؤال ، یعنی چه؟ یعنی فاطمه به من نگفت، رفت و هرچه بود با خودش برد، اما تو پیگیری کن، از او در بیاور که بر او چه گذشته که وقتی تو از دنیا رفتی با آن سلامت بود اما وقتی من به تو تحویل دادم، شبحی بود.