کارآفرین و سرمایه کارآفرینانه

کارآفرینی از منظر ارزش های دینی و سرمایه اجتماعی

کارآفرین و سرمایه کارآفرینانه

کارآفرینی از منظر ارزش های دینی و سرمایه اجتماعی

کارآفرین و سرمایه کارآفرینانه

پیشرفت ایرانی اسلامی به عنوان گفتمان و خواست عمومی، راهبرد اساسی و مبنای همه قوانین و رویه های حاکمیتی باید باشد. جامعه نیازمند آموزش و ترویج کارآفرینی با رویکرد تفکر دینی و توسعه کسب و کارهای کارآفرینانه بر مبنای سرمایه انسانی، اقتصادی و اجتماعی ایرانی است

۱۱ مطلب با موضوع «کارآفرینان» ثبت شده است

ثروتمندترین ایرانیان جهان را بشناسیم.

 

بابک زنجانی

بابک زنجانی (متولد 12 مارس 1971 در تهران) تاجر و سرمایه‌دار شناخته‌شده ایرانی است که در دسامبر ۲۰۱۲ توسط اتحادیه اروپا به کمک‌رسانی برای تجارت نفت ایران از طریق دور زدن تحریم‌ها و داشتن نقش محوری در نقل و انتقال پول مربوط به فروش آن به دولت ایران متهم شد. در این میان اولین بانک اسلامی به مالکیت زنجانی متهم به استفاده از کانال‌هایی برای پرداخت‌های مربوط به نفت ایران شده بود. زنجانی خود در مصاحبه‌ای که با رویترز داشته، گفته بود ورود به این لیست اشتباه بوده، و او کاری برخلاف قوانین اتحادیه اروپا انجام نداده و نفت ایران را در کشورهای معاف از تحریم و طبق قوانین بین‌المللی فروخته است. زنجانی گفته بود، ماهیت پیچیده معاملات شرکت‌های او، که شامل مبالغ هنگفتی است، ممکن است مقامات اتحادیه اروپا را گمراه کرده باشد. شرکت‌های بابک زنجانی ممکن است در قاچاق نفت ایران در ساحل شرقی مالزی دخالت داشته باشد. به گفته خود زنجانی، او دارای بیش از ۶۰ شرکت از جمله شرکت گروه سورینت در امارات متحده عربی، اولین بانک سرمایه‌گذاری اسلامی در مالزی، سهامدار شرکت هواپیمایی انور ترکیه، موسسه مالی اعتباری در امارات و بانک ارزش تاجیکستان است. جدای از اینها، زنجانی شرکت‌هایی در دوبی، ترکیه و تاجیکستان دارد. زنجانی در مصاحبه‌‌ای با خبرگزاری دانشجویان ایران، ایسنا، گفته بود صاحب ۶۴ شرکت داخلی و خارجی است و در حال حاضر نیز در ایران و کشورهای دیگر با ۱۷ هزار نفر کارمند در حال تجارت و ارائه خدمات است. زنجانی همچنین در ایران، مالک هواپیمایی قشم و راه‌آهن سورینت، مالک و رئیس هیات‌مدیره باشگاه فوتبال راه‌آهن است. ثروت زنجانی 5/13 میلیارد دلار تخمین زده شده است. گروه شرکت‌های سورینت یک شرکت کسب و کار ایرانی است که به رهبری بابک زنجانی اداره می‌شود. این شرکت یکی از بزرگ‌ترین شرکت‌های کسب و کار در ایران است. کسب و کار سورینت شامل لوازم آرایشی و بهداشتی، امور مالی و بانکی، مهمان‌نوازی، حمل و نقل هوایی تجاری، زیرساخت‌ها، مواد و مصالح ساختمانی، تکنولوژی اطلاعات و توسعه املاک و مستغلات بین‌المللی است که در ایران، امارات متحده عربی، مالزی، ترکیه، تاجیکستان، چین و همچنین دیگر بازارهای در حال ظهور در حال فعالیت است.

 

پی‌یرمراد امیدیار

پی‌یرمراد امیدیار متولد 21 ژوئن سال 1967، کارآفرین و خیر آمریکایی-‌ایرانی‌الاصل متولد فرانسه است. او موسس و رئیس ای‌بی (e-Bay)، وب‌سایت مخصوص حراج‌های اینترنتی است. امیدیار در سال 1995، در 28سالگی، برای فعال کردن فهرستی از حراج فرد به فرد مستقیم برای اقلام کلکسیونی، شروع به نوشتن یک کد کامپیوتری برای یک مکان آنلاین کرد. او یک نمونه ساده اولیه‌ را بر روی صفحه وب شخصی خود ایجاد کرد، و در روز کارگر، روز دوشنبه، 4 سپتامبر 1995، یک سرویس آنلاین به نام وب‌سایت حراج راه‌اندازی کرد که در نهایت تبدیل به سایت حراج ای‌بی شد. امیدیار در سال 1996، قراردادی را برای ارائه بلیت هواپیمایی آنلاین امضا کرد؛ تا آن زمان این سایت 250 هزار حراج را میزبانی کرده بود و در ماه اول سال 1997، میزبانی دو میلیون حراج را ثبت کرد، به طوری که تا اواسط همان سال، ای‌بی در حال میزبانی نزدیک به روزانه 800 هزار حراج بود. امیدیار در سال 1997 نام شرکت را به ‌ای‌بی تغییر داد و به طور گسترده‌ای شروع به تبلیغ این محصول کرد. امیدیار در سال 1998 در 31سالگی باIPO بی‌ای، میلیاردر شد؛ تا پایان سال ۱۹۹۸، 1.2 میلیون عضو، ۷۵۰ میلیون دلار حجم معاملات و حدود ۸ میلیون دلار سود کسب کرده بود به طوری که بیش از شش هزار کارمند و ۴۶ میلیون مشتری در کارنامه خود داشت. سود خالص ای‌بی در سال ۲۰۰۵ بالغ بر ۴۴۱ میلیون دلار شده بود. امیدیار و همسرش پاملا بشردوستان شناخته‌شده‌ای هستند که در سال 2004 شبکه امیدیار را به منظور گسترش تلاش‌های خود، فراتر از اهداف مادی و سودآوری تاسیس کردند. به گزارش فوربس، ثروت پی‌یر امیدیار، تا ماه مارس 2013 به ارزش 7.8 میلیارد دلار رسیده بود. او صد و بیست و سومین ثروتمند جهان و چهل و دومین ثروتمند ساکن ایالات متحده است. امیدیار ثروتمندترین فرد ایرانی، البته بعد از بابک نظری، و پنجمین ثروتمند فرانسوی است.

داستان مینو و تولیددارو

 بخش هایی از تحقیق فریدون شیرن کام و ایمان فرجام نیا درباره خاندان خسروشاهی را در زیر مشاهده می کنید. در طی چند قرن گذشته، یکی از قطب های بزرگ اقتصادی و مرکز معاملات بزرگ بازرگانی ایران، همچنین یکی از راه های مهم ارتباطی ایران با اروپا از طریق تبریز صورت می گرفت، بر همین اساس بسیاری از فعالان بزرگ اقتصادی ایران در حوزه تجارت و صنعت از این شهر برخاستند. آنان فعالیت خود را از سطح شهر تبریز به سطح استان و مناطق پیرامون خود و در طی کمتر از سی سال، ابعاد فعالیت آنان به سطح ملی و به خارج از کشور توسعه یافت.

جهانگردان مردم تبریز را، به افرادی مقتصد، محتاط، زرنگ، دوراندیش و پرخاش جو توصیف نموده اند. به نظر می رسد وجه میانه روی و صرفه حویی در میان این بازرگانان، حداقل در مراحل آغاز انباشت، بیشتر شیوع داشته است. همانطور که خسرو شاهی غالبا از قناعت و تسلیم به داده های الهی با فرزندانش در کودکی سخن می گفت. در ایران، زندگی اکثر مردم ساده و محدود بود. برای مثال یک دست لباس نو، یک جفت کفش و جوراب نو و دو سه عدد پیراهن، پوشش سراسر سال افراد خانواده ها را کفایت می کرد که معمولا پدر خانواده در شب عید برای خود و همه فرزندانش می خرید.

تحول نگرش به ثروت و کار در میان برخی از خانواده بازاریان اتفاق افتاد، همین تغییر نگاه نقش مهمی در گذار برخی از خانواده ها به فعالیت صنعتی داشته است. فرهنگ سنتی ثروت را امانت خدا در دست افراد، برای کمک به دیگران می داند، خداوند اعطا می کند و او از دست آدمی می ستاند بر قناعت، صرفه جویی، تسلیم به سرنوشت و کوچک نگه داشتن واحدهای تولیدی و بازرگانی را توصیه می نماید. این رویکرد با فرهنگ آدام اسمیتی که شخص را مالک اموال خود می شناسد، به نظر متعارض می رسد و رقابت در بازار را تشویق می نماید و پیروی از سود شخصی را به نفع جامعه می داند تا از کوشش او جامعه بهره ببرد. فرزندان این خانواده های بازاری سنتی، با تحول به نگرش آدام اسمیتی فعالیت اقتصادی خانواده را توسعه دادند، در حالیکه پدرانشان هنوز تحت سیطره نگاه سنتی به ثروت و کار قرار داشتند.

به تدریج که فعالیت بازرگانی و صنعتی آنها به چند واحد توسعه یافت کمتر در درون این خانواده ها از قناعت گفتگو می شد. صحبت ها عموما تلاش در راه ازدیاد درآمد و سرمایه و راه یابی به رفاه بیشتر هدف بود. گسترش آزادی و احترام به اصل مالکیت شخصی، فعالیت صنعتی برخی از فعالان اقتصادی بعد از شهریور 1320 بیشتر شد. در این دوره جامعه از داشتن اتومبیل و خانه مجلل استقبال می کرد رواج این فرهنگ در تکوین کارآفرینی از دهه سی تا پنجاه موثر بود. تثبیت امنیت و تاسیس نهاد های مدرن از ربع دوم قرن بیست زمینه های اولیه شکل گیری کارآفرینی را در ایران فراهم نمود .

قوانین مدنی، جزایی، بازرگانی و اصول محاسبات حقوقی مورد تصویب و استفاده قرار گرفته بود تجار تا حدی با آن خو گرفته بودند. تکلیف مردم در انجام سرمایه گذاری ها تا حدی روشن بود ولی به علت کمبود ارز، کوچک بودن بازار مصرف و تعداد کم کارآفرین، چند کارخانه در رشته نساجی، سیمان و قند، توسط دولت و بخش خصوصی احداث شد که در سطح محدود فعالیت داشتند . در عین حال ترس از شوروی در میان بازاریان نقش موثری در کاهش سرمایه گذاری صنعتی داشته است.

خاندان خسروشاهی بزرگترین فعالان صنعتی تولید و توزیع دارو در دهه چهل و پنج در تاریخ ایران بودند. خاندانی که، نقش برجسته ای در توسعه فعالیت های تجاری و صنعتی ایفا کردند . خاستگاه تاریخی آنها تبریز می باشد که پس از مدتی، فعالیت های خود را به قزوین، تهران، همدان و از نظر شبکه توزیع در سطح کشور گسترش دادند.

حاج حسن خسروشاهی در اواخر قاجار تا اوایل دوران پهلوی اول، مدتها رئیس اتاق بازرگانی تبریز بود. در آن زمان که هنوز قوانین مدنی و بازرگانی رایج نبود و معاملات بر اساس قوانین شرعی صورت می گرفت، وی به علت داشتن درجه اجتهاد، مرجعی برای حل و فصل اختلافات معاملاتی تجار بود و قسمت بیشتر وقت او صرف این گونه کارهای اجتماعی می شد. سه برادر باهم و زیر نظر حسن خسروشاهی مشترکا تجارت می کردند. کار مشترک و هماهنگی سه برادر در آن زمان، بین فعالان اقتصادی تبریز ضرب المثل بود .

تجارت خانه وی و دو برادرش در سرای میانه بازار تبریز قرار داشت . این سرا همچون کاروانسرا ساخته شده بود وسط آن یک حیاط و فضای سبز بزرگی داشت که انواع کالا مثل کاغذ، پارچه، شیشه، قند و شکر در آن انبار شده بود و در اطراف دفاتر تجارتی در دو طبقه ساخته شده بود. حجره حاج حسن خسروشاهی و برادرانش در طبقه دوم قرار داشت. درحالیکه تحصیلاتش در حد اجتهاد می باشد، همراه دو برادرش غفار وحسین از سال 1280 شمسی و یک کارمند کار تجارت را شروع کردند. آنها به واردات کالاهایی از قبیل فاستونی، کاغذ، چای، شکر و... می پرداختند. علاوه بر فعالیت تجاری اقدام به تاسیس کارخانه نساجی با سرمای ه گذاری مشترک سه شریک تجاری ( آنها نیز برادر بودند) در قزوین کردند.

یکی از برادران به نام حسین خسروشاهی به همین منظور در سال 1315 - 1314 به ایتالیا رفت. او یک مهندس نساجی را از ایتالیا برای اداره امور فنی کارخانه آورد. آنها پارچه بافی آذربایجان را در سال 1316 ، با سرمایه گذاری 352 هزار تومان ( با 100 دستگاه ریسندگی و بافندگی پنبه) تاسیس کردند. کارخانه پارچه های ضخیم می بافت که مورد استفاده روستائیان بود. غیر از مهندس ایتالیائی، سه برادر، شرکا و مدیران، در نساجی تجربه نداشتند.

حمایت گمرکی و سود بازرگانی نسبت به محصولات نساجی وارداتی، امکان تداوم تولید با سودآوری را برای آنها در چند سال اولیه، بدون تخصص و تجربه لازم در صنعت نساجی تضمین نموده بود. مشکلات مدیریتی و ب ی توجهی به تحولات ایجاد شده پس از جنگ جهانی دوم در صنعت نساجی و ناکامی در نحوه اداره کارخانه خصوصا با بزرگ شدن فرزندان، همچنین فعالیت مستقل اقتصادی از سوی هر یک از آنها، سرانجام شراکت بین برادران را در سال 1325 به پایان رساند و هریک از آنها کار مستقل تجاری و صنعتی خود را پیش گرفتند.

علل ناکامی کارخانه، فقدان مدیر شایسته بود که به امور صنعت نساجی وارد و در عین حال مستقل از شرکا باشد و شخصا با جایگزین کردن ماشین های نو بجای فرسوده، تغییر ساختار سازمانی کارخانه و جلوگیری از دخالت های ناشیانه شرکا بتواند شرکت را به سود آوری برساند. گام های اولیه فعالیت صنعتی گر چه موفق نبود اما بستر لازم برای جلوگیری از خطا های بعدی را در صنعت برای خانواده خسروشاهی فراهم نمود.

حاج حسن خسرو شاهی 6 پسر داشت که بنگاه های تجاری و صنعتی گروه تولید دارو را اداره می کردند. در آغاز دهه پنچاه، نوه هایش نیز به گروه خانواده پیوستند. سه برادر به نام های نصرالله دکترای داروساز، کاظم دکترای اقتصاد، محمد مهندس مکانیک دوره های آموزش عالی داخل و خارج از کشور را طی نمودند . سه برادر دیگر به نام های احمد، جواد و مجید پس از طی دوره دوم متوسطه نظام آموزشی قدیم، به پدرشان در بازار پیوستند . اصغر خسرو شاهی فرزند احمد مهندس شیمی، در اوایل سال های 1350 به گروه پیوست.

خانواده خسرو شاهی از اوایل سال های 1335 به کمک فرزندانش بار دیگر فعالیت صنعتی را آغاز نمود. این بار در صنعت دارو و شوینده ها فعالیتش را متمرکز نمود. ( 3) او در آغاز فعالیت صنعتی در پیامی خطاب به پرسنل شرکت، اول دیماه 1336 اعلام نمود. »کارگران و کارمندان عزیز فرزندان من کارگاهی که در آن کار می کنید مثل خانه شما است بکوشید خانه خود را خوب نگه دارید و نظم وترتیب را در آن رعایت کنید. آنچه را که برای خود نمی پسندید برای دیگران روا ندارید. نتیجه کوشش شما و ما در این موسسه، درمان بیماران و تسکین آلام دردمندان می باشد . راز موفقیت 1- ایمان به خداوند 2- رازداری، احساس مسئولیت، صمیمیت و دلسوزی در کار است که با اعتماد بنفس و هوشیاری، می توان استعداد خدادادی را آشکار و همگان را بخود علاقمند نمود. 3- راستی، امانت، نظم وترتیب، پاکیزگی در کار، مهربانی با زیر دستان، فرمانبرداری و احترام به کارفرمایان از علل موفقیت است.

این پیام دستورالعمل و راهنمای گروه تولید دارو برای 22 سال بعد بود. آنها درطی یک پروسه تاریخی شانزده شرکت تجاری و صنعتی تاسیس نمودند و در چندین سرمایه گذاری مشترک بانک، بیمه و بسته بندی با سایر سرمایه گذاران مشارکت نمودند . از این میان 16 شرکت گروه تحت پوشش شرکت سهامی عام سرمای ه گذاری البرز قرار گرفت. شرکت سهامی تولید دارو، تیدی، تولی پرس( تولید مواد شوینده ) ، کیوان ( به تولید انواع بیسکویت و...) ، پخش البرز، پایور، پایه گذار، تکنو صنایع، شرکت سهامی سویران، شرکت سهامی سایانمید کی بی سی، شرکت سهامی سولفاتیک، شرکت سهامی آروکا، شرکت سهامی تولیفارما، شرکت سهامی پیازر، شرکت سهامی کار آزاد، و کامپیوتر البرز و... به فعالیت های خود ابعاد گسترده ای دادند.

گزارش هیئت مدیره همزمان با بحران سیاسی خرداد 1357 به مجمع عمومی ارائه شد . فروش شرکت در سال 1356حدود 000 / 000 / 264 / 10 ریال، تقریبا 39 درصد نسبت به سال قبل افزایش داشت. قیمت عمده محصولات داروئی از دهسال پیش تغییر زیادی نیافته بود. سود شرکت پس از کسر مالیات 576 میلیون ریال، که نسبت به سال قبل 97 درصد افزایش داشت. در حالیکه وزش انقلاب گسترش یافته بود، بیش از 107 میلیون ریال از سود سهام، به سال بعد منتقل شد.

شرکت های گروه بیش از 600 محصول متنوع دارویی، بهداشتی، مواد غذایی، دترجینت و پاک شویی، مواد بسته بندی، الیاف مصنوعی و سموم دفع آفات نباتی و... تولید و در تمام کشور با قیمت یکسان به فروش می رساندند. همچنین پایه های صادراتی گروه را با تاسیس شرکت پایور به منظور صادرات در بازار منطقه طراحی نموده بودند. در بخش پژوهش شرکت، تعداد زیادی دکتر داروساز و تعدادی کارشناس تحقیقاتی برای تهیه فرمول داروهای جدید در آزمایشگاه در سال 1357 مشغول تحقیق بودند تعدادی از این محققین دارای تحصیلات عالی بودند. شرکت برنامه ریزی کرده بود که این آزمایشگاه ها را با استخدام متخصصین هر چه بیشتر توسعه دهد تا از یارانه تحقیقاتی دولت بیشتر استفاده نمایند. برای گروه تحقیق پیش بینی شده بود از گیاهان طبی ایران به منظور تولید داروها و وسایل بهداشتی استفاده شود به گونه ای که قابلیت صادراتی داشته باشد .

برای پیاده کردن این طرح، قرار بود، مقارن انقلاب کارخانه ای در فرانسه راه اندازی شود تا امکان بهره مندی از همکاری های تحقیقاتی و پژوهشی فرانسه فراهم شود. تفاوت هزینه دستمزد در زمینه نیروی انسانی و پژوهش بین ایران و فرانسه اجرای آن را امکان پذیر می نمود. مدیران امیدوار بودند در صورت موفقیت درکشف محصولات جدید دارویی و بهداشتی، موقعیت های گسترده ای برای شرکت فراهم می شود. درآمد سرشاری از سهم واگذاری حق امتیاز تهیه به کارخانه های تولید کننده در فرانسه به دست می آورد.

گروه البرز از ابتدای فعالیتش ( سال های 1335 ) دفاتر مجهز بازرگانی در نیویورک و هامبورگ داشت که در حوزه های تجاری و صنعتی به شرکت البرز کمک م یکردند امید عملیاتی شدن این برنامه، با وجود امکانات خارج از کشورگروه و ارتباطات 20 ساله با شرکت های معتبر خارجی فراهم بود. به همین دلیل کاظم خسروشاهی مدتی برای تحقیق در نحوه انجام پروژه، در فرانسه ماند اما وقوع حوادث پر شتاب سیاسی انجام این گونه طرح ها را منتفی نمود.

گروه البرز از سیستم مناسب، اطلاعات فنی و پرسنل متخصص استفاده میکرد. بر اساس همین توانائی، شرکت های بزرگ جهانی چون امریکن سایانمید ( لدرلی) ، مرک اند شارپ اند دوم، پوندز، جنرال فودز، سیبا گایگی، و... با گروه همکاری می کردند. شرکت البرز تولید تحت برندهای معتبر، در سا ل های مقارن با انقلاب، برنامه ریزی صادراتی را پایه ریزی کرده بودند. گروه تولید دارو در سال پیروزی انقلاب 5 هزار کارگر، کارمند و مدیر داشتند.

از میان فرزندان، کاظم نقش موثری در توسعه فعالیت اقتصادی گروه البرز داشته است. کاظم خسروشاهی پنجمین فرزند خانواده در نیمه شهریور 1300 شمسی، تا سوم دبیرستان را در مدرسه رشدیه تبریز به پایان رساند و دیپلمش را از مدرسه تجارت تهران گرفت.

از کودکی به کار عملی علاقه داشت در درست کردن وسایل بازی مثل بادباک تبحر داشت و در برنامه های ورزشی شهر مثل شنا، والیبال موفق بود. تجربه کردن کارهای مختلف ساختمانی مثل نجاری، بنایی و برق کاری و خواندن کتاب های مختلف را در ایام فراغت مدرسه پیگیری می کرد. از ویژگی های شخصیتی وی، بازبینی، استقبال از آزمایش و شکست و تکرار آزمایش را در تمام دوران زندگی حفظ نمود. دروس دفترداری، حسابداری، قانون تجارت و زبان را تا حدی در مدرسه فرا گرفت. این دروس بعدها کار و مدیریت وی را در شرکت خانوادگی آسان نمود.

پس از دیپلم، حدود یکسال با پدر و برادرانش در بازار کار کرد. پس از آن در کنکور دانشکده حقوق دانشگاه تهران به عنوان یکی از شاگردان ممتاز رشته اقتصاد پذیرفته شد. درس ها را در کنار کار مطالعه می کرد پس از دوسال، دانشکده را ناتمام گذاشت. برای ادامه تحصیل و کار قبل از پایان جنگ جهانی دوم در آغاز 1324 به آمریکا رفت. ابتدا به عراق، کراچی، بمبئی و پس از چهار ماه انتظار در هند، از طریق کشتی سربازان به آمریکا رفت تمام اصول نظامی را مثل تمرین نجات غریق، در هنگام سفر با کشتی مدت یکماه باید رعایت می نمود.

وقتی به آمریکا رفت چند دوره آموزشی کوتاه مدت مدیریتی را طی نمود. روزها به دنبال فرصت و توسعه فعالیت های اقتصادی و مکاتبات تجاری خانواده بود ودروسش را شبانه می خواند. کاظم پس از دو سال توقف در آمریکا و اخذ چند نمایندگی دارویی مثل ماکسون رابینز برای برادر داروسازش دکتر نصرالله و محصولات otc برای برادرش جواد به ایران بازگشت. این نوع محصولات دارویی احتیاج به نسخه پزشک نداشت و داروخانه مستقیما به بیماران می فروخت .

مسافرت به خارج و آشنایی با فضای اقتصادی آمریکا، اثرات زیادی در شکوفایی شخصیت کارآفرینی وی داشت. پس از برگشت به ایران حین کار، تحصیلش را ادامه داد پس از آن نصرالله برای ادامه فعالیت اقتصادی خانواده در خارج از کشور، به آمریکا رفت. کاظم در سال 1329 با عزت مقدم ازدواج نمود فعالیتش در درون شرکت خانواد گی در ابتدا، اداره فروش و پخش دارو بین عمده فروش ها بود . مغازه عمده فروشی در ناصر خسرو خریدند و با استخدام یک فروشنده فعال و دادن یک کامیون به وی، به توزیع داروی وارداتی ماکسون رابینز مثل شربت سینه، محلول های چشمی و انواع ویتامین ها اقدام نمودند. این دوران هنوز حجم فعالیت دارویی آنها، نسبت به سایرفعالیت تجاری شان اندک بود زیرا سود اصلی نصیب عمده فروش ها می شد به همین دلیل تصمیم گرفتند کار عمده فروشی را نیز خود به عهده به گیرند. در همین زمان دفتر نمایندگی در آمریکا را تاسیس نمودند و نمایندگی بیشتری از شرکت های دارویی آمریکا بدست آوردند.

برای اولین بار خانواده خسروشاهی به فروش مستقیم دارو اقدام نمود. فروش دارویی در روزهای اولیه از 20 هزار ریال بیشتر نبود. این حجم معامله، سهم ناچیزی از فعالیت شرکت را تشکیل می داد . با گسترش فعالیت دارویی، بتدریج کل عملیات شرکت خانوادگی را تحت الشعاع قرار داد. با ترجمه بروشورها، تهیه خلاصه ای از کارکرد های دارو، آموزش ویزیتورهای دارویی، بازدید از کارخانه های سازنده دارو در خارج از کشور، شرکت در دوره های مدیریت و بازاریابی کارخانه های دارویی، به امر سازماندهی، برنامه ریزی و بازدهی در کارها و هدایت نیروی انسانی تاکید نمودند . توجه به همین نکات نقش موثری در توسعه فعالیت دارویی آنها و بدست آوردن سهم بیشتر بازار نسبت به رقبا نصیب شان شد.

در بخش دارویی بر انتخاب ویزیتور و سیستم فروش تاکید بیشتری می شد. ویزیتور های دارویی عموما افراد دارای مدرک دکترای داروساز، یا لیسانسیه، امانت دار، پاک و صادق، و از بین خانواده ها ی درستکار انتخاب می شدند، آنها هر روز تعدادی از نمونه های دارویی را که ارزش زیادی داشت به دکترها و بیمارستانها هدیه می کردند که مورد استفاده قرار دهند و در صورت اطمینان، به خرید آن اقدام نمایند، در ابتدا سیستم کنترلی غیر از اخلاق و درستکاری آنها وجود نداشت. روابط احترام آمیز با افراد تحصیل کرده، سبب علاقه بیشتر به کار از سوی ویزیتورها و توسعه فعالیت شرکت شد. روش کار گروهی، سیستم تفویض اختیارات، و کنترل، الگوی مدیریت شرکت در مراحل بعدی مورد توجه قرار گرفت.

گفتگوی آزاد بین مدیران و همکاران در نحوه فعالیت شرکت، انتقاد از کار یکدیگر و تحمل همدیگر در نقد، برخورد ایده ها و افکار، به نو آوری و اصلاح امور در شرکت منجر گردید. با استفاده از الگوی کارجمعی، زمینه انتخاب نیرو های کارآمد برای پست های مدیریتی فراهم می شد. سیستم فروش دارو در ایران پیش از فعالیت گروه تولید دارو، مبتنی بر مراجعه داروخانه از تهران و شهرستان به عمده فروش دارو بود. کاظم خسرو شاهی از طریق مشاهده سیستم فروش شرکت های آمریکایی تصمیم گرفت این مدل بازاریابی دارو را در ایران تغییر دهد. در هر استان دفتر پخش، انبار و حمل به وسیله کامیون و گاراژ برای کامیون ها به وجود آوردند و در استان ویزیتوردارویی، مدیر و سرپرست انتخاب نمودند.

در سال 1356 بیش از 40 هزار داروخانه، مغازه و فروشگاه، در سراسر ایران محصولات گروه را اعم از دارو و وسایل بهداشتی و آرایشی و غذایی پخش و توزیع می کردند. همه این فعالیت ها توسط واحدهای کامپیوتری شرکت در مرکز کنترل می شدند. این سازمان پخش و فروش بی اندازه به پیشرفت گروه البرز کمک کرد. هنگامی که نمایندگی واردات هر کالایی را می گرفتند یا کالایی را در گروه تولید می کردند سازمان فروش به آسانی قادر به پخش و فروش آن بود و از این جهت عموما از رقیبانشان مجهزتر بودند و پیشرفت بیشتری در فروش کالای خود داشتند.

در فاصله سال های 1325 تا 1336 کاظم و نصرالله خسروشاهی بیشتر فعالیت شان در حوزه دارو متمرکز بود. جواد و مجید خسرو شاهی انواع پارچه از آلمان، چینی آلات از ژاپن و ظروف شیشه ای از آمریکا وارد می کردند. برادر دیگر مهندس محمد خسروشاهی نیز در هامبورگ آلمان دفتر بازرگانی داشت و با شرکت خانوادگی در ایران همکاری می کرد. به علت گسترش فعالیت دارویی و سودآوری آن بر سایر بخش های تجاری، برادران خسروشاهی در اواسط دهه سی تصمیم گرفتند فعالیت خود را در بخش دارویی و بهداشتی متمرکز نمایند. به همین دلیل سرمایه خود را ازسایر بخش های وارداتی به حوزه دارویی آوردند. در سال 1336 شمسی قانون استفاده از تجدید ارزیابی از پشتوانه اسکناس برای دادن وام های صنعتی تصویب شد. خانواده خسروشاهی احساس کردند اگر از موقعیت فعلی استفاده ننمایند چه بسا سایر رقیبان بر آن ها پیشی گرفته و واردات دارو محدود گردد و آنها از صنعت دارو و نمایندگی های آن، با همه امکاناتی که در نظام توزیع به وجود آوردند، حذف گردند. همچنین تنوع محصولات در دارو و وسایل بهداشتی، یک نوع پوشش برای جلوگیری از ضررهای احتمالی ایجاد می کرد.

گروه صنعتی مینو با همت علی خسروشاهی بنیان نهاده شد و در 16 آبان سال1338 هـ . ش فعالیت تولیدی خود را با تاسیس شرکت صنعتی پارس مینو آغاز نمود. مینو از ابتدای فعالیت و در طول بیش از نیم قرن حیات صنعتی خود، نقش محوری و پیشتاز را در صنایع غذایی، دارویی و آرایشی بهداشتی کشور ایفا کرده است. سپس با تاسیس شرکت خوراک، جهت توزیع مواد غذایی و دارویی و شرکت صنعتی مینو جهت تولید مواد غذایی در استان زنجان و اخذ لیسانس تولید از شرکتهای معتبری چون ساندوز سوئیس، بوتس و سرل انگلستان در گروه اقلام دارویی و اورال فرانسه در بخش آرایشی و بهداشتی توسعه یافت. گروه صنعتی مینو در حال حاضر به صورت هلدینگ و زیر نظر شرکت اقتصادی و خودکفایی آزادگان اداره می شود که متشکل از 12 شرکت حقوقی مستقل است و این شرکتها در محورهای ذیل فعالیت دارند:

* تولید انواع مواد غذایی شامل انواع شکلات و ویفر، اسنک، چوب شور، آدامس، تافی، آبنبات، کیک، نوشابه، آب معدنی و آب میوه
* تولید محصولات دارویی شامل انواع شربت، قرص و پماد، تولید محصولات آرایشی و بهداشتی شامل انواع شامپو، کرم، عطر، ادوکلن و غیره
* توزیع مواد غذایی، دارویی، آرایشی و بهداشتی تولید شده توسط شرکتهای گروه صنعتی مینو و حدود 60 شرکت تولیدی دیگر در سطح ایران توسط 20 مرکز پخش
* صادرات مواد غذایی، دارویی، آرایشی و بهداشتی تولید شده توسط شرکتهای گروه صنعتی مینو
* ارائه خدمات فنی و مهندسی



اسامی شرکت های زیر مجموعه گروه صنعتی مینو به شرح زیر است:

شرکت صنعتی مینو (خرمدره)،شرکت صنعتی پارس مینو،شرکت دارویی، آرایشی و بهداشتی مینو، شرکت شوکوپارس، شرکت پخش قاسم ایران، شرکت قند خرما (شیراز)، شرکت صنایع غذایی مینو شرق(زاهدان)، شرکت صادراتی پرسوئیس،شرکت رهاورد سازندگی (رسا)، شرکت پارس گستر مینو، شرکت خدمات مالی و مدیریت معین آزادگان.

کاظم خسروشاهی در دوران تحصیل دوستی با جمشید آموزگار را هم تجربه کرده‌بود. آموزگار در دوران نخست وزیری،‌کاظم را به عنوان وزیربازرگانی انتخاب می‌کند ولی انتصاب به چنین پستی برای او دردسرهای بسیاری داشت. اموال کاظم و کارخانه مینو به همین دلیل در روزهای بعد از انقلاب مصادره شدند. کاظم در حال حاضر در پاریس زندگی می‌کند. نقل می‌کنند او در روزهای باقیمانده تا انقلاب خوشحال بوده که حکومتی اسلامی اداره کشور را دردست می‌گیرد. او اعتقاد داشت این حکومت عدالت را در کشور اجراء می‌کند ولی مدتی بعد از این آرزوها خسروشاهی از سوی انقلاب برای گسترش همان عدالت تحت تعقیب قرار می‌گیرد.

نقل از اقتصاد آنلاین


 اسدالله عسگراولادی ، تاجر کهنه کار ایرانی در روزهای آخر سال 1391 مهمان کافه خبر بود و به سوالات کاربران خبرآنلاین پاسخ داد. به طور شخصی تجربه شده که برخی از مصاحبه ها آنقدر برای خبرنگار جذاب از آب در می آید که دیگر مصاحبه شونده تمایل چندانی برای شرح ما وقع در اشاره گفت و گو ندارد و علاقه دارد هرچه سریع تر مخاطبان آن را بخوانند. فقط چند جمله کوتاه برای معرفی موقعیت مکانی- زمانی گفت و گو کفایت می کند. گفت و گو با اسدالله عسگراولادی در « کافه خبر » در میان همین گفت و گو هاست. جذابیت آن هم شاید بیشتر از این جهت باشد که این بار مصاحبه کنندگان واقعی با اسدالله عسگراولادی مردم و شهروندانی بودند که با درج نظر در انتهای خبر حضور او در « کافه خبر » از رمز و راز ثروتمند شدن، تاجر موفق بودن، نحوه زندگی شخصی او و ... پرسیده بودند. اسدالله عسگراولادی که این روزها ریاست اتاق بازرگانی مشترک ایران و چین را بر عهده دارد به خبرآنلاین آمد و تمامی سوال های مردم را شنید و پاسخ هایی به شرح زیر داد. آنچه در ادامه خواهید خواند متن کامل این گفت و گو است که با همراهی مجید رضا حریری، نایب رییس اتاق بازرگانی مشترک ایران و چین صورت پذیرفت.


یک گفت و گویی حدودا 3 سال پیش با همدیگر داشتیم و شما عنوان کردید از شما 5 یا 6 نفر ثروتمند تر هم هستند. بر این اساس در رسانه های مختلف جا افتاد که شما به اذعان خودتان هفتمین ثروتمند ایران هستید. هنوز هم اعتقاد دارید 5 ، 6 نفر ثروتمند تر از شما در اقتصاد ایران هستند؟ 
من در اتاق بازرگانی تهران گفتم که از من 5 یا 6 نفر ثروتمند تر هم هستند. در کشور 5 تا 6 هزار نفر از من ثروتمند تر هستند. من اصلاح می کنم. در اتاق بازرگانی 5، 6 نفر از من دارایی شان بیشتر است. 


یعنی قبول ندارید در میان افراد ثروتمند هستید؟ 
من اصلا ثروتمند نیستم. من یک تاجر کوچکی هستم. در حد خودم و در اندازه یک تاجر کوچک به نیاز دیگران احتیاجی ندارم وگرنه اصلا ثروتمند نیستم. من چیز اضافی ندارم. من نه سرمایه کلان دارم و نه ثروتمند هستم. آن صحبت من هم این بود که در اتاق بازرگانی تهران5، 6 نفر هستند که از من ثروتمند تر هستند. ولی در کشور 5، 6 میلیون از من ثروتمند تر هستند. 


این رقمی که می گویید کمی غیر واقعی نیست؟ 
من یک تاجر کوچک هستم. نه سرمایه دار و نه یک سرمایه گذار بزرگ هستم. من یک تاجر صادر کننده خشکبار هستم. 


همین مگر کم است؟ 
مگر سر تا پای خشکبار چیست؟من 56 سال است که صادر کننده خشکبار هستم. در تمام 56 سال هم فقط خشکبار صادر کرده ام. نه واردات انجام داده ام، نه با بانک ها ارتباطی گرفته ام، اعتباری نگرفته ام و با دولت هم کار نکردم. من تاجر بی نیازی هستم. 


جدای از بحث ثروتمندی شما ، نکته ای که شما را نسبت به تعداد زیادی از تجار جلوه می دهد ماندگاری شما در عرصه تجارت است. این موضوع را چگونه تحلیل می کنید؟ 

ماندگاری دو، سه علت دارد که خودم آنها را می گویم. دلیل نخست ماندگاری این است که من همیشه در تمامی کارها خداوند را ناظر بر اعمالم می دانم. به حقوق دیگران احترام می گذارم. هیچ وقت هم با دولت معامله نداشته ام. کلمه «رانت » که می گویند یعنی چی؟ «رانت » یعنی یک طرف باید ملت باشد و طرف دیگر فرد است. نماینده ملت قاعدتا دولت است. بر این اساس « رانت » آن کسی است که با دولتی ها کار می کند. من در هیچ مناقصه و مزایده دولتی شرکت نکردم و نمی کنم. در نتیجه من ماندگار شدم. با صداقت هم می گویم کم دروغ می گویم. 


جمله قشنگی گفتید. کم دروغ می گویید؟ 
نمی توانم بگویم هیچ دروغی نمی گم. برای اینکه ممکن است جمله ای بگویم در لا به لای آن خدای نکرده کلمه ای درست نگفته باشم. جایی هم که دروغ مصلحت آمیز وجود دارد. در تجارت هم هرگز دروغ نمی گویم.


پس در زندگی تان کم دروغ می گویید اما در تجارت تان اصلا دروغ نمی گویید؟

بله. چون واقعا گاهی اوقات آدم می خواهد مصلحت اندیشی کند. این هست. 


راز موفقیت و ثروتمند شدن چگونه است؟ 
راز موفقیت، با راز ثروتمند شدن دو موضوع مختلف است. من دوباره تاکید می کنم که ثروتمند نیستم. موفق هستم. 


چرا شما اینقدر تاکید دارید که ثروتمند نیستید؟ 
برای اینکه نیستم. 


مگر ثروتمند بودن بد است؟
نه بد نیست. من خودم ثروت را ارزش می دانم. من خودم را ثروتمند نشان می دهم اما ثروتمند نیستم. ثروتمند یعنی فردی که دارایی انباشه داشته باشد. من که دارایی انباشته ندارم.


دارایی انباشته را چه چیزی تعریف می کنید؟ 
دارایی انباشته یعنی اینکه صدها برابر از حد نیاز، فردی پول داشته باشد. در بانک صاحب سرمایه است. بر این اساس ثرتمند فردی است که ثروت انباشته دارد و از حد نیاز خود و خانواده اش زیاد تر انباشته کرده است. این انباشته کردن هم یا به طور سپرده یا به شکل مستغلات و صور مختلف است. من هیچ کدام از این ها نیستم. من در هیچ بانکی چه در داخل و چه در خارج سهام ندارم، در هیچ بانکی سپرده ندارم. من از این نظر ثروتمند هستم که به اندازه نیاز، به کسی نیاز ندارم. هیچ وقت از کسی قرض نمی گیرم. از هیچ بانکی وام نمی گیرم. در سرمایه گذاری های نسیه یا سرمایه گذاری های کاذب شرکت نمی کنم. در بورس ها نیستم. پس من ثروتمند نیستم. افرادی ثروتمند هستند که در اینجاها هستند. من خودم را مستغنی می دانم و نه ثروتمند. کسب خودم فقط خشکبار است. در راس خشکبار هم چهار قلم کالا است. این چهار قلم کالا شامل پسته، بادام، زیره و خرما است. من بعضی وقت ها می گویم صادر کننده زیره ام یا در مواردی گفته می شود من سلطان زیره ام باعث تعجب می شود. من شصت سال است در کار صادرات «زیره» هستم. دنیا من را با نام کسی که « زیره » را می شناسد، مجتهد آن است و بازار آن را می فهمد، می شناسد. 


در صادرات زیره اجتهاد دارید؟ 
در صادرات خشکبار اجتهاد دارم که « زیره » هم یکی است. من در صادرات پسته اجتهاد دارم. من اسم ام زمانی سلطان پسته بود، حالا هم سلطان پسته می گویند. می گویند، من هم ناراحت نیستم. 


سلطان خشکبار که بهتر است؟ 
سلطان خشکبار بگویند. چرا؟ چون من در تمامی کنفرانس های بین المللی خشکبار حضور دارم. پس خشکبار را می شناسم. تجارت من است و در آن ضرر نمی کنم. من تمام دفاتر سال هایی که تجارت کردم را دارم. یک وقت دارایی بیاید به آن نشان می دهم. از سال نخست که 1336 است موجود است. یک سال ضرر ندارم. 


سوال همین جاست. چرا؟ 
برای اینکه ریسک نکردم. روی پای خودم ایستادم. خودکفا بودم. در همین حد اسم من ثروتمند است. نه به آن معنای ثروتمندی که رایج است. 
اشاره کردم که ماندگاری مهم است. در سال های گذشته چندین نفر با ثروت های میلیاردی به عرصه های متلف – به طور پر رنگ ورزش- وارد شده اند اما پس از مدتی محو شده اند. این رفت و آمد را چگونه تحلیل می کنید؟ 
این افراد می آیند و می روند. ما می مانیم. این ها عقبه نداشتند. از کجا آمدند؟ بعد هم ریسک می کنند. ریسک خطر دارد. همانطور که ریسک یک دوره ای منفعت دارد قطعا دوره ای هم نابودی دارد. کی در تجارت شکست می خورد؟ فردی که طمع کرد. طمع، بزرگترین آفت تجارت است. دومین آفت تجارت هم این است که مال مردم را برای خود بدانید. شما می روید صد میلیون تومان یا یک میلیارد تومان از یک بانک وام می گیرید و با آن شروع به کار کردن می کنید. خیال می کنید این پول برای خودتان است. ساعت که تیک تیک می کند شما برای آن پول بهره بدهید. یعنی یک شریک بیخودی برای خودتان درست کرده اید. هر چه در می آورید باید نصف آن را به بانک پرداخت کنید. این موضوع سبب می شود در یک فرصت هایی فرد ثروتمند شود اما چون طمع می کند و ریسک می کند دوباره نابود می شود. افرادی که اینگونه وارد تجارت می شوند همینگونه هم می روند. چه کسی را مشاهده کردید که اینگونه وارد شده باشد و پنجاه سال در عرصه تجارت مانده باشد. 


حتی برخی از آنها دو سال هم دوام نیاوردند و در حال حاضر نام آنها را در میان بدهکاران بزرگ بانکی مشاهده می کنیم؟ بیشترین زمان ماندگاری شان چه قدر است؟ 
4 تا 5 سال. من تا 10 سال هم دوام شان را دیدم. می روند یک کارخانه ای درست می کنند. کارخانه خوب است و می چرخد اما فرد طمع می کند و وام می گیرد تا کار های دیگر کند. این ها در عرصه تجارت نابود می شوند. نمی توانند بمانند چرا که برنامه ریزی در کارشان نیست. طمع زمانی می کنند. در صادرات ما هم هست. یک عده ای برای خاطر ارز می آیند صادرات می کنند. چند وقتی ارز بالا می رود این افراد پول دار می شوند. تا اینکه مقداری قیمت ارز کاهش پیدا می کند هم نابود می شوند. ماندن من برای همین است. 


همان تعریفی که از ثروتمند در ذهن تان دارید را چگونه به دست آوردید؟ چگونه موفق شدید؟ 
زودتر از دیگران در مسائل تجاری، مطلع شدم. زود تر از دیگران تصمیم گرفتم. وقتی تصمیم گرفتم هم بدون درنگ، تصمیم خودم را عمل کردم. من این سه جمله را از پای ساختمان راکفلر بزرگ به خاطر دارم. من حدود 60 سال پیش که تقریبا 17 سال داشتم به نیویورک رفتم.یک ساختمانی آنجا با نام « امپایر استیت » وجود دارد. زمانیکه من به نیویورک رفتم تازه این ساختمان ساخته شده بود. آن راکفلر بزرگ که پدربزرگ این راکفلر ها است ساخته بود؛ اسمش جان راکفلر اول بود. مجسمه او را به اندازه ای بزرگ پای ساختمان « امپایر استیت » گذاشته بودند و سه جمله هم زیر آن نوشته بودند.

نوشته بود که من جان راکفلر اول که این توفیق ها را پیدا کردم به این دلایل است: « زود تر از دیگران مطلع شدم، زود تر از دیگران تصمیم گرفتم، تصمیم گرفتم هم عمل کردم. » رمز توفیق من در تجارت همین سه جمله است که در حدود 17 سالگی در آنجا آموختم. سعی کردم اگر می خواهم صادرات سیب کنم، نخست سیب را بشناسم و مسائل مربوط به آن را زود تر از دیگران بفهمم و مطلع شوم. یعنی وقتی می خواهم سیب صادر کنم باید مشاهده کنم اوضاع آن در دنیا چگونه است. این مطلع شدن به مفهوم رانت اطلاعاتی نیست بلکه بر اساس دانش و بینش است. وقتی مطلع شدم هم باید سریع با دقت و با مطالعه تصمیم بگیرم. وقتی تصمیم گرفتم « دو دلی»، « درنگ » و « صبر کنم ببینم فردا چه می شود » را باید کنار گذاشت. یکی دیگر از رموز من این است که هر وقت هیچ کس کالایی نمی خرد، من می خرم و هر وقت همه دارند می خرند، من کنار می نشینم و یواش یواش جنس ها را می فروشم. یک نکته دیگر هم بگویم و آنهم اینکه گنجشک روی درخت برای آسمان هاست. نباید فریب گنجشک روی درخت را خورد. تا بخواهید بگیریدش می پرد و می رود. این هم یک فلسفه ای دارد. من چون تجارت زیره می کردم یک سفری دوباره در سن 27 سالگی به نیویورک رفتم. یک خریدار « زیره » داشتم. بزرگ ترین خریدار ادویه دنیا در آن زمان بود که از من « زیره » می خرید. یک ساختمان 40 طبقه داشت که برای خودش بود. در طبقه 38 ام نشسته بود. من خودم را به همان طبقه 38 رساندم. به منشی های او گفتم من می خواهم مدیر شان را ببینیم. از من سوال کردند: « تو کی هستی؟ » خودم را معرفی کردم و منشی به من گفت: « وقت گرفتی؟ » پاسخ من منفی بود. منشی در واکنش به پاسخ منفی من برای 46 روز بعد دیگر به من نوبت داد. گفتم: « من امروز آمدم و فردا صبح هم می خواهم بروم. » منشی گفت: « ما نمی توانیم به شما وقت بدهیم. » من هم در جواب گفتم که می نشینم وقتی که مدیر صدایش زد به او بگوید همچین فردی از ایران آمده و قصد ملاقات دارد. منشی رفت و به او گفت که من نشستم. مشاهده کردم که همان خریدار بزرگ خشکبار آمد و من را به داخل اتاق برد. از همه چیز صحبت کردیم. 


زبان انگلیسی بلد هستید؟ 
انگلیسی بلدم. خوبش هم بلد هستم. سخنرانی انگلیسی هم می کنم. تا اندازه رفع نیاز می دانم. بیشتر از حد یک تاجر می دانم.


از آن جهت پرسیدم که چگونه با شرکای تجاری خود ارتباط بر قرار می کنید. به ادامه داستان بر گردیم. داشتید تعریف می کردید که با آن خریدار بزرگ خشکبار جهان از هر دری صحبت کردید؟ 
رفتم و صحبت مان که تمام شد خواستم خداحافظی کنم اما او از من خواست تا ناهار مهمانش باشم. گفتم به یک شرط می مانم و آنهم اینکه یک نصیحت مرا کند. در اجابت این خواسته من گفت: « گنجشک روی درخت مال آسمان هاست ». من اول نفهمیدم چه می گوید اما نتوانستم بگویم که متوجه نشدم. می خواستم نشان دهم که آدم با هوشی هستم و همه چیز را می فهم ام. به همین علت گفتم که فهمیدم اما توضیح بیشتری بدهد. گفت: «من و تو کارمان تجارت ادویه هستیم و با سلف فروشی سر و کار داریم. سلف هم در تجارت اینگونه است که تاجر می رود و برای یکسال کالا را می فروشد. به هوای اینکه مردم می آیند می خرند. این گنجشک روی درخت است و مال آسمان هاست. تو می فروشی و بازار ترقی می کند و می ری بخری که نمی تونی بخری. این بال می زند و می رود. برای تو نیست. تا کالایی در انبارت نیامده نفروش. » 


یعنی سلف فروشی نکن؟ 
بله. سلف بخر اما سلف ات را نفروش. به من گفت: اگر سلف بخری ، ضرر آن ده درصد است اما سلف بقروشی ضرر آن 200 درصد است. » بعد هم توضیحاتی داد که برای من قانع کننده بود. این را همیشه دارم. من هیچ وقت کالای نداشته را نمی فروشم. من اگر پسته در انبار نداشته باشم نمی فروشم. چرا که گنجشک روی درخت مال آسمان هاست. من پیشنهاد می کنم در کار های تجارتی سعی کنید سلف نفروشید. اگر کارخانه دارید و مجبور هستید که محصولات کارخانه را برای یک سال بفروشید، باید جوری برنامه ریزی کنید که بتوانید بخرید. اگر ریسک کنید و مواد اولیه نداشته باشید و بفروشید گیر خواهید کرد. بازار سلف برای قمار باز ها خوب است. آن تجاری که می بینید می آیند و می روند همین است. طمع در سلف است. سلف مثل وام بانکی 40 درصدی است. به طور مثال شما گرفتار می شوید و به بانک مراجعه می کنید و پول به شما نمی دهند. الان در بازار 38 تا 40 درصد نزول می دهند. کی این نزول را می گیرد؟ همان طمع کار های گرفتار شده این نزول را می گیرند. به هوای اینکه بدهی را می دهند و مازاد را می روم خرید می کنم و استفاده می کنم. اینطور نیست. در باغ سبز بیخود است. 


همین تکنیک ها را دارید که به قول آقای حریری در بازار های جهانی برای معرفی شما از کلمه « شعده بازی » استفاده می کنند. قبول دارید؟ 
این شعده بازی اصصلاحی است که یک فرد ایتالیایی درباره من به کار گرفت. در جلسه ای بودیم یک کسی برگشت و به طور مثال گفت: آمار کشمش دنیا 462 هزار تن است. » بلند شدم و رو به پینو گالکانی اعتراض کردم و گفتم: « پینو! این آقا ما را حساب نکرد. » گفت: « چرا ؟ » در پاسخ گفتم که 462 هزار تن برای دنیاست منهای ایران که 147 هزار تن است. تاکید کردم که 462 هزار تن باید به 147 هزار تن اضافه شود. همه هاج مانده بودند که من این آمار را چگونه در ذهنم جمع زدم. آن فرد بلند شد و از من عذر خواهی کرد. به دلیل همین موارد بود که از لفظ « شعده بازی » برای من در عرصه تجارت استفاده کرد. 


پس یک سری هوشمندی هایی هم تجارت احتیاج دارد؟ 
من تجارت را برای خودم ترجمه کردم. « ت » اول تجربه است. باید در عرصه تجارت تجربه داشت. « ج » معادل جرات و جسارت است. « الف » اعتماد به نفس است. یعنی وقتی تصمیم گرفتیم اجرا کنیم. « ر » رحمت و رافت نسبت به خریدار و فروشنده است. در تجارت نمی توان اخم کرد. « ت » آخر هم توکل به خداست. این ها را که کنار همدیگر قرار دهیم همان تجارت می شود. 


چه می شود که یک فردی تاجر می شود و می تواند در عرصه های جهانی کار کند؟

بد قولی نمی کند. برای رفتن در بازار دنیا اولین حرف این است که « خریدی، خریدی/ فروختی، فروختی » اگر خریدی و بازار تنزل کرد نگویی نمی خوام. وقتی یک سیب در انبار است و شما آن را فروختید دیگر به شما تعلق ندارد. برای آن فردی است که آن را خریده است. نفوذ در بازار جهانی همین است که خوش قول باشید. یعنی اگر روی قول تان ایستادید در بازار جهانی جای دارید. خیلی از طرف های تجاری من در دنیا برای من در اتاقی توی خانه شان جا نماز درست می کردند که آقای عسگراولادی می خواهد به خانه ما می آید قرار است نماز بخواند. رسم نیست اما تمامی طرف های تجاری من حتما یک ناهار یا یک شام من را در خانه هایشان مهمان کردند. از آنجاییکه اکثر سفر هایم را هم با همسرم می روم اصرار دارند که حتما یک شام یا ناهار به منزل شان بروم. یک شریک تجاری که پنجاه سال است با او ارتباط دارم هر دفعه به منزلش در پاریس می روم به خاطر من می رود و از قصابی مسلمانان گوشت حلال می خرد. چرا؟ برای اینکه خوش قول هستم. رابطه تجاری در عرصه جهانی فقط با خوش قولی تضمین می شود.


شما به نوعی حافظه تاریخی اقتصاد ایران به شمار می آیید. بحران های زیادی را تجربه کردید. به طور خلاصه آن را مرور می کنید؟ 
من پنج بحران بزرگ سیاسی- اقتصادی و را مشاهده کردم. من بحرام جنگ جهانی دوم را دیدم. من رضا شاه را از نزدیک دیدم. در سال 1319 به دماوند آمد. کلاس اول بودم که به دماوند آمد. سرپاس مختار رییس شهربانی بود. آمده بود باغ مختار و شب آنجا مانده بود. من رضا شاه را همان جا دیدم. من بحران جنگ جهانی دوم را از سال 1321 تا سال 1325 مشاهده کردم. من نانی که خاک اره در آن می ریختند را دیدم. من بحران ملی شدن نفت را دیدم. دلار 3 تومان و دوزار یادم هست. وقتی در سال 1331 بحران شد دلار 14 تومان شد. باز 7 تومان شد و 40 سال در همین حد 7 تومان باقی ماند. من بحران نیکسون را دیدم. نیکسون وقتی رفت در سخنرانی اش گفت: بچه های مدرسه را در صف آورده بودند. بچه ها را می توان به صف آورد ولی نمی شود به آنها گفت که بخند یا اخم کرد. » من این ها را یادم هست. اسم این هم بحران دکتر امینی- نیکسون بود. بعد وارد فاز بعدی شدیم که در سال 1351 برای ما بحران اقتصادی به وجود آمد. بحرانی که رژیم شاهنشاشی نتوانست آن را مهار کند. انقلاب اسلامی ما یک انقلاب مذهبی بود که ریشه در نابسمانی های اقتصادی هم داشت. بعد از انقلاب هم من به اتاق بازرگانی آمدم. من نماینده حضرت امام در اتاق بازرگانی بودم. حضرت امام سه دستور به ما داد: مشکل تولید را حل کنید، مشکل بیکاری را حل کنید، با خارجی ها هم به جز رژیم صهیونیستی و آمریکا مراوده داشته باشیم. » حضرت امام هشت نفر نماینده در اتاق بازرگانی داشت. مصطفی عالی نسب، علاء میر محمد صادقی، علی حاج طرخانی، ابوالفضل کرد احمدی، علی اکبرپور شهامی ، علینقی خاموشی و من نمایندگان حضرت امام در اتاق بازرگانی بودیم. از این هشت نفر، سه نفر زنده این و پنج نفر هم فوت کرده اند. من هشتاد سال دارم. در انقلاب هم بحران جنگ ایران و عراق را دیدم که بحران سختی بود و موفق شدیم. می دانید در جنگ هزار میلیارد تومان از خانه های مردم به جبهه ها آمد.

 
تا اینکه به بحران اخیر اقتصادی جهانی رسیدیم. وضعیت اقتصاد ایران پس از بحران جهانی به یکباره چه شد؟ 
آقای دکتر احمدی نژاد در دولت نهم خوب عمل کرد. در دور دوم دچار تحریم شدیم که باید پیش بینی می کردیم. ما تحریم ها را دور زدیم. ما کشور ثروتمندی هستیم. ما بیش از 120 میلیون تن محصول کشاورزی داریم. ما 500 میلیارد تن ذخیره معدن داریم که 500 میلیون تن آن در حال بهره برداری است. صنایع ما پس از انقلاب رشد بالایی کرده است. کارخانه های ما در منطقه سرآمد است. درست است برخی از ماشین ها باید عوض شود. یا اینکه تولید سیمان ما نزدیک 30 میلیون تن است. تیم اقتصادی دولت باید پیش بینی لازم را برای بحران نکرد. 


اگر نخواهیم وارد بحث های کلان اقتصادی شویم یکی از کاربران خبرآنلاین از شما پرسیده که از پول هایی که دارید خرج افراد ندار هم می کنید؟ 
شعار من این است. هر چه در می آرم 20 درصدش را وجوهات شرعی می دهم. 20 درصد را خرج خانواده می کنم. 20 درصد هم انفاق می کنم. این انفاق شامل مسجد، بیمارستان، مدرسه، فقرا و ... می شود. 20 درصد آن هم پس انداز می کنم. 


یکی دیگر گفته بود اگر جای شما قرار داشت موسسه ای ایجاد می کرد تا کسی با شکم گشنه نخوابد. این موضوع را شدنی می دانید؟
اولا همچین چیزی نیست. من در حال حاضر بنیاد خیریه حساس را در شرف تاسیس دارم. می خواهم تمام کار های خیرم را در بنیاد خیریه حساس جمع کنم. من و آقای شمس داریم این کار را می کنیم. در وصیت نامه ام هم نوشته ام که بچه هایم پیگیری کنند. بنیاد خیریه حساس سه هدف دارد. اینکه کسی گرسنه نخوابد ضامن گرسنه خوابیدن مردم دولت است. باید برای مردم شغل ایجاد کرد. تهران 12 میلیون نفر جمعیت دارد. اینکه چه تعداد گرسنه من نمی دانم اما وظیفه دولت است که شغل ایجاد کند. اینکه من با یارانه نقدی مخالف هستم این است که می گویم به جای یارانه نقدی برای مردم شغل ایجاد شود تا بیکاری از بین برود. من در حال حاضر 150 تا 200 نفر زیر پوشش جهزیه امداد دارم. نمی خواهم این موارد را بگویم. 


قبول. من فقط می خواستم به این موضوع اشاره کنید که اساسا با خیریه می توان فقر را از بین برد؟ 
ما وظیفه خیریه ای داریم. امداد راه گشای رفع فقر نیست. امداد باید بیاید شغل ایجاد کند. من اعتقاد دارم یک آدم بیکار اگر از خودش 50 تا 60 هزار تومان پول با کار کردن به دست بیاورد بهتر از این است که دولت بیاید 200 هزار تومان پول به فرد یارانه بدهد. من برای جوانانی که صبح نمی دادند کجا بروند نگران هستم. به همه کسانی که حرف های مرا می شنوند می گویم که وقتی مرحوم رجایی رییس جمهوری بود کشور 36 میلیون جمعیت داشت. مرحوم رجایی گفت کابینه من 36 میلیونی است. رجایی 30 سال پیش شهید شده است. در حال حاضر که کشور 74 میلیون نفر است. اگر بخواهیم حساب کنیم 40 میلیون آدم بین 1 تا 30 سال داریم. این 40 میلیون نفر را اگر تفکیک کنید از 1 تا 15 ساله ها 15 میلیون نفر است. از 25 تا 30 سال هم حدود 10 میلیون نفر هستند. این فاصله 16 تا 25 ساله حدود 20 میلیون نفر هستند. برای این عدد باید شغل ایجاد کرد. تعدادی از آنها دارند در دانشگاه درس می خوانند. وقتی از دانشگاه ها بیرون می آیند کار می خواهند. ما به سالی یک میلیون و 500 هزار شغل احتیاج داریم. پس آقای دکتر احمدی نژاد خوب من، دولت بزرگوار من سالی یک میلیون و 500 هزار شغل احتیاج داریم. 


چند تا فرزند دارید؟
5 تا فرزند دارم. سه تا دختر و دو تا پسر دارم. 


هیچ کدام تاجر نشدند؟ 
دو پسر و یک داماد من تاجر هستند. 


کمک شان می کنید؟
کمک لازم ندارند. آنها به من کمک می کنند. خدا کمک شان کرده است. از فکر من استفاده کردند. الان امیر علی دو بار بهترین صادر کننده کشور شده است. 


جای شما را کم کم می گیرد؟ 
گرفته است. در پسته از من جلو افتاده است. 


نقدی که به شما هست اینکه تجارت سنتی می کنید. در رابطه با فرزندان تان هم این موضوع وجود دارد؟
بچه ها علمی هستند. من توصیه کردم به روز باشند. 


یک سوال تکراری و آنهم اینکه واقعا علم بهتر است یا ثروت؟ 
این سوال همیشه هست. من معتقدم علم بهتر است. به شرط اینکه از علم برای به دست آوردن ثروت هم استفاده کرد. علم باید ابزار تولید ثروت برای کشور و جامعه باشد. کشور نیاز به ثروت دارد. یک ضرب المثل قدیمی است که می گوید « به احوال آن کسی باید گریست که دخلش بود نوزده، خرج بیست.»  این موضوع مهمی است. یعنی در زندگی اجتماعی و شخصی باید درآمد بیش از هزینه باشد. پس از علم باید برای تولید ثروت استفاده کرد.

 محمد هیراد حاتمی 


ایروانی از پیشتازان و بنیانگذاران صنعت مدرن کفش در ایران بود. او از سال 1336 تا 1357 شمسی بیش از 52 شرکت در صنعت کفش و چرم و بیش از 300 فروشگاه زنجیره‌ای کفش ملی در سطح ایران تاسیس کرد.

 
ژوزف شومپیتر اقتصاددان و پدر معنوی کارآفرینی جهان در تحقیقات خود نشان داده است که سطوح بالای زندگی دنیای غرب مدیون شرکت‌های عظیمی چون
IBM، ATT، GE، GM، RCA..... است. تا شرکت‌های کوچک و بودجه‌هایی تحقیقاتی این قبیل شرکت‌های که دنیای غرب را دگرگون می‌کند. او اثبات کرده است که بهره‌ای که اینان به جامعه می‌رسانند بسیار بیشتر از سودی است که خود از آن حاصل می‌کنند.
رحیم متقی ایروانی از پیشتازان و بنیانگذاران صنعت مدرن کفش در ایران بود. او از سال 1336 تا 1357 شمسی بیش از 52 شرکت در صنعت کفش و چرم و بیش از 300 فروشگاه زنجیره‌ای کفش ملی در سطح ایران تاسیس کرد. رحیم ایروانی در خانواده‌ای تاجر پیشه در شیراز بدنیا آمد. چند نسل پیشینان او همگی از تجار بزرگ شیراز و یک نفر از ملک التجارهای شیراز بودند. پدر بزرگ او اولین تاجری بود که تعدادی پمپ دستی به شیراز آورد. و همین امر باعث شد مردم چاه‌های بیشتری حفر نمایند. ایروانی با تمام سختی زندگی شم و بینش اقتصادی را از 6 سالگی با کار در تجارتخانه پدر و پدربزرگش با کارهای مختلف و جز به‌دست آورد. ایروانی در سال 1313 هـ.‌ش پس از اتمام دوره دبستان برای یادگیری زبان انگلیسی به کالج ستیوارت اصفهان رفت که تحت اداره هیات مرسلین کلیسایی انگلستان قرار داشت. سه سال در مدرسه شبانه روزی آنجا بود. این دوره نقش تعیین‌کننده‌ای در شیوه کار ایروانی گذاشت.
او سخت کوشی، انضباط و نحوه رفتار با انسان‌ها و نیروی کار را از شیوه‌های آموزش این مدارس که مبتنی‌بر شیوه مدارس عمومی انگلستان بود آموخت. مطالعه شیوه هدایت این مدارس نشان می‌دهد که آنها سعی می‌کردند که ضمن برقراری انضباط کامل در مدارس قواعد و احترام به قانون را از طریق انجام بازی‌های مختلف در مدارس آموزش دهند. ایروانی در سال 1321 در رشته حقوق دانشگاه تهران پذیرفته شد. در دوران دانشجویی ضمن تحصیل به کارهای مختلفی مشغول شد.

او در دانشگاه با انتشار نشریه “آیین دانشجویان” با کمک دوست خود عباس اردوبادی در حقیقت یک فعال دانشجویی محسوب می‌شد که نظرات دانشجویان را منعکس می‌کرد. این نظریات عمدتا ملی گرایانه بود. پس از پایان تحصیل در سال 1324 به آبادان رفت و شش ماه، به استخدام دادگستری درآمد. پس از آن پروانه وکالت گرفت و پنج ماه به کار وکالت پرداخت. در همین زمان چند ماه در بانک شاهی ایران کار کرد. این تجربه کوتاه مدت خدمت در بانک به همراه شم اقتصادی او که ناشی از کار در خانواده‌ای تاجر پیشه بود باعث گردید که در همه فعالیت‌های اقتصادیش بر نقش حسابداری تاکید نماید. او پس از تحصیل و چندین کار مختلف از جمله تاسیس کارخانه برق فسا، ساخت پاساژ استاندارد در شیراز و تجارت کفش و کالاهای دیگر، سرانجام واردات کفش را با صنعت کفش جایگزین کرد و بزرگ‌ترین صنعت کفش و چرم در ایران و خاورمیانه را در طی دو دهه شکل داد. او که نماینده فروش شرکت معروف کفش سازی "باتا" در ایران بود و کفش‌های لاستیکی از اروپای شرقی وارد می‌کرد، نخست پاساژی در خیابان خیام ساخت و پس از چند سال واردات کفش‌های گالش از چکسلواکی با خرید دو دستگاه ماشین تزریق مواد لاستیکی، نخستین تولید کفش را آغاز کرد. در سال‌های 1334● 1333 زمینی در اطراف مهرآباد خرید و فعالیتش را در آغاز به آنجا و سپس به پارک صنعتی اسماعیل آباد کیلومتر 15 جاده کرج منتقل نمود.

ایروانی با تجربه کالج ستیوارت در اصفهان، و بانک شاهی ترکیبی از نظم‌پذیری و دقت محاسبه‌گری در حسابداری را به هم آمیخت که با تکیه بر قواعد و قانون در کار در تمام فعالیت‌هایش منعکس شد و نمونه خوبی از یک کارآفرین ایرانی را پدید آورد. رحیم ایروانی از سال 1325 تا 1357 در کار تجارت و صنعت بود.
او اولین شرکت خود را با نام شرکت سهامی باتا در تیر ماه 1330 به منظور صادرات و واردات کفش در سبزه میدان تهران و آخرین شرکت را به نام چرم خسروی نو در سال 1356 به منظور دباغی و چرمسازی به ثبت رساند.

وی علاوه‌بر فعالیت اقتصادی در همین زمان به یک کار بزرگ اجتماعی دست زد که تا آن زمان در تاریخ ایران سابقه نداشت و نمونه انجام مسوولیت اجتماعی کارآفرین در جامعه محسوب می‌شد. شرکت کانون مشاوره اقتصادی در تیرماه 1343 به منظور تربیت 22 کودک از دو ماهه تا دو ساله تاسیس شد تا در آینده این کودکان از مدیران بنگاه صنعتی او برگزیده شوند. دبیران آنها از بین افراد توانا و با تقوی انتخاب می‌شدند. سپس تصمیم گرفته شده بود که هزینه تحصیلی آنها، مقدم بر سایر هزینه‌ها باشد.

هوش بالا، سرسختی، ابتکار و نوآوری، راستگویی، سلامت نفس، توانایی رهبری ایروانی در نزد مدیران، همکاران و بسیاری از مدیران میانی باعث گردید به او از دریچه شخصیت کاریزمایی نگاه کنند. نحوه رفتار رحیم ایروانی در جهت برقراری روابط مستمر، با افراد پیش می‌رفت که در بسیاری موارد افراد جذب شخصیت و کار او می‌شدند. او سعی می‌کرد استعداد افراد را بیشتر مدنظر قرار دهد و آنها را در برنامه‌های اقتصادی خود جذب کند. همینطور وسایل پیشرفت افراد را تا حد امکان فراهم می‌کرد تا رضایت آنها حاصل گردد. او مرحله رضایت‌طلبی افراد را، با شیوه‌های مختلف به وفاداری آنها در گروه بالا می‌برد. این مرحله برای نهاد خانوادگی بزرگی که او می‌ساخت ضرورت داشت.

او همیشه کفش ملی را سفره بزرگی می‌دانست که کارگران و مدیرانش باید در حفظ آن کوشا باشند. این مساله‌ای بود که او حتی بعد از ملی شدن این گروه صنعتی با ارسال توصیه به مدیران منتخب دولت بر آن تاکید می‌کرد. شیوه مدیریتی او ترکیبی از الگوی پدر سالاری با عقل گرایی و حسابگری همراه بود. در عین حال تلاش نمود به نحو کارایی از ابزارهای مدرن مدیریتی در جامعه ایران که هنوز روابط کارگری در مراحل ابتدایی قرار داشت استفاده نماید.

برای ایروانی علم حسابداری به شدت اهمیت داشت. و به همه در بدو استخدام، کارآموزی حسابداری را با نوشتن دفتر روزنامه توصیه می‌کرد. بنابر این از دقت و محاسبه گری در کارها بسیار استقبال می‌کرد.
ایروانی در شرکت کفش یونایتد، شرکت فالکو، گوستاو هوفمن و شرکت گابورو تنس ایران با سرمایه‌گذاران آلمانی شریک بود. در اتافوکو با ژاپنی‌ها، ماشین‌سازی ملی با فرانسوی‌ها، و گود بلت ایران با انگلیسی‌ها شریک بود. اما شیوه کار او به این شکل بود که بتدریج سهام و نقش مدیریت ایرانی‌ها نسبت به خارجی‌ها، را افزایش می‌داد.

ایروانی علاوه بر تاسیس فروشگاه کفش ملی در سطح ایران و یکسان‌سازی قیمت در کل فروشگاه‌ها توانسته بود به شوروی و اروپای شرقی کفش پوتین صادر نماید. ایروانی در طی بیش از 30 سال فعالیت، توانسته بود در سال 1356 قریب به 10‌هزار نفر را در شرکت‌هایش مشغول نماید.
ایروانی سیاست‌های مختلفی را در جهت رشد گروه صنعتی ملی در پیش گرفت تا خانواده بزرگ کفش ملی را ایجاد کند. ویژگی رحیم ایروانی تاکید بر نظم، آموزش، اهمیت امور مالی، توجه به مدیریت، نوآوری در کار، داشتن اصول اخلاقی، انتخاب مدیران برجسته، وفاداری به مجموعه گروه بود. او پشت درب‌های بسته نمی‌ایستاد و سعی می‌نمود بر اساس ظرفیت‌ها و محدودیت‌های موجود با استفاده از موقعیت‌ها به توسعه بنگاه‌های خویش بپردازد.

یکی از بارزترین تاثیر اقدامات او فروشگاه‌های کفش ملی است که به ساخت فضاهای خرید و زیباسازی شهرها کمک فراوانی کردند. فضاهایی که با رشد شهرنشینی یکی از مکان‌های گردشگری مردم شهرنشین شده بود که نشانه امنیت شهرها نیز بود.


رحیم ایروانی حتی بعد از مصادره اموال به شدت سعی داشت تا خانواده کفش ملی را مراقبت کند. با روی کار آمدن هر مدیر جدیدی به او تلفن می‌زد و تبریک می‌گفت و او را تشویق به حفظ گروه می‌کرد، زیرا معتقد بود که چند هزار نفر از طریق آن زندگی می‌کنند. او کارآفرینی بود که در سال‌های پایانی نیز دست از ارایه طرح‌های کارآفرینی بر نداشت. او در مصر کارخانه کفش‌سازی استاندارد را تاسیس کرد .

 

 اگر به سال ها قبل برگردیم، به یاد می آوریم که هیچ خبری از این همه رستوران های رنگارنگ نبود و در تهران بزرگ چند ساندویچ فروشی خیلی معمولی با تنوع غذایی محدود به چشم می خورد.

حتی در خیابان های اصلی شهر که این روزها به دلیل تعدد رستوران ها در شب های تعطیل به پارکینگی مبدل می شوند هم اثری از رستوران های زرد، نارنجی و بنفش با تابلوهای رنگارنگ نبود.

قصه از اینجا شروع می شود که 10سال پیش زمانیکه هنوز خبری از رستوران های متدد نبود، یک جوان به تنهایی و بدون کمک خانواده همراه با یک شریک شعبه اول ساندویچ هایدا را افتتاح کرد. حالا بعد از گذشت چند سال تعداد شعبه ها و تنوع غذاهای آن افزایش پیدا کرده است. علی فرزامی 37 ساله و اهل اردبیل مدیرکل شعبه های هایدا است. طرح ها وبرنامه های زیادی برای آینده دارد که بیشتر در راستای اشتغال آفرینی و توسعه کارش است. او به مدرن تر و بهداشتی تر شدن می اندیشد و به امید روزی است که بتواند غذایی با کیفیت و طمعی بهتر از امروز به مشتریان خود ارایه کند. علی فرزامی در راستای شغل خود مدرک کارشناسی را در رشته صنایع غذایی از دانشگاه راچ ویل آمریکا گرفته است.

متن زیر مصاحبه ای است که با علی فرزامی، کارآفرین در زمینه تغذیه صورت گرفته است که در جای خود برای شنوندگان و علاقمندان جالب و آموزنده است.

 

- آخرین بار کی غذای هایدا را خوردید؟

* دو روز پیش ناهار.

- چی خوردید؟

* ژامبون مرغ تنوری هایدا.

- به کالباس علاقه زیادی دارید؟

* تا حدودی.

- کالباس از کجا آمده؟

* در ایران کالباس را به نام ارمنی ها می شناسند. اما اینطور نیست. بیشتر از این نمی دانم.

- شنیده شده هایدا کلاس هایی برای طرز برخورد با مشتری و آداب معاشرت برگزار می کند.

* بله.

- این آموزش به عهده چه کسی است؟

* مهندس کنترل کیفیت داریم که این کارها برعهده اوست.

- چند سال پیش کلنگ هایدا را زدید؟

* 10 سال پیش.

- با چند شعبه؟

* با یک شعبه در خیابان شریعتی مقابل یخچال.

- آن موقع خیابان شریعتی به اندازه الان رستوران نداشت؟

* بله. 10 سال پیش خیلی تعداد رستوران کم بود، اما الان هم همان اندازه مشتری داریم.

- قبل از افتتاح هایدا مشغول به چه کاری بودید؟

* شغل پدری ما تره بار است.

- سرمایه اولیه را از کجا آوردید؟

* هیچ سرمایه ای از پدرم نگرفتم. بارفروشی و تره بار را به همراه برادرانم شروع کردیم. شغل اصلی پدرم کشاورزی است. از 40 سال پیش 6 ماه اول سال را در اردبیل کشاورزی می کرد و 6 ماه دوم سال را در تهران در کار تره بار بود. هنوز هم ما آن کار را ادامه می دهیم.

- جالب است بدانم چه شد که به فکر ارایه این نوع ساندویچ افتادید؟

* وقتی سرباز بودم به خیابان لویزان که می رفتم آنجا دو ساندویچ فروشی کاری شبیه هایدا ارایه می دادند. چون ژامبون خیلی دوست دارم همیشه از غذای آنجا می خورم. آنجا فکر هایدا به ذهنم رسید.

- ظاهرا ژامبون خیلی دوست دارید؟

* من عاشق ژامبون هستم. هر روز؛ صبح، ظهر، شب.

- اضافه وزن پیدا نکردید؟

* بله، دکتر گفت یا باید ژامبون نخوری یا ورزش کنی.

- کدام را انتخاب کردید؟

* ترجیح می دهم ورزش کنم.

- این علاقه شما به نفع هایدا است؟

* بله، بهترین آزمایش برای کیفیت غذا، خوردن آن است، اگر احساس رضایت داشته باشم احتمالا مشتریان هم از غذا راضی هستند.

- ولی شاید شما به نوع غذای خودتان عادت کردید؟

* نه، فکر نمی کنم برای عادت باشد. سیگار که نیست.

- شما تضمین صددرصد می کنید که غذای شما بهداشتی است؟

* بله، صددرصد.

- یعنی هیچ مورد تخلفی ندیدید یا کسی ناراضی نبوده است؟

* تا به حال خیر، اما خب احتمال دارد. سس را به صورت روزانه تهیه کنیم، بنابر این هیچ وقت مسموم نمی شود. کاهو هم همیشه با مواد ضدعفونی شسته می شود. به هر حال ممکن است ایرادهایی هم وجود داشته باشد. سعی می کنیم از نظر بهداشتی بهترین باشیم.

- چه اقداماتی از نظر بهداشتی انجام می دهید؟

* مهندس بهداشت داریم که هفته ای سه بار شعبه های مختلف را کنترل می کند.

- از بازدهی کارتان راضی هستید؟

* صددرصد. بیشتر از آن خدا را شکر می کنم که این تعداد مشتری خوب دارم. همه آنها آدم های خوبی هستند.

- از 10 سال پیش کارهایدا شروع شد، این روند چگونه ادامه پیدا کرد؟

* کار رفته رفته گسترش پیدا کرد. اما سال اول ضرر دادیم.

- خیلی زیاد ضرر دادید؟

* 10 سال پیش 18 میلیون تومان، پول کمی نبود.

- با چقدر سرمایه شروع کردید؟

* اولین شعبه با وسایل حدود 50 میلیون شد که با یکی از دوستانم شریک شدم.

- چرا ضرر دادید؟

* می خواستیم بازار را بگیریم، یعنی مشتری جمع کنیم، البته ضرر ما به این صورت بود که جنس با کیفیت را با قیمت ارزان تر می فروختیم.

- اولین ساندویچ قیمتش چقدر بود؟

* 160 تومان، درصورتی که یک ساندویچ معمولی 200 تومان بود. هر ساندویچ حدودا 180 تومان برای ما تمام می شد که آنرا ارزان تر می فروختیم.

- بعد چه شد؟

* با درآمد تره بار جبران کردیم. البته تعدادی هم شریک گرفتیم. اما چون فروش زیادی داشتیم کم کم به سوددهی رسید و سال دوم یک شعبه دیگر در ولیعصر باز کردیم و قیمت هر ساندویچ 180 تومان شد.

- گران فروش نبودید؟

* با گرانی موافق نیستم. با تعدادی مشتری، فروش زیاد و سودآوری به دست می آید.

- در حال حاضر در تهران هایدا چند شعبه دارد؟

* 11 شعبه ساندویچ سرد داریم و 3 شعبه گرم.

- ژامبون ها را از کجا تهیه می کنید؟ کیفیت آن را کنترل می کنید؟

*بله، طبق دستوری که به کارخانه های تولید کننده می دهیم، زیر نظر ما تهیه می کنند اما در آینده تصمیم داریم که یک کارخانه تولید ژامبون راه اندازی کنیم.

- چرا تعداد شعبه های گرم کمتر است؟

* به دلیل اینکه فضای بیشتری می خواهد و ملک هم خیلی گران است و تا سال گذشته برای خرید شعبه ها از هیچ گونه تسهیلاتی استفاده نکردیم.

- تاکنون وام گرفته اید؟

* خیلی کم

- چه روشی اعمال کردید تا از رقیبانتان پیشی بگیرید؟ همزمان با شما چند شعبه دیگر هم بود اما هیچ کدام از آنها به اندازه شما پیشرفت نکرده اند؟

* این را از صمیم قلب می گویم هیچ وقت به دنبال سود زیاد نبودم به صورتی که مشتری ضرر ببیند تا ما سود کنیم.اجناس، از بهترین کارخانه ها تهیه می شود. مشتری ها بهتر از من می دانند که کیفیت غذا چطور است. بعضی از آنها هر روز از غذای هایدا می خورند. بعضی از آنها کوچکترین تغییر را می فهمند.برفرض مثال به ما زنگ می زنند ومی گویند امروز مزه سس شما تغییر کرده است.

مشتری هایی داریم که واقعا ما را دوست دارند. آنها نعمت هستند و من هم آنها را دوست دارم. بعضی از آنها همیشه نسبت به غذاها و کار توجه دارند و کوچکترین مساله را متذکر می شوند. گاهی فکر می کنم آنها به اندازه من هایدا را دوست دارند.

- این موضوع برای شما خیلی لذت بخش است؟ معتقد هستید که چون مردم از کار و قیمت غذاهای شما راضی هستند، پیشرفت کرده اید؟

* کاملا، واقعا درآمد با برکتی داریم.

- در حال حاضر کیفیت ساندویچ شما با 10 سال پیش که شروع کارتان بود تغییر نکرده است؟

* تفاوت چندانی نداشته است. وزن ژامبون ها مقدار کمی افزایش پیدا کرده است.

- چرا سس را به صورت بسته بندی نمی دهند؟ که هر کسی تمایل دارد از سس استفاده کند یا اینکه هر دو مدل یعنی با سس، بدون سس را آماده داشته باشید. این انتقادی است که بعضی از مشتریان دارند؟

* فکر بدی نیست. سسی که ما برای ساندویچ ها استفاده می کنیم فرمول مخصوصی دارد. البته ساندویچ بدون سس هم در شعبه ها موجود است.

- سس ساندویچ هایدا چه ویژگی دارد؟

* با ژامبون خوشمزه تر است. طرز تهیه آن را یک دکتر ایرانی که قبلا در مکدونالد کار می کرده به ما داده است.

- از سس رژیمی استفاده نمی کنید؟

* خیر، سس معمولی است. خیلی از کارخانه های تولید کننده سس به ما پیشنهاد سس رژیمی می دهند. درصورت حمایت دولت قصد دارم کارخانه سس و نان و ژامبون هم دایر کنم.

- نان ساندویچ هایدا مخصوص است؟

* از نان فرانسوی استفاده می شود. حجم آن کمی بیشتر است و مخصوص ما درست می کنند.

- در شهرستان ها چند شعبه دارید؟

* در کل ایران 37 شعبه داریم.

- در دوبی هم شعبه دارید؟

* نه، فقط از روی اسم ما تقلید کرده اند.

- در خارج از کشور هم شعبه افتتاح می کنید؟

* احتمالا تا چند وقت دیگر در اروپا یک شعبه افتتاح می کنیم.

- چرا آنجا را انتخاب کردید؟

* دختر یکی از دوستانم آنجا زندگی می کند و می گوید که اروپا ایرانی زیاد دارد و قیمت ساندویچ هم خیلی گران است. با فروش ارزان می توانیم بازار خوبی داشته باشیم. البته موادغذای را از ایران می بریم.

- در روز چقدر درآمد دارید، از کل شعبه ها؟

* راضی هستیم. اما دقیقا نمی توانم بگویم، متغیر است. اما مگر من چقدر می توانم پول خرج کنم؟ الان حدود 400 کارمند دارم که زندگی آنها از این کار تامین می شود.

- تا حالا کارمندی را اخراج کرده اید؟

* تا حالا کارمندی را در این 10سال اخراج نکرده ام بعضی وقت ها به دلیل جوانی اشتباهاتی می کنند اما سعی می کنم با صحبت مشکل را برطرف کنم.

- اگر کسی از آنها بپرسد که از کارفرمای خود راضی هستند، فکر می کنید چه جوابی می دهند، اصولا کارمندان همیشه از کارفرمایان ناراضی هستند؟

* تا حالا نشنیده ام که ناراضی باشند.

- از حقوقی که می گیرند رضایت دارند؟

* فکر می کنم راضی باشند.

- چه امکاناتی برای کارگران درنظر می گیرید؟

* جای خواب، امکانات بهداشتی، لباس و برنامه غذایی متنوع.

- الان کارگر ده سال پیش شما چقدر امکانات دارد؟

* خانه، ماشین و موبایل دارند، البته با مقداری پس انداز.

- کارمندان متاهل امکانات بیشتری دارند؟

* بله، اگر کسی بخواهد ازدواج کند یا مشکلی داشته باشد سعی می کنم آن را حل کنم. البته این حرف ها گفتن ندارد.

- اتفاقا این خیلی خوب است که آدم ها بدانند که شما و یا امثال شما چه برخوردی با اطرافیانشان دارند. اصولا ذهنیت همه منفی است و فکر می کنند اگر کسی در کارش پیشرفت کرده حتما سر دیگران را کلاه گذاشته است.

* شاید اینطور باشد. اما می ترسم تعریف از خود باشد.

- چقدر وقت می گذارید برای رسیدگی به این مسایل و یا چه برنامه ریزی دارید؟

* هر شعبه یک مدیر دارد که مسایل را به من انتقال می دهد.

- کارگرهای شما بیشتر از شهر خودتان هستند؟

* نه، حس ناسیونالیستی ندارم. همه ایران را دوست دارم. اما کارگران آذری کار سنگین را راحت تر انجام می دهند.

- خود شما در روز چند ساعت کار می کنید؟

* کمتر از 15 ساعت نیست. بعضی وقت ها 20 ساعت هم کار می کنم.

- حقوقی که در نهایت برای کارگران در نظر می گیرید به نسبت جاهای دیگر بیشتر است؟

* بله.

- بیمه هم دارید؟

* هر کارگری که تعهد بدهد 3 سال کارکند بیمه می شود. سعی می کنم که کارگرها را راضی نگه دارم.

- از هایدابرگر بگویید.

* از یک سال پیش هایدابرگر افتتاح کردم. در حال حاضر 3 شعبه در تهران داریم. ژامبون ها را همراه پنیر درون فر قرار می دهیم. نان و سس آن با ساندویچ سرد هایدا متفاوت است. در هایدابرگر 5 نوع همبرگر داریم که به صورت زغالی و بدون روغن درست می شوند که شامل (برگر زغالی، قارچ برگر، دوبل برگر، چیز برگر و مخصوص هایدا می شود و دو نوع هم سوسیس و 3 نوع هم ژامبون تنوری داریم که در تنور پخته می شود.

- ایران هایدا چرا ادامه پیدا نکرد؟

* قرار بود غذاهای ایرانی را در این شعبه تهیه کنیم و به مشتریان بدهیم. اما خیلی گرفتاری داشت و رسیدگی وقت خیلی زیادی می خواست. یک ماه پس از شروع کار ناراحتی قلبی گرفتم.

- هایدا، شعبه آبمیوه و بستنی هم دارد. شعبه ها در کجا است؟

* فعلا 3 شعبه در تهران داریم. آبمیوه و بستنی دقت و توجه بیشتری از جهت بهداشتی احتیاج دارد. چون در کار تره بار سردخانه داریم اجناس را با قیمت و کیفیت بهتری تهیه می کنیم.

- چند نوع آبمیوه دارید؟

* تنوع زیادی دارد. بستنی هم یک نوع سنتی مخصوص درست کردیم که به صورت آزمایشی طعم آن را مردم امتحان می کنند. اگر مورد پسند قرار گرفت تولید آن شروع می شود. اما آبمیوه های ما کاملا به صورت طبیعی تهیه می شود.

- چرا تا به حال کسی در ایران غذاهای سنتی را به صورت فست فودها ارایه نداده است. البته نه مثل کوکوسبزی والویه های بعضی از ساندویچ فروشی ها که آدم را از غذا خوردن پشیمان می کند؟

* کار سخت و وقت گیری است. ترجیح می دهم که در همین راستا فعالیت کنم. اما عمده ترین دلیل عملی نشدن غذاهای ایرانی به صورت آماده یا فست فود این است که جای زیادی را احتیاج دارد و ملک خیلی گران است.

- در شعبه های جدیدی که قصد افتتاح دارید چقدر نوآوری ایجاد می کنید؟

* در شعبه های جدید همه مراحل تهیه غذا در جلوی چشم مشتری است. البته طرز بسته بندی هم مقداری فرق می کند. سعی می کنیم که با مد روز دنیا پیش برویم.

- احتمالا اگر به خارج از ایران سفر کنید اولین جایی که می روید رستوران است؟

* بله، همینطور است. به رستوران های معروف در دنیا می روم و روش کارشان را می بینم.

- هایدا را تا چند شعبه گسترش می دهید؟

* حدودا تا 50 شعبه در سطح ایران. البته بیشتر به دنبال ایجاد کارخانه سس و نان هستم. قصد دارم انواع نان و کیک را برای همه مصارف تولید کنم.

- بزرگترین راز موفقیت را چه می دانید؟

* پشتکار و صداقت

- درکارهایتان شریک دارید؟ خیلی از آدم ها از کار شراکتی ناراضی هستند.

* گذشت خیلی مهم است.

- برای کنترل کار از چه سیستم مدیریتی استفاده می کنید؟ چقدر به کار آنها اعتماد دارید؟

* 5 برادر دارم که سعی می کنم از آنها کمک بگیرم. اولین خصوصیاتی که کارکنان باید داشته باشند این است که سیگار نکشند. خیلی از مدیران شعبه دارای تحصیلات بالا در سطح دکترا و یا کارشناسی ارشد هستند.

- شما در رشته دیگری هم به تازگی فعالیت خود را شروع کرده اید، در آن زمینه توضیح بدهید.

* به کمک یکی از دوستانم در حال برگزاری کلاس های کنکور هستیم.

- با چه قصدی این کار را شروع کردید؟

* شاید خیلی ها به دنبال پول باشند. اما من به کار فرهنگی خیلی علاقه دارم و به دنبال این هستم که یک کار نو انجام دهم. از بهترین استادان استفاده کنم، کمترین سود را هم ببرم اما برای من خیلی ارزش دارد که بیشترین تعداد قبولی از این کلاس کنکور باشد. ارزش روانی این کار برای من خیلی مهم است.

- اگر به شما پیشنهاد بدهند که تهیه کننده یک فیلم بشوید قبول می کنید؟ با توجه به علاقه شما در زمینه کارهای فرهنگی.

به فیلم اصلا علاقه ندارم، ولی عاشق روزنامه خواندن هستم. قبل از خواب همیشه وقتی را برای خواندن روزنامه اختصاص می دهم.

- کلاس کنکور شما در حال حاضر چند شعبه دارد؟

* فعلا 2 شعبه. اما تا چند سال آینده در تمام مناطق ایران کلاس کنکور دایر خواهم کرد. کیفیت برگزاری آن خیلی اهمیت دارد. اگر افرادی واقعا توانایی پرداخت هزینه کلاس را نداشته باشند مراعاتشان را می کنیم.

- در 10 سال آینده خودتان را در کجا می بینید؟

* خیلی فکرها دارم، ولی سعی می کنم در هر کاری که انجام می دهم اول باشم. اگر بتوانم، دوست دارم کارآفرینی کنم دلم می خواهد روزی 500 هزار کارمند داشته باشم نه اینکه از آنها سوی استفاده کنم، با هم کار کنیم و برای آنها شهرک مسکونی درست کنم. به هرحال از اینکه بتوانم به زندگی دیگران کمک کنم خیلی خوشحال می شوم.

- پول چقدر برای شما اهمیت دارد؟

* در مرحله سوم زندگی است. دوست داشتن و محبت بین آدم ها، صداقت و گذشت، قبل از پول اهمیت دارد. - پول برای گردش سرمایه و ایجاد اشتغال خوب است. مگر یک آدم به تنهایی چقدر احتیاج به پول دارد؟


برگرفته از: روزنامه آسیا

 

استاد حاج محمدکریم فضلی، بنیانگذار گروه صنعتی گلرنگ و کارآفرین برتر کشور، متولد هفتم اردیبهشت ماه 1311 هجری شمسی در شهر تویسرکان (استان همدان) هستند و نخستین فعالیت اقتصادی خود را در حین تحصیل، نزد پدرشان که از بازرگانان خوشنام و اهل فضل منطقه محسوب می‌شدند، آغاز نموده‌اند.


 سپس در سن حدود 20 سالگی ازدواج کرده و با پذیرفتن مسئولیت تشکیل خانواده، برای جستجوی شرایط مطلوب‌تر و شناخت بیشتر از وضعیت شهرهای مختلف همجوار، به دیگر شهرستان‌های استان همدان سفر می‌کنند و در شرایط کاری مختلف تجربه‌های موثری به دست می‌آورند. در این راستا ایشان راهی تهران می‌شوند تا در محیط بزرگ پایتخت، تجربه‌های بیشتری به دست بیاورند. در ابتدای سکونت در تهران، مشکلات از هر سو ایشان را احاطه می‌کند، اما استاد با عزم جزم، مشکلات و موانع اصلی را ظرف 3 سال برطرف می‌سازند.
استاد که می‌بینند کشورهای پیشرفته با تکیه بر تولید و صنعت پویا و فعال به توسعه و پیشرفت رسیده‌اند و ما علی‌رغم همه توانایی‌ها و ظرفیت‌های کم‌نظیرمان، به مصرف‌کننده محصولات بعضا دست چندم آنها تبدیل شده‌ایم، به فکر می‌افتند که تمامی سعی و تلاششان را صرف کنند تا در کشور خودشان یک کار تولیدی و صنعتی بزرگ را پایه‌ریزی نمایند و از این راه سهم خود را به میهن و هم‌میهنانشان ادا کنند.

 پدر ایشان در دوره‌ای به کار صابون‌سازی اشتغال داشته و استاد نیز از همین بابت در نوجوانی تا حدودی با تولید مواد شوینده آشنا می‌شوند، بنابراین برای آغاز فعالیت تولیدی، به همین زمینه‌ یعنی صنعت شوینده گرایش پیدا می‌کنند. ایشان پس از جست‌وجوهای بسیار با افراد و شرکت‌هایی مرتبط می‌شوند که در این حوزه فعالیت دارند.


 سپس خود کارگاه کوچکی دایر می‌کنند و در مرحله اول به ساخت مایع ظرفشویی می‌پردازند که این امر به شکل گسترده‌تر و منسجم‌تر در اوائل دهه 40 صورت می‌پذیرد. مدتی بعد محصول سفیدکننده را هم اضافه می‌کنند و همین‌طور به ترتیب: پودر لباس‌شویی به نام «گلرنگ سوپر»، جرم‌گیر، شیشه‌شوی و همچنین نرم‌کننده البسه را نیز در سنوات بعد تولید می‌نمایند و مرتبا کار را توسعه می‌دهند. سپس با بازاریابی مناسب، محصولات خود را به طور گسترده و کلی به بسیاری از بیمارستا‌ن‌ها، هتل‌ها و سازمان‌ها عرضه می‌دارند. این روند ادامه دارد تا اوائل دهه 50 که شرکت پاکشو را تأسیس می‌نمایند و همچنان با تلاش بسیار به توسعه فعالیت‌های تولیدی ادامه می‌دهند و هر ساله به تعداد کارگران و کارمندانشان افزوده شده و آرمان کارآفرینی ایشان قدم به قدم تحقق بیشتری می‌یابد. بعد از انقلاب در دوران دفاع مقدس و در سخت‌ترین شرایط، استاد فضلی علاوه بر تولید، کار صادرات را نیز پی گرفتند.

در آن زمان به دلیل شرایط ویژه دفاع مقدس، تعدیل نیرو برای اکثر شرکت‌ها امری اجتناب ناپذیر بود. ایشان جهت تأمین منابع ارزی شرکت ، تداوم تولید و اشتغال پایدار کارکنان و خصوصا جلوگیری از تعدیل نیرو، دست به کار صادرات زدند و توانستند ارز مورد نیاز را جهت تولید تأمین کنند و به این ترتیب هم از تعدیل نیروها جلوگیری کردند و هم به فعالیت‌های کارآفرینانه و اشتغال زایی مولد خود ادامه دادند.

در نهایت این کوشایی به گسترش و توسعه شرکت پاکشو و سپس به تأسیس «گروه صنعتی گلرنگ» منجر می‌شود که استاد فضلی ریاست هیأت مدیره این گروه صنعتی را به عهده دارند. در این دوره انواع شامپو، مایع دستشویی، خمیردندان، دستمال کاغذی و به عبارتی تقریبا بیشتر محصولات بهداشتی و شوینده با برندهای مختلفی چون گلرنگ، اوه، سافتلن و ... در سطح گسترده و با کیفیت مطلوب به بازار کشور عرضه می‌شود تا امروز که "گروه صنعتی گلرنگ" یکی از مهمترین گروه(هلدینگ)های تولیدی کشور است. این گروه که شرکت‌های مختلفی چون: پاکشو، گلپخش اول، گلرنگ پخش، پدیده شیمی نیلی و ... را شامل می‌شود به عنوان یکی از پویاترین گروه‌های اقتصادی برآمده از بخش خصوصی و بالیده از همت مردمی، اکنون به مثابه الگویی پیشرو و مثال‌زدنی، خون امید را در رگ‌های تولید و صنعت ملی جاری ساخته و کارآفرینی را به بهترین شکل خود متبلور می‌سازد.

استاد حاج محمد کریم فضلی و مجموعه‌ای که ایشان بنا نهادند، به دلیل یک عمر فعالیت کارآفرینانه جوایز و تقدیرنامه‌های بسیاری کسب کرده‌اند. از جمله در سال 1384 لوح برترین کارآفرین و کارفرمای نمونه کشور و در سال 1386 تندیس طلایی چهارمین جشنواره بین ‌المللی اقتصاد سبز را دریافت می‌کنند.

 انتخاب به عنوان کارآفرین نمونه از طرف وزارت صنایع، دریافت نشان طلای تحقیق و توسعه از سوی وزیر صنایع و معادن، دریافت لوح تقدیر صادر کننده نمونه کشور، و در عرصه مسئولیت‌های اجتماعی انعقاد تفاهم‌نامه حمایت گلرنگ از یونیسف به نفع کودکان ایرانی نیز از دیگر افتخارات ایشان است.

 

سخنان رهبر معظم انقلاب در دیدار با خانواده ی شهید سید مرتضی آوینی در تاریخ (2/2/1372)

 


بسم الله الرحمن الرحیم


خداوند ان شاالله این شهید را با پیغمبر محشور کند. من حقیقتا نمی دانم چطور می شود انسان احساساتش را در یک چنین مواقعی بیان و تعبیر کند؟ چون در دل انسان یک جور احساس نیست. در حادثه ی شهادتی مثل شهادت این شهید عزیز چندین احساس با هم هست. یکی احساس غم و تاسف است از نداشتن کسی مثل سید مرتضی آوینی. اما چندین احساس دیگرهم با این همراه است که تفکیک آنها از همدیگر و باز شناسی هریک و بیان کردن آنها کار بسیار مشکلی است.


به هر حال امیدواریم که خداوند متعال خودش به بازماندگانش به شما پدرشان، مادرشان، خانمشان، فرزندانشان. همه ی کسانشان به شما که بیشترین غم . سنگین ترین غصه را دارید تسلی ببخشد. چون جز با تسلی الهی دلی که چنین گوهری را از خودش جدا می بیند واقعا آرامش پیدا نمی کند. فقط خدای متعال باید تسلی بدهد و می دهد.


من با خانواده های شهدا زیاد نشست و برخاست کرده ام و می کنم. و از شرایط روحی آنان آگاهم. گاهی فقدان یک عزیز مصیبتی است که اگر مرگ او شهادت نبود تا ابد قابل تسلی نبود. اما خدای متعال در شهادت سری قرار داده که هم زخم است و هم مرهم و یک حالت تسلی و روشنایی به بازماندگان می دهد.


من خانواده ی شهیدی را دیدم که فقط همان یک پسر را داشتند و خدای متعال آن پسر را از آنان گرفته بود.(البته از این قبیل زیاد دیده ام. این یک نمونه اش.)


وقتی انسان عکس آن جوان را هنگامی که با پدرش خداحافظی می کردکه به جبهه برود می دید با خودش فکر می کرد که « اگر این جوان کشته شود پدر و مادرش تا ابد خون خواهند گریست.»


یعنی منظره این را نشان می داد. بستگی آن پدر و مادر به آن جوان از این منظره کاملاً مشخص بود (من آن عکس را دارم. آن را بعداً برای من آوردند. من هم آن عکس را قاب شده نگه داشته ام. این عکس حال مخصوصی دارد.)


اما خدای متعال به آن پدر و مادر آرامش و تسلایی بخشیده بود که خود پدرش به من گفت: «من فکر می کردم اگر این بچه کشته شود من خواهم مرد.» (یعنی همان احساسی را که من از مشاهده ی آن عکس داشتم ایشان با اظهاراتش تایید می کرد.)
می گفت: «ولی خدای متعال دل ما را آرام کرد.»


در این مورد هم همین است. یعنی وقتی شما می دانید که فرزندتان در پیشگاه خدای متعال در درجات عالی دارد پرواز می کند یعنی آن چیزی که همه ی عرفا و اهل سلوک و آن سرگشته های وادی های عشق و شور معنوی وعرفانی یک عمر به دنبالش گشته اند و دویده اند او با این فداکاری و این شهادت به دست آورده و رضوان و قرب الهی را درک کرده است خوشحال می شوید که فرزندتان به اینجا رسیده است.


امیدواریم که خداوند متعال درجات او را عالی کند. من با فرزند شما نشست و برخاست زیادی نداشتم. شاید سه جلسه که در آن سه جلسه هم ایشان هیچ صحبتی نکرده بود. من با ایشان خیلی کم هم صحبت شدم. منتها آن گفتارهای تلویزیونی را از سالها پیش می شنیدم و به آن ها علاقه داشتم. هر چند نمی دانستم که ایشان آنها را اجرا می کند. لکن در ایشان همواره نوری مشاهده می کردم. ایشان دو- سه مرتبه آمد اینجا و روبه روی من نشست. من یک نور و یک صفا و یک حالت روحانی در ایشان حس می کردم و همین جور هم بود. همین ها هم موجب می شود که انسان بتواند به این درجه ی رفیع شهادت برسد.


خداوند ان شاء الله دلهای داغدیده و غمگین شما را خودش تسلی بدهد. اگر ما به حوزه ی آن شهادت و شهید و خانواده ی شهید نزدیک می شویم برای خاطر خودمان است. بنده خودم احساس احتیاج می کنم. برای ما افتخار است که هر چه می توانیم به این حوزه ی شهادت و این شهید خودمان را نزدیک بکنیم.


چند روز پیش توفیق زیارت مقبره ی این شهید را پیدا کردیم. پنج شنبه ی گذشته رفتیم آنجا و قبر مطهر ایشان و آن همرزم و همراهشان –شهید یزدان پرست- را زیارت کردیم. ان شاءالله که خداوند درجاتشان را عالی کند و روز به روز برکات آن وجود با برکت را بیشتر کند. کارهایی که ایشان داشتند ان شاءالله نباید زمین بماند. ان شاالله برای روایت فتح یک فکر درست و حسابی شده است که ادامه پیدا کند.
نباید بگذارند که کارهای ایشان زمین بماند. این کارها، کارهای با ارزشی بود. ایشان معلوم می شود ظرفیت خیلی بالایی داشتند که این قدر کار و این همه را به خوبی انجام می دادند. مخصوصا این روایت فتح چیز خیلی مهمی است. شب هایی که پخش می شد من گوش می کردم. ظاهرا سه- چهار برنامه هم بیشتر اجرا نشد.


حالا یک مسئله این است که آن کاری را که ایشان کرده اند و حاضر و آماده است چگونه از آن بهره برداری بشود. یک مسئله هم این است که کار ادامه پیدا کند. آن روز که ما از این آقایان خواهش می کردیم و من اصرار می کردم که این روایت فتح ادامه پیدا کند درست نمی دانستم چگونه ادامه پیدا کند. بعد که برنامه ها اجرا شد دیدیم همین است. یعنی زنده کردن ارزش های دفاع مقدس در خاطرها. آن خاطره ها را یکی یکی از زبان ها بیرون کشیدن. و آنها را به تصویر کشیدن و آن فضای جنگ را بازآفرینی کردن. این کاری بود که ایشان داشت می کرد. و هر چه هم پیش می رفت بهتر می شد. یعنی پخته تر می شد. چون کار نشده ای بود. غیر از این بود که بروند در میدان جنگ و با رزمنده حرف بزنند. آن کار خیلی آسان تر بود. این کار هنری تر و دشوارتر و محتاج تلاش فکری و هنری بیشتری بود. اول ایشان شروع کرد و بعد کم کم بهتر و پخته تر شد. من حدس می زنم اگر ایشان زنده می ماند و ادامه می داد این کار خیلی اوج پیدا می کرد. حالا هم باید این برنامه دنبال شود. تازه در همین میدان هم منحصر نیست. یعنی بازآفرینی آن فضا از راه خاطره ها یکی از کارهاست. در باب جنگ و ادامه ی روایت فتح کارهای دیگری هم شاید بشود انجام داد. حیف است که این کار تعطیل شود. من خیلی خوشحال شدم از این که زیارتتان کردم.

فوربس» امسال نیز به رسم همیشگی خود فهرست ثروتمندترین مردان جهان را منتشر کرد

دیگر وقتش رسیده بود که «فوربس» فهرست مشهور خود را منتشر کند: میلیاردرهای جهان‌. این دوهفته‌نامه در فهرستی که منتشر کرده، به معرفی میلیاردرهای سراسر جهان پرداخته است.

 این فهرست نکات جالب‌توجهی دارد: انتخاب «کارلوس اسلیم هلئو»، میلیاردر مکزیکی به عنوان ثروتمند‌ترین مرد جهان رای چهارمین سال متوالی، قرارگرفتن «لری پیج» -یکی از موسسان غول جست‌و‌جوی گوگل- و «جف بزوس» - موسس فروشگاه اینترنتی آمازون-در انتهای فهرست ۲۰ نفر اول، حضور یک آسیایی در رده‌های بالایی این فهرست و انتخاب دو فرانسوی از ویژگی‌های بارز آن است. در ۲۰ نفر اول ین فهرست تنها دو زن دیده می‌شوند: یک زن فرانسوی و «کریستی والتون» آمریکایی که در رده یازدهم جای گرفته است. با ۱۰ نفر میلیاردر نخست دنیا آشنا شوید.

کارلوس اسلیم هلئو

ثروت خالص: ۷۳ میلیارد دلار

 «کارلوس اسلیم هلئو» اهل مکزیک است و با مدیریت «تلکام» توانسته است برای چهارمین سال متوالی جایگاهش به عنوان ثروتمند‌ترین مرد جهان را حفظ کند. ثروت خالص او نسبت به سال ۲۰۱۲، بالغ بر ۴ میلیارد دلار افزایش داشته است. او امسال به همه فعالیت‌های تجاری خود فوتبال را نیز افزوده. او در مکزیک در تیم «لئون» و در لیگ اسپانیا نیز در «پاچوکا» و «رئال اویدو» سرمایه‌گذاری کرده است.

بیل گیتس

ثروت خالص: ۶۷ میلیارد دلار

 «بیل گیتس» آمریکایی ثروتش را از شرکت مشهور «مایکروسافت» به‌دست آورده است. میزان ثروت او در ماه مارس گذشته ۶ میلیارد دلار افزایش یافته است. «ویلیام هنری گیتس سوم» ‏ مشهور به بیل گیتس در ۲۸ اکتبر ۱۹۵۵ میلادی در سیاتل، مرکز ایالت واشنگتن آمریکا به دنیا آمده است. نحوه تجارت «بیل گیتس» به دلیل اینکه قدرت رقابت را از رقیبان سلب کرده‌ همواره مورد انتقاد بوده است.

آمانچیو اورتگا

ثروت خالص: ۵۷ میلیارد دلار

 «آمانچیو اورتگا» ی اسپانیایی را باید برنده فهرست میلیاردرهای امسال دانست چرا که او توانسته است ثروت خود را تا ۱۹. ۵ میلیارد دلار افزایش دهد و اینگونه از «وارن بافت» پیشی بگیرد. اگرچه او در سال ۲۰۱۱ از مدیریت کمپانی تولید لباس Inditex کناره‌گیری کرد و دیگر ریاست آن را برعهده ندارد اما هنوز نزدیک به ۶۰ درصد از سهام این شرکت را در اختیار دارد؛ سهامی که ارزش آن بیش از ۵۰ درصد افزایش یافته است.

وارن بافت

ثروت خالص: ۵۳/۵ میلیارد دلار

 «وارن بافت» آمریکایی است و ثروت خود را از کمپانی «برکشایر هاتاوی» کسب کرده است. اگرچه «بافت» را با افزودن ۹. ۵ میلیارد به ثروتش باید دومین برنده سال نامید، اما این برای نخستین بار از سال ۲۰۰۰ میلادی است که او در بین سه ثروتمند نخست سال قرار نگرفته است. در ماه فوریه، «بافت» با «ژورژ پائولو لمان» میلیاردر برزیلی قراردادی ۲۳. ۲ میلیارد دلاری برای تولید سس کچاپ امضا کرد.

لری الیسون

ثروت خالص: ۴۳ میلیارد دلار

پنجمین مرد ثروتمند دنیا نسبت به سال گذشته بالغ بر ۷ میلیارد دلار به ثروت خود افزوده است. او این میزان افزایش ثروت را مدیون جهش ۲۰ درصدی ارزش سهام کمپانی «اوراکل» است. شرکت «اوراکل» یکی از شرکت‌های عمده در زمینه نرم‌افزارهای پایگاه داده است. او در سال ۲۰۱۲ نیز در رده پنجم میلیاردرهای دنیا قرار داشت. «لری الیسون» جزیره «لانای»، ششمین جزیره بزرگ «هاوایی» به مساحت ۸۸ هزار جریب را خریداری کرده است.

چارلز کخ

ثروت خالص: ۳۴ میلیارد دلار

کخ و برادرش «دیوید» به همراه یکدیگر ۸۴ درصد از مالکیت «صنایع کخ» را که بزرگ‌ترین کمپانی خصوصی در آمریکاست به خود اختصاص داده‌اند. «فوربس» برآورد کرده است که این کمپانی ۱۱۵ میلیارد دلار ارزش داشته باشد. این در حالی است که همین دوهفته‌نامه سال گذشته ارزش آن را ۱۰۰ میلیارد دلار اعلام کرده بود. این کمپانی که در زمینه تصفیه و تولید مواد شیمیایی فعالیت می‌کند در بحبوحه سقوط قیمت گاز طبیعی در اوج شکوفایی قرار دارد.

دیوید کخ

ثروت خالص: ۳۴ میلیارد دلار

او نیز همچون برادر خود موفق شده است در سال گذشته میلادی ۹ میلیارد دلار به ثروت خود بیفزاید. برادران کخ تمام تلاش خود را برای حمایت از رقیب باراک اوباما و سرنگونی او به کار گرفتند اما نتیجه چیزی جز شکست حزب متبوع آن‌ها نبود. وقتی نتایج انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا اعلام شد فوربس برای مطلبی که به بررسی حمایت‌های برادران کخ از «می‌ت رامنی» می‌پرداخت تی‌تر زد: «به تلخی ناامید‌کننده!»

لی کا ـ شینگ

ثروت خالص: ۳۱ میلیارد دلار

آقای «لی کا ـ شینگ» که اهل کشور هنگ‌کنگ است به عنوان تنها آسیایی ۲۰ نفر اول میلیونرهای سال ۲۰۱۳ در رده هشتم ایستاده است. او سال گذشته توانسته است با افزایش ۵. ۵ میلیارد دلاری ثروتش، رقم ۳۱ میلیارد دلار را به عنوان ثروت خالصش ثبت کند و بالا‌تر از افرادی همچون «جف بزوس» و «لری پیج» قرار بگیرد که به ترتیب با ۲۵. ۲ و ۲۳ میلیارد دلار در رده نوزدهم و بیستم این فهرست قرار گرفته‌اند.

لیلیان بتانکور و خانواده

ثروت خالص: ۳۰ میلیارد دلار

 «لیلیان بتانکور» یکی از دو فرانسوی حاضر در این فهرست است. او این ثروت هنگفت را از کمپانی مشهور L» Oreal به دست آورده است. «لیلیان بتانکور» ۹۰ ساله که به بیماری زوال عقل مبتلاست به عنوان ثروتمند‌ترین زن جهان نیز شناخته می‌شود. «فرانسواز بتانکور ـ مه‌یرز» به عنوان حافظ ثروت او شناخته می‌شود. همچنین پسر «فرانسواز» و نوه‌اش، «ژان‌ ـ ویکتور مه‌یرز» مدیریت L» Oreal را در دست دارد

برنار آرنو

ثروت خالص: ۲۹ میلیارد دلار

 «برنار آرنو» دومین فرانسوی فهرست ۲۰ نفره «فوربس» است که بلافاصله بعد از هم‌وطن خود قرار گرفته است. او یکی از تاثیرگذار‌ترین مردانی است که در زمینه مد دنیا فعالیت می‌کنند. «آرنو» ثروت خود را نیز از راه صنعت مد و گرداندن کمپانی LVMH به‌دست آورده است. او مدیریت چندین کمپانی مد همچون «لوئی ویتون» و «بولگاری» را نیز در دست دارد. «آرنو» تاکنون دو بار ازدواج کرده و پنج فرزند دارد.

بوتان

مهندس محمود خلیلی بنیان گذار صنعت گاز مایع در ایران و بنیان گذار شرکت بوتان در سال 1284 شمسی در تهران متولد شد. وی پس از فراغت از تحصیل از مدرسه دارالمعلمین با درجه ممتاز به مدت دو سال در همان مدرسه به تدریس فیزیک و ریاضیات پرداخت.



مهندس خلیلی پس ازکار معلمی با ایجاد کارگاه تعمیر ماشین آلات در خیابان چراغ گاز تهران وارد عرصه صنعت شد. وی در سال 1317 به ریاست اداره برق تهران منصوب شد و در همین دوران اولین کارخانه برق دولتی را ایجاد و راه اندازی کرد. مهندس خلیلی در سال 1329 در سفری به استان خوزستان متوجه شد که یکی از فرآورده های پرارزش نفت، یعنی گاز مایع، بدون استفاده سوزانده می شود.

ملی شدن صنعت نفت در سال 1330 فرصت مناسبی پدید آورد که وی به آرزوی چند ساله خود جامه عمل بپوشاند. مهندس خلیلی در سال 1330 به اتفاق فرزندش مهندس محسن خلیلی که به تازگی از دانشکده فنی دانشگاه تهران فارغ التحصیل شده بود به آمریکا و اروپا سفر کرد و با تحولات صنعت گاز مایع آشنا شد و مقدمات تأسیس شرکت بوتان را فراهم آورد. مهندس محمود خلیلی در روز دوازدهم تیرماه 1353 در سن 68 سالگی به سرای جاودانی شتافت.

محمود خلیلی یکی از کارآفرینان بود که پس از تجربه کار در دولت به بخش خصوصی آمد و شرکت حفاری را برای رساندن آب به مزارع و روستاها تاسیس و در آن سرمایه گذاری کرد.

خلیلی در سال 1324 اطلاع پیدا می کند که شرکت نفت ایران و انگلیس در نظر دارد برای مصارف سیمان خودش در یکی از نقاط تحت الحمایه خلیج فارس با سرمایه ساکنان آن کارخانه سیمان تاسیس کند. وی نامه ای به قوام السلطنه، نخست وزیر وقت می نویسد و یادآور می شود: «... تاسیس کارخانه سیمان در خوزستان از هر جهت به نفع صاحبان سرمایه و کارگران ایرانی است و لازمه انصاف و عدالت نیز این است که اگر قرار است شرکت نفت لوازمی از انگلستان یا هندوستان تهیه کند و تهیه آن در داخل مقدور باشد، به موسسه های ایرانی مراجعه کند...». این اتفاق نیفتاد و خلیلی همچنان دنبال یک کار نو بود. انتشار خبر بسیار مهم ملی شدن صنعت نفت در سال 1330 ایرانیان را در غرق جشن و شادی کرد و خلیلی نیز به این فکر افتاد که گاز را به خانه ها بیاورد.

 او در همین سال به اتفاق فرزندش «محسن خلیلی» که به تازگی از دانشکده فنی دانشگاه تهران در رشته مهندسی الکترومکانیک فارغ التحصیل شده بود، به انگلستان رفتند تا درباره صنعت گاز مطالعه کرده و تجربه بیندوزند. مهندس مهدی بازرگان در کتاب «شصت سال خدمت و مقاومت» در این باره می نویسد: «یادم می آید خلیلی چقدر با مسوولان شرکت ملی نفت در زمان کنسرسیوم کلنجار رفت تا گردنشان بگذارد گازهایی را که هدر داده و می سوزانند، تصفیه کرده و بوتان و پروپان آن را در تانکرهای تحت فشار به ایشان بفروشند و گاز نفت در ایران توزیع شود.

 سپس برای اینکه مصرف گاز آشپزخانه ها به صورت صنعت ملی درآید، به موازات ساختن انبار و تهیه وسایل و کامیون های توزیع گاز، اقدام به ایجاد کارخانه کپسول سازی و تولید اجاق فر و غیره کرد ... اجاق و فرهایی که آشپزخانه های تهران و شهرستان ها را تسخیر کرد و عامل ایجاد 6-5 شرکت تولید و توزیع گاز شد...» محمود و محسن خلیلی پس از بازگشت از سفر در 18/5/1332 شرکت بوتان با مسوولیت محدود را در اداره ثبت شرکت ها به ثبت رساندند.

 محمود خلیلی، اسفندیار یگانگی و محسن خلیلی موسسان این شرکت بودند. در 4/7/1332 خلیلی نامه ای به شرکت ملی نفت ایران نوشت و تقاضای دریافت اطلاعات از طرز تحویل گاز به شرکت بوتان و بهای هر تن گاز شد. اولین محموله گاز مایع به صورت آزمایشی در 6/7/1332 دریافت و در 11/7/1332 بنا به درخواست محمود خلیلی، تحویل محسن خلیلی شد.

در همان سال ها محلی برای شرکت در خیابان سعدی اجاره و نمایشگاهی در کنار آن دایر شد و کار رونق پیدا کرد. مدیران شرکت در 23/10/1333 نامه ای به آبتین، رییس اداره کل گمرک نوشته و خواستار کاهش تعرفه گمرکی لوازم گازسوز شدند. در سال دوم تاسیس شرکت بوتان، مردم به ویژه خانم ها با دیدن فرها و اجاق های گازسوز در خانه های دوستان و خویشان و آگاه شدن از مزیت های گاز برای خرید به بوتان مراجعه می کردند. خلیلی در 26/5/1338 طی نامه ای به شرکت ملی نفت ایران 4خواسته از این شرکت را یادآور شده که انجام تبلیغات برای مصرف سوخت و آشنایی شهروندان یکی از آنها بود.در سال 1332 فقط یک تن گاز در ایران مصرف می شد که این رقم در سال 1382 به 462هزار تن رسیده است.
خلیلی
چند سال بعد بود که محسن خلیلی پیشنهاد وسایل ساخت و وسایل گازسوز را به پدرش داد. محسن خلیلی باور داشت که ساخت وسایل گازسوز باید هرچه زودتر در کشور آغاز شود. نخستین محصول این شرکت آبگرمکن ایستاده 40گالنی با کنترل ترموستاتیک بود. در یک کارگاه کوچک که برای این کار در نظر گرفته شده بود و به مررو ساخت اجاق های رومیزی و پلوپزهای یک تا 4شعله شروع شد و چندی بعد با همکاری مهندس محسن غفاری و استفاده از تکنیک های تازه لعاب کاری، تولیدات افزایش یافت.

 در سال 1343 شرکت صنعتی بوتان سهامی خاص تاسیس شد. شرکت بوتان به سرعت رشد و توسعه پیدا می کرد، پس باید راه های مناسب تری می یافتند تا به صنعتی که شتاب پیدا می کرد، کمک شود. شرکت بوتان در سال 1332 تا 1335 چون جاده ارتباطی آبادان به تهران بسیار بد بود، ناچار از طریق سرهم کردن وسایل باقی مانده از جنگ جهانی و تانک وارداتی از کشور آلمان موفق به ساخت نخستین تریلر به ظرفیت 12تن شد. عباس چمران که در دانشکده فنی با محسن خلیلی دوست بود، در نصب تانک بر روی واگن و ایجاد ایستگاه تخلیه و بارگیری در خرمشهر و تپه سفید توفیق حاصل کردند.

در سال 1343، شرکت صنعتی بوتان به صورت شرکت مستقل از شرکت بوتان تاسیس شد. این شرکت پس از استقلال در سال 1347 ظرفیت تولید سیلندر را به 100 عدد در روز رساند. در سال 1354 تولید مخزن دوکیلویی معروف به پیک نیک با ظرفیت روزانه 200عدد از خط تولید سیلندر جدا شد و تولید هر دو محصول رشد پیدا کرد.


احد عظیم زاده : موفق ترین تاجر فرش در دنیا هستم

«احد عظیم زاده هستم، موفق ترین «بیزینس من» فرش دستباف در دنیا». در این نقل قول تردید نتوان کرد. او چنان با قاطعیت از کار و تجارت خودش دفاع می کند که ناخودآگاه مخاطب را به این واقعیت می رساند که فرش عظیم زاده در عرصه تجارت یک استثناء است.

اگر نخستین سال های زندگی مشقت بار این تاجر فرش را در نظر بگیریم و آن را با موقعیت کنونی اش قیاس کنیم، شگفت زده خواهیم شد. کسی که در هفت سالگی و از همان روز اول مدرسه، مجبور می شود پشت دار قالی بنشیند، اکنون با اتکا به خلاقیت و کار طاقت فرسای خودش، یکی از بزرگ ترین تاجران فرش در دنیا است و به قول خودش هربار که برای خرید به بازار تبریز می رود، این بازار را تکان می دهد.آن هم در هنگامه ای که بحران در تار و پود تولید و تجارت فرش دستباف ایران تنیده شده و آمار رسمی دال بر کاهش 33درصدی صادرات این محصول ملی در ماه اول سال جاری است.
  

    متن گفت وگو با احد عظیم زاده را بخوانید.

آقای عظیم زاده! چند سالی است که بحران فرش دستباف ایران را به گردن مدیریت غیرعلمی در داخل و فرصت طلبی رقبا در خارج می اندازند. واقعا از نظر جنابعالی چرا تولید و صادرات فرش دستباف ایرانی با آن قدمت و اصالت و ابهت به این حال و روز افتاده که قدرت رقابت با تولیدات باسمه ای پاکستان را هم از دست داده است؟
  
پیش از انقلاب 68درصد بازار های جهانی فرش در اختیار ایران بود. در حال حاضر سهم کشورمان از این بازار 22درصد است.
  
به نظر من تولید فرش دستباف نه تنها افت نکرده، بلکه به لحاظ کمیت و کیفیت رشد هم داشته است. اما چرا برخی کشور ها با سابقه صدسال تولید فرش دستباف، گوی رقابت را از ایران که سابقه ای 3هزار ساله دارد، ربوده اند؟ این روند چند دلیل دارد که یکی از آن دلایل، فرصت طلبی رقبای خارجی است. از این نکته غافل نباشیم که فرش تولیدی رقبای ما هنوز در بازار های جهانی امتحان پس نداده است. همه می دانند که فرش دستباف ایرانی اعتبار جهانی دارد. در موزه های مشهور دنیا، هر قطعه فرش ایرانی از 5 تا 30میلیون دلار قیمت دارد. بنابراین از برلیان، مرغوب تر و گران تر است. اما آیا بازاریابی های ما که عمدتا از سوی کارشناسان دولتی صورت می گیرد، حرفه ای و جامع است؟ من می گویم نه. چون کارشناسان دولتی، تجربه این کار را ندارند. چیز هایی در دانشگاه خوانده اند که بعضا با واقعیت ها تناسب ندارد. نه اطلاعات کامل در زمینه فرش ایران دارند و نه بازار ها را به خوبی می شناسند. در نتیجه برخی اوقات فقط پیشنهاد های غلط می دهند و به این صنعت ملی آسیب هم می رسانند. بافندگان فرش با خون جگر تولید می کنند اما چون پای عرضه می لنگد نه آنها منتفع می شوند نه صادرکنندگان.
  
حدود 2میلیون و 400هزار نفر بافنده فرش داریم که یکی یکی دارند میدان را خالی می کنند و احتمالا برای کاریابی یا باید به سوی میادین پارس جنوبی بروند یا در حالت دیگر، به اعتیاد پناه ببرند. آیا این بازی با اقتصاد کشور نیست.
  
اما دولت مدعی است که از این صنعت حمایت می کند. مراکز مختلفی هم به همین منظور تاسیس شده حتی اخیرا طرح تبلیغات ماهواره ای فرش از طریق کانال های پربیننده خارجی مطرح گردیده و ظاهرا اعتبار کلانی هم به آن اختصاص داده شده است.

   
دولت چگونه حمایت می کند؟ تلویزیون ملی کشور که باید رسانه اصلی تبلیغات صنعت ملی فرش باشد، چه کار کرده است؟
معاون سابق سازمان توسعه تجارت، دو سال پیش رسما اعلام کرد که این سازمان 50درصد تبلیغات برون مرزی فرش ایران را از طریق شبکه «جام جم» تقبل می کند. شرکت فرش عظیم زاده در سال 1384، بیش از یک میلیارد و دویست میلیون تومان (بله تومان، نه ریال!) به تبلیغ داخلی فرش دستباف اختصاص داد. این کاری بود که خودم برحسب ضرورت برای شناخت این صنعت انجام دادم و انتظار یارانه هم از دولت نداشتم. اما از سوی دیگر، طبق صورتحساب صدا و سیما، در همان سال 780میلیون تومان تبلیغات برون مرزی داشته ام که علی الظاهر نصف آن را باید سازمان توسعه تجارت تقبل می کرد. اما از شما چه پنهان که بعد از هشت ماه دوندگی و گرفتاری های بوروکراسی اداری، قرار شد این سازمان فقط پرداخت 10درصد مبلغ کل صورتحساب «جام جم» را تقبل کند. یعنی 180میلیون تومان! خلاصه از این رقم هم 30میلیون تومان قرار است به صورت علی الحساب پرداخت شود و مابقی به بودجه سال آینده واگذار شده است که البته هنوز هیچ چیز معلوم نیست. آیا این است حمایت های دولتی؟ من تا کی می توانم از جیبم هزینه های هنگفت تبلیغات فرش ایرانی را بپردازم؟ حتی اگر دولت 50درصد هزینه تبلیغات را هم بپردازد باز بودجه تبلیغات داخلی و خارجی شرکت فرش عظیم زاده، بیش از یک میلیارد و 600میلیون تومان در سال 84 بوده است که فکر نمی کنم خود دولت هم این مقدار برای تبلیغ فرش ایرانی هزینه کرده باشد.
  
آیا این فرصت به شما داده شده که مستقیما درباره مسائل کار خود با مدیران ارشد وزارتخانه ارتباط برقرار کنید. شاید آنها واقعا از این ماجرا خبر ندارند.
خیر. تا به حال حتی یک جلسه رسمی در این خصوص برگزار نشده. الان چهار ماه است که تقاضای ملاقات با وزیر بازرگانی کرده ام اما هنوز موفق به دیدار ایشان نشده ام. من یک بازرگان موفق هستم و باید در وزارتخانه بازرگانی به رویم باز باشد، اما این طور نیست.
  
برگردیم به این نکته مهم که می گویند رقبا طرح های فرش ایرانی را سرقت کرده اند و با کپی از روی آنها، محصولات خود را به نام ایران صادر می کنند. آیا واقعا چنین است؟
بله، باید از مدت ها پیش، برای فرش ایرانی شناسنامه صادر می شد. ما در شرکت فرش عظیم زاده این کار را کرده ایم و فرش را با شناسنامه اش که حکم پاسپورت را دارد، صادر می کنیم. دکتر میرکاظمی، وزیر محترم بازرگانی از این ایده ما استقبال کرد و آن را ستود. با این وصف، دیگر نمی شود در بازار جهانی تقلب کرد.

در زمینه برگزاری نمایشگاه ها چه نظری دارید. آیا ساختار دولتی نمایشگاه در ایران، مقتضیات جهانی را دارد؟
شرکت سهامی فرش ایران که برگزار کننده اصلی نمایشگاه های تخصصی فرش در کشورمان است با این مقوله بیگانه است. نمایشگاهی که پارسال در تهران برگزار شد واقعا جای تاسف داشت و مایه آبروریزی بود، اگر این شرکت نمی تواند مجری نمایشگاهی خوبی باشد بهتر است از خیر آن بگذرد. متری 20هزار تومان سود می برند که چی؟ این حمایت از صادرکننده نیست. ظلم آشکار به او است. خدمات فاقد کیفیت به صادرکنندگان و مهمانان خارجی هم حکایتی دیگر دارد که مثل روز روشن است. سالن ها گرم است، کولر کار نمی کند، آسفالت و چمن محوطه های نمایشگاه درب و داغان است و… چرا در نمایشگاه های خارج از کشور همه چیز مرتب و منظم است و بهترین خدمات را به مهمانان و بازدیدکنندگان می دهند؟ به هرحال آنها می دانند که با برپا کردن چند غرفه، نمایشگاه برگزار نمی شود.
  
یک سوال دیگر، باتوجه به تجربه دیدار شما از نمایشگاه های خارجی و تعامل نزدیک با بازارهای جهانی بیشترین استقبال خریداران از کدام نوع فرش دستباف ایرانی صورت می گیرد؟
فرش تبریز. نه اینکه فکر کنید چون خودم تبریزی هستم، این ادعا رادارم. واقعیت همین است. فرش تبریز از نظر طراحی و رنگ آمیزی بسیار متنوع و خلاقانه است. فرش نائینی سال ها است که فقط پنج ، شش رنگ دارد. فرش اصفهان هم قبل از انقلاب، وضعیت بهتری داشت اما حالا افت کرده چون تنوع ندارد. جاهای دیگر هم، همین طور، متاسفانه تنوع تولید از بین رفته است.
  
گران ترین فرشی که تا به حال به مشتریان خارجی فروخته اید چقدر ارزش داشته؟
درست یادم نیست. من فرش یک میلیون تومانی فروخته ام. 200میلیون تومانی هم فروخته ام...
  
چندتا فروشگاه در ایران و خارج دارید؟
در تهران 2 فروشگاه بزرگ فرش دارم.
در توکیو هم انبار فرش دارم، در همین فروشگاه (جام جم) مرغوب ترین فرش ها و تابلوهای دستباف ایران را می توانید ببینید.
  
در بازارهای داخلی اوضاع چگونه است، فرش های نفیس چگونه قیمت گذاری می شوند، آیا معیار حرفه ای وجود دارد؟
در فروشگاه من همه فرش ها کدگذاری شده اند و قیمت های کارشناسی شده و مشخص دارند. طبق خرید، با سود منصفانه قیمت گذاری کرده ایم. تخفیف هم می دهیم، هم به مشتریان خارجی، هم به خریداران داخلی، یک مساله این است که قیمت فرش دستباف در بازار داخلی فقط تابع اراده فروشنده است. خارجی ها بارها به من گفته اند مثلا در فلان بازار، چون دیدند خارجی هستیم، قیمت ها را بالا بردند. درحالی که نباید این طور باشد. دلال ها، کمیسیون می گیرند و قیمت ها را بالا می برند.
  
شما خودتان این همه فرش های نفیس را از کجا خریداری می کنید؟
از جاهای مختلف. عمدتا از بازار تبریز. هر وقت به بازار تبریز می روم مثل این است که زلزله آمده باشد. سه، چهارمیلیارد تومان فرش می خرم و آن بازار را تکان می دهم.
  
چند تاجر فرش در ایران این قدر قدرت خرید دارند؟
خودم هم کارخانه دارم که 700کارگر و بافنده در آنجا کار می کنند. سال گذشته می خواستم با این صنعت خداحافظی کنم اما بعد به این نتیجه رسیدم که فقط «پول» کافی نیست. انسان آن است که مثل درخت سایه داشته باشد.
  
از خودتان بگویید و اینکه چه شد که تاجر فرش شدید آن هم به قول خودتان، موفق ترین تاجر فرش در دنیا.
زادگاه من روستای اسفنجان است در 20کیلومتری تبریز. هفت ساله بودم که پدرم را از دست دادم و همین مصیبت باعث شد که از پشت میز کلاس اول، یکراست بروم پشت دار قالی. هفت سال فرش بافتم. با فقر و رنج زیاد زندگی کردم و خرج و مخارج خانواده ام را تامین کردم. شب ها درس می خواندم و روزها کار می کردم. از چهارده سالگی به بعد، شدم فروشنده سیار فرش. از فروش هر فرش دستباف یک تومان دستم می آمد تا بعدها که انقلاب شد و رفتم سربازی. از خدمت نظام که برگشتم، چند سفر خارجه رفتم و توانستم مشتریانی قابل اطمینان دست وپا کنم و این آغاز فعالیت تجاری من بود. تا بعد که یک کارخانه در اسفنجان و یکی هم در تبریز راه اندازی کردم.
  
سرمایه را از کجا آوردید؟
خودم 20هزار تومان سرمایه داشتم. 20هزار تومان هم از یکی از بستگانم قرض کردم، 60هزار تومان هم وام بانکی گرفتم. خلاصه، ریسک کردم. من آدمی ریسک باز هستم، ریسک تجارت می کنم. به پیشنهاد یک مشتری خارجی برای اولین بار در ایران شروع کردم به تولید فرش گرد دستباف تا اینکه پایم به کشورهای اروپایی باز شد و شدم تاجر فرش. اگر آمار دقیق صادرات را اعلام کنند و پیمان فروش ها و دلال ها، خودشان را به عنوان صادرکننده، جا نزنند، آن وقت معلوم می شود که صادرکننده نمونه کشوری در زمینه فرش دستباف چه کسی است.
  
در سال 84 حدود 400میلیون دلار فرش به خارج صادر شده، سهم شرکت فرش عظیم زاده از این میزان صادرات چه قدر بوده است؟
5میلیون و 840هزاردلار.آمار صادرات صادرکننده نمونه کشوری در سال 1384، بیش از 8میلیون دلار بوده که یک رقم غیرواقعی است چون همین صادرکننده در سال 82، 2میلیون دلار فرش صادر کرده بود. آیا جای تعجب ندارد که با وجود بحران صادرات فرش در سال 84، یک صادرکننده 8میلیون دلار صادرات داشته است. این رشد 400درصدی چگونه بررسی شده؟ آیا جز این بوده که از طریق پیمان فروشی، به این رقم نائل شده اند؟
  
ضمن اینکه من ارزیابی های گمرک را دقیق نمی دانم بنابراین این آماری که اعلام می شود جای سوال دارد و صادرات واقعی را نشان نمی دهد.