کارآفرین و سرمایه کارآفرینانه

کارآفرینی از منظر ارزش های دینی و سرمایه اجتماعی

کارآفرین و سرمایه کارآفرینانه

کارآفرینی از منظر ارزش های دینی و سرمایه اجتماعی

کارآفرین و سرمایه کارآفرینانه

پیشرفت ایرانی اسلامی به عنوان گفتمان و خواست عمومی، راهبرد اساسی و مبنای همه قوانین و رویه های حاکمیتی باید باشد. جامعه نیازمند آموزش و ترویج کارآفرینی با رویکرد تفکر دینی و توسعه کسب و کارهای کارآفرینانه بر مبنای سرمایه انسانی، اقتصادی و اجتماعی ایرانی است

۵ مطلب با موضوع «کارآفرینی» ثبت شده است

کارآفرینیعلی‌رغم اینکه در کشورهای پیشرفته دنیا از اواخر دهه 1970 به بعد به موضوع کارآفرینی توجه جدی شده و حتی در بسیاری از کشورهای در حال توسعه هم از اواخر دهه 1980 این موضوع را مورد توجه قرار داده‌اند، در کشور ما تا شروع اجرای برنامه سوم توسعه، توجه چندانی به کارآفرینی نشده بود. حتی در محافل علمی و دانشگاهی نیز به جز موارد بسیار نادر، فعالیتی در این زمینه صورت نگرفته بود. مشکل بیکاری و پیش‌بینی حادتر شدن آن در دهه 1380 موجب شد که در زمان تدوین برنامه سوم توسعه، موضوع توسعه کارآفرینی مورد توجه قرار گیرد. در برنامه اخیر، توسعه کارآفرینی در سطح وزارتخانه‌های علوم، تحقیقات و فناوری، بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، ‌جهاد کشاورزی، صنایع و معادن و فلزات و همچنین مؤسسه جهاد دانشگاهی به دلیل ارتباط با فعالیت‌های آنها، مطرح شده است.

متأسفانه واژه کارآفرینی که ترجمه‌ای از کلمه Entrepreneurship است، موجب گردیده است که معنی ایجاد کار و یا اشتغال‌زایی از این واژه برداشت می‌شود. در حالیکه کارآفرینی دارای مفهومی وسیع تر و با ارزشتر از اشتغال‌زایی است.

این برداشت نا صحیح از این مفهوم و همچنین تورم نیروی انسانی بیکار در جامعه ( بویژه در بین دانش‌آموختگان دانشگاهی)، موجب شده بسیاری از سیاستهایی که برای توسعه آن اتخاذ شده و نیز در بخشنامه‌ها و سخنرانی‌های مسؤولات در این خصوص، صرفاً جنبه اشتغال‌زایی برای آن در نظر گرفته شود. در حالیکه کارآفرینی دارای پیامدهای مثبت و مهم دیگری همانند: بارورشدن خلاقیت‌ها، ترغیب به نوآوری و توسعه آن، افزایش اعتماد به نفس، ایجاد و توسعه تکنولوژی، تولید ثروت در جامعه و افزایش رفاه عمومی است و در صورتیکه فقط به جنبه اشتغال‌زایی آن توجعه شود، از سایر پیامدهای آن بی بهره خواهیم ماند.

به طور کلی سیر تاریخی مفهوم کارآفرینی را می‌توان به پنج دوره تقسیم نمود:

کارآفرینی

دوره اول:

قرون 15 و 16 میلادی: در این دوره به صاحبان پروژه‌های بزرگ که مسئولیت اجرایی این پروژه‌ها همانند ساخت کلیسا، قلعه ها، ‌تأسیسات نظامی و .... از سوی دولتهای محلی به آنها واگذار گردید. کارآفرین اطلاق می‌شد، در تعاریف این دوره پذیرش مخاطره، لحاظ نشده است.

دوره دوم:

قرن 17 میلادی: این دوره همزمان با شروع انقلاب صنعتی در اروپا بوده و بعد مخاطره پذیری به کارآفرینی اضافه شد کارآفرین در این دوره شامل افرادی همانند بازرگانان ، صنعتگران و دیگر مالکان خصوصی می‌باشد.

دوره سوم: 

قرون 18و 19 میلادی: در این دوره کارآفرین فردی است که مخاطره می‌کند و سرمایه مورد نیاز خود را از طریق وام تأمین می‌کند، بین کارآفرین و تأمین کننده سرمایه (سرمایه‌گذار) و مدیر کسب و کار در تعاریف این دوره تمایز وجود دارد.

دوره چهارم:

دهه‌های میانی قرن بیستم میلادی: در این دوره مفهوم نوآوری شامل خلق محصولی جدید، ایجاد نظام توزیع جدید یا ایجاد ساختار سازمانی جدید به عنوان یک جزء اصلی به تعاریف کارآفرینی اضافه شده است.

دوره پنجم:

دوران معاصر( از اواخر دهه 1970 تاکنون ): در این دوره همزمان با موج ایجاد کسب و روند کارهای کوچک و رشد اقتصادی و نیز مشخص شدن نقش کارآفرینی به عنوان تسریع کننده این سازوکار، جلب توجه زیادی به این مفهوم شد و رویکرد چند جانبه به این موضوع صورت گرفت. تا قبل از این دوره اغلب توجه اقتصاددانان به کارآفرینی معطوف بود، اما در این دوره به تدریج روانشناسان، جامعه ‌شناسان و دانشمندان و محققین علوم مدیریت نیز به ابعاد مختلف کارآفرینی و کارآفرینان توجه نموده‌اند.

تا دهه 1980 سه موج وسیع، موضوع کارآفرینی را به جلو رانده است :

1- موج اول : انفجار عمومی مطالعه و تحقیق در قالب انتشار کتابهای زندگی کارآفرینان و تاریخچه شرکتهای آنها، چگونگی ایجاد کسب و کار شخصی و شیوه‌های سریع پولدار شدن می‌باشد. این موج از اواسط دهه 1950 شروع می‌شود.

2- موج دوم: این موج که شروع آن ازدهه 1960 بوده شامل ارائه رشته‌های آموزش کارآفرینی در حوزه‌های مهندسی و بازرگانی است که در حال حاضر این حوزه‌ها به سایر رشته‌ها نیز تسری یافته است.

3- موج سوم: این موج شامل افزایش علاقمندی دولتها به تحقیقات در زمینه کارآفرینی و بنگاههای کوچک، تشویق رشد شرکت‌های کوچک و انجام تحقیقات در خصوص نوآوری‌های صنعتی می‌شود که از اواخر دهه 1970 آغاز شده است.

مفهوم کارآفرینیعبارت "کارآفرینی" سابقه طولانی در بخش بازرگانی دارد. مشهورترین تعریف این عبارت ایجاد ارزش از طریق نوآوری است(شومپیتر،1951؛ دراکر،1985). به مانند شومپیتر صاحب نظرانی مانند پیتر دراکر، کول و کوپر[1](1946)  نیز کارآفرینی را ارزش­آفرینی از طریق نوآوری  تعریف می­کنند.

پیترسون و برگر[2] (1971)  معتقدند که فعالیت­های کارآفرینی به شرکت­ها کمک می­کند تا تجارت جدیدی را برای افزایش سودآوری توسعه دهند.

ارو[3](1974) کارآفرینی را همان فرآیند کشف فرصت­ها می‌داند و به نحوی که بیان می­کند چگونه افراد به صورت مستقل و یا در داخل سازمان­ها، مسائل و چالش­های ناشناخته را ببینند و چارچوبی جدید از ابزارها و اهداف ایجاد کنند تا از آن­ها به نحو مطلوب استفاده کنند. البته کارآفرین فقط مواردی را می­بیند و برای استفاده از آن برنامه­ریزی می­کند که ارزش لازم را داشته باشند.

ریچارد کانتیلتون[4](1730) به عنوان نخستین فرد که واژه کارآفرین را در علم اقتصاد ابداع نمود کآفرین را فردی معرفی می‌نماید که ابزار تولید را به منظور ترکیب به صورت محصولاتی قابل عرضه به بازار خریداری می‌کند. او از قیمت نهایی محصولات به هنگام خرید اطلاع ندارد.

برنارد دبلیدر[5] کارآفرینی را به عنوان فرایند خریداری‌ نیروی‌ کار و مواد اولیه‌ به‌ بهائی‌ نامعین‌ و به‌ فروش‌ رساندن‌ محصولات‌ به‌ بهائی‌ طبق‌ قرارداد، بیان می‌نماید.

جان باپتیست سی(1803) کارآفرین را فردی می‌داند که مسئولیت تولید و توزیع فعالیت اقتصادی خود را برعهده دارد.

رابرت لمب[6](1902) معتقد است که کارآفرینی یک نوع تصمیم­گیری اجتماعی است که توسط نوآوران اقتصادی انجام می­شود و نقش عمده­ی کارآفرینان را اجرای فرآیند گسترده­ی ایجاد جوامع محلی، ملی و بین المللی و یا دگرگون ساختن نمادهای اجتماعی و اقتصاد است.

آرتور کُل[7](1946) معتقد است که کارآفرینی پلی است بین جامعه به عنوان یک کل ، به ویژه جنبه های غیراقتصادی جامعه و موسسات انتفاعی تاسیس شده برای تمتع از مزیت­های اقتصادی و ارضاء آرزوهای اقتصادی.

فرانک نایت[8](1921) بر این باور است که کارآفرینان کسانی هستند که در شرایط عدم قطعیت، تصمیم می­گیرند و پیامدهای کامل آن تصمیمات را نیز خودشان می پذیرند.

جوانوویک[9](1982) کارآفرینانه را افرادی می‌داند که در راستای استفاده از فرصت­ها، کالاها یا خدماتی را به جامعه عرضه می­کنند که مشتری­پسند بوده و بازار یا محیط خواهان آن­هاست. بنابراین لازم است کارآفرینان اطلاعات کاملی از بازار و محیط داشته باشند. فرآیند مبادله و تعامل با محیط می­تواند این اطلاعات را فراهم کند.

چکیده

«کارآفرینی» که در واقع فرایند تأسیس یک شغل برمبنای یک فکر و یک ایده ی نو است. راهبردی است برای حل مسأله ی اشتغال و ایجاد و خلق عرصه های نوین در جهت رشد و پویایی و تولید ثروت در جامعه، که با توجه به اهمیت کلیدی آن در اقتصادهای نوین، کشورهای گوناگون مجدانه برنامه های مفصلی را برای بسط چنین فرهنگی در جامعه ی خود تدارک دیده اند.
این نوشتار در پی آن است تا با بررسی و تجزیه و تحلیل برخی از معیارها و اصول کارآفرینی در آموزه های نبوی در جهت ثمربخشی بیشتر کارآفرینی، که بر پایه ی باورها و ارزش ها و روش ها و شیوه های خاصی استوار شده است، بپردازد، و در نتیجه ی راهبردها و رهیافت هایی را در جهت ایجاد فرصت های شغلی و تولید ثروت و بهبود شرایط اقتصادی برای نظام اسلامی بیابد.
واژگان کلیدی: معیار، کارآفرینی، اشتغال، آموزه های نبوی.
 

مقدمه و طرح مسأله

در میان عوامل تولید، کار جایگاه ممتازی دارد، به ویژه که با انسان و اراده ی او سرو کار دارد. از این رو، می تواند جهت گیری های مختلف و متفاوتی داشته باشد. جهت گیری های متفاوت، آثار فردی و اجتماعی متفاوتی نیز در سطح هر جامعه بر جای خواهد گذاشت. به همین دلیل ضرورت دارد جهت گیری های مطلوب در این امر شناخته شود. به نظر می آید مهم ترین جهت گیری ها توجه به استراتژی توسعه ی کارآفرینی است که در برنامه ی چهارم توسعه نیز بر آن تأکید شده است. (رک.به: انصاری و غفار زاده، 1386 ،268)
از یک سو، مسأله ای که در برآوردهای آماری اشتغال را با نارسایی مواجه کرده است، وجود نوعی "بداشتغالی" است که در برخی موارد، افزایش اشتغال به قیمت افزایش بیکاری پنهان و هم جهت با بداشتغالی و نادیده گرفتن تخصیص بهینه بوده است.
از دیگر سو، بیکاری یک مسأله ی اجتماعی و نشان دهنده ی اتلاف انرژی نیروی انسانی است. از این رو، از جمله دلایل توجه به توسعه ی کارآفرینی، می توان به قدرت آن در ایجاد کسب و کارهای جدید با ارزش افزوده ی بالا، توسعه ی کسب و کارهای موجود، افزایش درصد استفاده از ظرفیت های بدون استفاده ی تولید و به تبع آن رشد اقتصادی و رفاه اجتماعی، کاهش نرخ بیکاری، افزایش سرانه ی تولید و عدالت اجتماعی، که از مهم ترین دغدغه های نظام اسلامی به شمار می آید، اشاره کرد.
 

تعریف کارآفرینی

کارآفرینی، فرایند پذیرش مخاطرات و پیامدهای تأسیس کسب و کار بر مبنای اندیشه ها و ایده هایی است که نتیجه ی آن ایجاد فرصت های شغلی و بهبود شرایط اقتصادی و ارتقای توان مندی جوامع خواهد بود. به عبارت دیگر کارآفرینی فرایند ایجاد ثروت و هدایت خلاقانه ی منابع، خلق سازمان یا سازمان های جدید و نیز توسعه ی موقعیت های اقتصادی و روش اداره و مدیریتی است که فرصت ها را کنترل و تعقیب کرده و به عنوان شیوه ای عالمانه از زندگی، با درک ظرفیت های بلااستفاده، زمینه را برای بهره گیری از آن فراهم می سازد، و برای رسیدن به آرمان رشد اقتصادی رفاه اجتماعی به وسیله ی افزایش سرانه ی تولید و کاهش نرخ بیکاری به جریان ها و شریان های اقتصادی و اجتماعی کمک های شایان توجه و مؤثری می کند (ر.ک. به: احمد پور، 1379، 26-12)
 

تأثیر آموزه های دینی در تقویت فرهنگ کارآفرینی

به نگرش ها و باورهای ذهنی و ساختاری پذیرفته شده، توسط افراد یک جامعه یا سازمان، نسبت به کار، فرهنگ کار آن جمع می گویند. بر مبنای این تعریف، فرهنگ کارآفرینی عبارت است از: مجموعه ی ارزش ها، باورها و دانش های مشترک و پذیرفته شده ی یک گروه کاری در انجام فعالیت های معطوف به تولید و یا ایجاد ارزش افزوده (ر.ک.به: جعفری، و حبیبی، 1381، 71). حال با توجه این تعریف می توان چنین نتیجه گرفت که باورها و اعتقادات دینی در تقویت و تضعیف فرهنگ کارآفرینی تأثیر بسزایی دارند.
از آموزه های دینی برای تبدیل کارآفرینی به فرهنگ و پیوند آن با هنجارهای اجتماعی می توان از ابزارهای معنوی تشویقی و تنبیهی فراوانی استفاده نمود. برخی از این آموزه ها، که در احادیث و روایات بیان گر ابزارههای تشویقی هستند، در ادامه مورد بررسی قرار می گیرند.
 

کارآفرینی به عنوان تکلیف و وظیفه

کار و تلاش در نگرش دینی برای تأمین نیازهای فردی و اجتماعی ضرورتی اجتناب ناپذیر است که تمامی لحظات زندگی را در بر می گیرد. از این رو، در آموزه های دینی از آن به عنوان وظیفه و تکلیف یاد شده است. پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) در این باره می فرماید: «طلب الحلال فریضه علی کل مسلم و مسلمه»؛ طلب کردن روزی حلال بر هر مرد و زن مسلمان واجب است (مجلسی، 1404هـ، ج3، 9). و نیز می فرماید: «طلب الکسب فریضه بعدالفریضه» (ر.ک. به: همان، 17 و نوری، 1408هـ، ج13، 12 و مجلسی، 1404هـ، ج100، 9).
 

کارآفرینی به عنوان جهاد د راه خدا

در آموزه های دینی کارآفرین مانند جهادگری دانسته شده است که در صحنه ی کارزار با دشمنان خدا به نبرد پرداخته و از حریم دین دفاع می کند. به تعبیرپیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) «الکاد فی عیاله کالمجاهد فی سبیل الله»؛ کسی که برای تأمین زندگی خانواده ی خود کار و تلاش کند همچون مجاهد در راه خداست (نوری، 1408 هـ، ج424، 2 و ر.ک. به: حر عاملی، 1403 هـ، 12، 11، و حرانی، 1384 هـ، 328). امیرالمؤمنین علی (ع) نیز در این باره می فرماید: «ما غدوه احدکم فی سبیل الله باعظم من غدوته یطلب لولده و عیاله ما یصلحهم»؛ در آمدن شما صبحگاهان برای جهاد در راه خدا، از درآمدن آن کس که برای تأمین زندگی خانواده ی خود تلاش می کند بالاتر نیست (نوری، 1408 هـ، ج2، 415).

قرآن کریم که قانون اساسی و اساس قانونی ما مسلمانان است، در حقیقت، کتاب زندگی، کارآموزی و حیات طیبه است و پیامبر رحمت، حضرت محمد صلی الله علیه وآله نیز کار و کارآفرینی را مورد تأکید قرار می داد و خود به آن عمل کرد.

آن چه از آیات قرآن کریم بهره برداری می شود این است که دست یابی به زندگی شایسته و سالم، در گرو بهره گیری از معارف آسمانی، تفکر، تعقل و فعالیت مثبت، دوراندیشانه و مفید است. خطوط کلی و شاهراه های وصول به زندگی مطلوب، شکوفا کردن بخشی از استعدادهای درونی و جامه عمل پوشاندن به آنهاست؛ زیرا این حیات دنیوی و مادی، ظرفیت شکوفایی تام یا حتی بخش اعظم استعدادهای آدمی را ندارد.

در نظام ارزشی و در جای جای کلام معصومین و به ویژه در نگاه پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله، در امتداد آیات قرآن و خاستگاه وحی، امور اقتصادی و مقوله کارآفرینی، بخش مهمی از زندگی آدمی را به خود اختصاص داده است.

قرآن کریم با تأکید بر عناوین و مواضع مختلف، اهمیت اقتصاد و کار و کارآفرینی را مورد تأکید قرار داده است، که موارد ذیل برخی از آنهاست:

1. تجلی توحید در اقتصاد و کارآفرینی

از دیدگاه قرآن کریم، تمام هستی و به ویژه انسان، منابع و ابزارهای تولید و تمامی فعالیت های تولیدی انسان، مخلوق خدا و نشان خداوندی اند و قرآن، همه آنها را آثار رحمت و فضل خدا می داند1 و کارآفرینان نیز تجلی گاه این ویژگی خدایند و هر روز، او دست اندرکار و نو آفرین است.

2. توجه به معاد، اقتصاد و کارآفرینی

قرآن کریم در جاهای مختلف تأکید می ورزد که تمامی اعمال آدمی در روز واپسین (قیامت)، ارزیابی و محاسبه می شود و حتی می فرماید: «بر زبان های آنها قفل خاموشی می زنیم و دست ها و پاهای آنها با ما سخن می گویند» و این مقوله، عنایت ویژه ای به عمل و همچنین رفتارهای اقتصادی دارد. قرآن کریم در این زمینه، اموری مانند تولید، توزیع، مصرف، انگیزه کار، تلاش و فعالیت و در کنار آن، صله رحم، احسان، انفاق، بخشش و بذل را مورد تأکید قرار می دهد.2

3. عدالت و دادگری در اقتصاد متعادل و کارآفرینی

اصل عدل و دادگری، همراه با توحید و معاد، از معارف مهم قرآن کریم است.3

وقتی از حضرت امام علی علیه السلام سؤال کردند که عاقل را برای ما وصف کن، فرمود: عاقل کسی است که هر چیز را در جای خود قرار دهد.4

از این منظر، کارآفرین نیز دقت و خلاقیت لازم را جهت انجام درست کار و کار درست، در زمان مطلوب و جایگاه مناسب کار، از خود بروز می دهد.

4. نقش رهبری و مدیریت، در اقتصاد کارآفرینانه

اصل مدیریت با مسئله حکومت و رهبری در جامعه ارتباط دارد. در راستای اصل توحید که حق حاکمیت را از آن خدا می داند، افرادی هم که از جانب او - اداره و مدیریت جامعه را بر عهده می گیرند - مسئولیت دارند تا در امور اجتماعی، سیاست گذاری و تنظیم امور اقتصادی و حرفه ای در سطح کلان، متناسب با شرایط و مقتضیات زمان و مکان، تدبیر کنند و کارآفرینان را مجال بروز استعداد دهند و محوریت عدالت را بر اساس سه مقوله آبادانی، کشف استعداد (کارآفرینان)، انجام کارهای نیک و پاینده قرار دهند و این مهم، میسر نمی شود؛ مگر با شناخت و داشتن برنامه که خداوند کریم ارسال پیامبران از کارگاه آفرینش را مثال و شاهد می آورد؛ مانند ابراهیم، لوط، اسحاق و یعقوب.5

5. ثروت قرآنی و قدرت کارآفرینی

در آیات متعدد، به طور آشکار یا در ضمن ضرب المثل ها و قصه ها و با نگاه های متفاوت، به ثروت توجه شده و بیان شده است که حب مال و ثروت، امری فطری است6 و این که انسان موجودی است کارآفرین که این ویژگی، زمینه های کسب ثروت را در او ایجاد کرده است.7 جمع آوری ثروت، به شرط ادای واجبات و دوری از قاعده نکوهیده کنز، مورد نکوهش نمی باشد؛ از این رو، قرآن، کارآفرینان متعددی، مانند حضرت سلیمان، داود و ذوالقرنین را مثال می زند که با تبحر زیاد، ثروت فراوان اندوختند؛ اما علاقه به مال را در خود تعدیل و جامعه را به فعالیت ترغیب کردند و آدمیان را از بطالت و بیکاری رها ساختند8 و در مقابل، سودجویان و ثروت اندوزان نابالغ را مثال می زند؛ مانند قارون، فرعون، ولید بن مغیره و ابی لهب که مترفان و مستکبرانی کنزگرا بودند و عشق بیش از حد به انباشت و ثروت اندوزی، موجب سقوط آنها شده است.