کارآفرین و سرمایه کارآفرینانه

کارآفرینی از منظر ارزش های دینی و سرمایه اجتماعی

کارآفرین و سرمایه کارآفرینانه

کارآفرینی از منظر ارزش های دینی و سرمایه اجتماعی

کارآفرین و سرمایه کارآفرینانه

پیشرفت ایرانی اسلامی به عنوان گفتمان و خواست عمومی، راهبرد اساسی و مبنای همه قوانین و رویه های حاکمیتی باید باشد. جامعه نیازمند آموزش و ترویج کارآفرینی با رویکرد تفکر دینی و توسعه کسب و کارهای کارآفرینانه بر مبنای سرمایه انسانی، اقتصادی و اجتماعی ایرانی است

مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری هفتمین رئیس جمهوری اسلامی ایران، عصر امروز (شنبه) با شکوه و معنویت فراوان در حسینیه امام خمینی(ره) برگزار شد و رهبر معظم انقلاب با تنفیذ رأی ملت، حجت الاسلام والمسلمین آقای دکتر حسن روحانی را به ریاست جمهوری اسلامی ایران منصوب کردند.

حضرت آیت الله خامنه ای در حکم تنفیذ ریاست جمهوری آقای روحانی که حجت الاسلام و المسلمین محمدی گلپایگانی رئیس دفتر مقام معظم رهبری آن را قرائت کرد، مشارکت گسترده مردم در انتخابات را نشانِ پختگی و بلوغ سیاسی ملت و دربردارنده پیامهای روشنِ «وفاداری به انقلاب»، «اعتماد و امید به نظام» و «اعتماد به روحانیت شجاع» دانستند و تصریح کردند: ملت ایران به دشمنان که برای دلسرد کردن مردم از هیچ تلاش سیاسی و تبلیغاتی فروگذار نکرده بودند، پاسخی قاطع و پرمعنی داد.

متن حکم تنفیذ ریاست جمهوری آقای دکتر روحانی به این شرح است:


بسم الله الرحمن الرحیم
با سپاس به درگاه خداوند حکیم و قدیر و درود بر پیامبر گرامی و خاندان مکرمش، آغاز دور تازه یی از زنجیره ی خدمت و مسئولیت سنگین اجرایی در کشور را، به ملت بزرگ ایران تبریک می گویم و در برابر الطاف کریمانه ی الهی که کمک و هدایتش، عزم و توان و کامیابی در ایجاد حماسه یی دیگر را به این ملت بخشید، جبهه ی خشوع و شکر بر زمین می سایم. ملت ایران مفتخر است که مسیر مردمسالاری اسلامی را در دوره های پی در پی با انگیزه و نشاط، پیموده و این درخت سرسبز و ثمربخش را در هر دوره، سرافرازتر و ریشه دارتر کرده است. در این نوبت نیز ملت ایران، با آگاهی و بصیرت، میدان را با حضور مبارک خود مزین ساخت و به دشمنان که برای دلسرد کردن مردم از هیچ تلاش سیاسی و تبلیغاتی فروگذار نکرده بودند، پاسخی قاطع و پرمعنی داد. مشارکت گسترده مردم و برگزیدن منتخب شایسته یی که آزمون بیش از سه دهه خدمت به نظام جمهوری اسلامی را در کارنامه خود نگاشته و از دوران مبارزات انقلابی تا دهه ها پس از پیروزی انقلاب، از سنگر روحانیت، به مقاومت در برابر دشمنان انقلاب پرداخته است، پیامهایی روشن به همه رسانید؛ پیام وفاداری خدشه ناپذیر به انقلاب؛ پیام اعتماد و امید به نظام جمهوری اسلامی؛ پیام اعتماد به روحانیت شجاع و پیشرو؛ و اعتماد به خدمتگزارانی که با همت و ابتکار خود، بر آنند که بر موفقیتها افزوده و از مشکلات بکاهند.
آنچه ملت ایران هموراه و اکنون، از حضور انتخاباتیِ پرشور و بی تنش به دست آورده است، تنها نقش آفرینی در مدیریت کشور و برگزیدن و برکشیدن خدمتگزارانی تازه نفس برای دوره یی تازه نیست، بلکه فراتر از آن، نشان دادن پختگی و بلوغ سیاسی یی است که اقتدار ملیِ او را با حکمت و عقلانیت در می آمیزد و او را در افکار عمومی جهان، در رتبه ی والایی از عزت و شکوه می نشاند. آنان که خواسته اند با وسوسه های خود، این دریادلیِ ستایش برانگیز را برآشوبند و مرجعیت صندوقهای رأی و چرخه ی قانونی آن را نفی کنند، هر بار به گونه یی، با سنگر استوار عزم ملی روبرو شده اند.
اکنون که رأی قاطع ملت ایران شخصیتی دانشمند، و کار آزموده ی میدانهای گوناگون، و دارای سوابق جهادی متعدد، و مفتخر به حضور در مسئولیتهای دینی و سیاسی را به مدیریت اجرایی کشور، برگزیده است، اینجانب نیز به پیروی از آنان و همراه با تبریک به ایشان، رأی ملت را تنفیذ و جناب حجه الاسلام آقای دکتر حسن روحانی را به ریاست جمهوری اسلامی ایران منصوب می کنم و از خداوند متعال توفیقات بزرگ ایشان را در این مسئولیت خطیر و با ارزش مسألت مینمایم. بدیهی است که آن رأی و این تنفیذ تا هنگامی است که ایشان به تعهد در پیمودن صراط مستقیمی که تاکنون در پیش داشته اند یعنی راه آرمانهای نظام اسلامی و دفاع از حقوق ملت و ایستادگی در برابر زورگویانو مستکبران پایبند باشند که به کمک الهی چنین خواهد بود، انشاءالله.
رئیس جمهور محترم را به استعانت از حضرت احدیت و التزام به پرهیزگاری و خشوع و توسل به خداوند قادر متعال و بهره گیری از ظرفیتهای عظیم و دستاوردها و تجارب متراکم کشور توصیه می کنم و هدایت الهی و حمایت همگانی از ایشان را آرزومندم.

والسلام علی جمیع عبدالله الصالحین
سیدعلی خامنه ای
12/مرداد/1392

پس از قرائت حکم تنفیذ ریاست جمهوری آقای روحانی، حضرت آیت الله خامنه ای در سخنانی متانت، آرامش، شکوه و صفا و صمیمیت جاری در مراسمِ دست به دست شدن قدرت اجرایی کشور را پدیده ای بسیار ارزشمند و مهم خواندند که ریشه در مردمسالاری دینی دارد.
ایشان با اشاره به فقدان حاکمیت مردم در دوران دیکتاتوری وابسته پهلوی و قبل از آن افزودند: با پیروزی انقلاب اسلامی، ملت مزه مردم سالاری را چشید و کارها در مدار اسلام عزیز، بدست مردم افتاد.

رهبر انقلاب با اشاره به نقش آفرینی مردم در همه مسائل مهم و مسئولیتهای اساسی کشور خاطرنشان کردند: در 34 سال اخیر تقریباً هر سال یک انتخابات برگزار شده و مردم در روند مدیریت و برنامه های کلان کشور تصمیم گیری، نظارت و عمل کرده اند.
ایشان در تبیین بیشتر خصوصیات «مردم سالاری اسلامی» افزودند: در این نظام مردمی، رابطه مردم و مسئولان، به چارچوبهای قانونی منحصر نمی شود بلکه رابطه ای مستحکم، عاطفی و ایمانی است که از عمق اعتقادات دینی و تعهد ملت به مبانی و اصول انقلاب سرچشمه می گیرد و مسئولان را هدایت می کند.
حضرت آیت الله خامنه ای به عنوان نمونه ای از اعتقادات اسلامی و تعهد انقلابی ملت، به حضور پرشکوه مردم در راهپیمایی روز قدس اشاره کردند و افزودند: در این هوای گرم و با دهان روزه، چه انگیزه ای جز ایمان دینی و وفاداری به آرمانهای انقلاب، مردم را به حضور در خیابانها، ایستادگی در مقابل دشمنان اسلام و اعلام موضع درباره مسئله فلسطین کشانده بود؟
ایشان همچنین با یادآوری حضور شورانگیز همه قشرهای ملت در راهپیمایی 22 بهمن هر سال تأکید کردند: در انتخابات نیز همین احساس تعهد و تکلیف است که ملت را پرشور و پرنشاط به میدان حضور سیاسی و اجتماعی می کشاند و حماسه می آفریند که همه مسئولان باید این حقیقت را همیشه به یاد داشته باشند.
رهبر انقلاب خاطرنشان کردند: این راه پربرکت را امام حکیم جلوی پای مردم ما گشود و ملت نیز تا امروز با وفاداری کامل آن را ادامه داده است و در آینده نیز به فضل الهی همینگونه خواهد بود.
حضرت آیت الله خامنه ای در بخش دیگری از سخنانشان، پذیرش مسئولیت در نظام اسلامی را به معنای قبول زحمتِ کار و تلاش سنگین و خدمت بی وقفه به مردم خواندند و افزودند: خوشبختانه بر اثر زحمات متراکم مسئولان گذشته، ظرفیتهای فراوانی در کشور وجود دارد که باید از همه آنها استفاده کرد.
ایشان با توصیه مردم و مسئولان به بردباری و صبر و شکیبایی افزودند: از خدا می خواهیم که کارهای کشور هر چه سریعتر به پیش برود اما باید توجه داشت که کارهای کلان، طبیعتاً زمان بر است بنابراین نباید توقع داشت که مشکلات اقتصادی و دیگر مشکلات در مدت کوتاهی برطرف شود.
حضرت آیت الله خامنه ای، رئیس جمهور محترم و هیأت دولتی را که از مجلس رأی اعتماد می گیرد به تلاش بیوقفه اما پرهیز از شتاب زدگی توصیه و خاطرنشان کردند: باید با تکیه بر بشارتهای گوناگونی که در کشور وجود دارد و استفاده از همه ظرفیتها گامها را محکم و مطمئن برداشت.
رهبر انقلاب اسلامی برخوردهای خصمانه جبهه دشمنان و در رأس آنان امریکا را با ملت ایران یادآوری کردند و افزودند: همانگونه که رئیس جمهور محترم نیز به تحریم ها و رفتارهای دشمنان اشاره کرد این رفتارها برای مردم مشکلاتی به همراه می آورد اما تجربه ها و درسهای با ارزشی هم در اختیار مسئولان و مردم قرار می دهد.
ایشان تلاش برای استحکام ساخت و اقتدار درونی کشور را درس بزرگ فشارهای اقتصادی دشمنان برشمردند و تأکید کردند: باید هرچه می توانیم خود را در داخل مقتدر کنیم و دل به بیرون نبندیم چرا که هرکس به بیرون دل ببندد وقتی با فشارها مواجه می شود خلع سلاح خواهد شد.
حضرت آیت الله خامنه ای حل مسائل اقتصادی و استمرار پیشرفتهای علمی را در استحکام ساخت درونی دارای اهمیت درجه یک خواندند و تأکید کردند: باید با جدیت این دو مسئله را دنبال کرد.
رهبر انقلاب با تأیید نظر دکتر روحانی درباره برخورد حکمت آمیز با ارتباطات بین المللی و مسائل سیاسی افزودند: مسائل سیاسی هم مهم است و حتماً باید کارها حکمت آمیز و عاقلانه انجام شود البته ما دشمنانی هم داریم که زبان عقلایی، زیاد سرشان نمی شود اما بهرحال وظیفه داریم که مسائل را حکیمانه، با استحکام و با توجه به اهداف نظام به پیش ببریم.
ایشان با استناد به آیات قرآنی، راه وسط را همان راه اسلام خواندند و افزودند: اسلام وظیفه و راه موفقیت را مشخص کرده است و همه باید به دنبال جلب رضایت پروردگار و انجام دادن تکلیف باشیم.
رهبر انقلاب خاطرنشان کردند: برخی دشمنان از روز اول پیروزی انقلاب به صراحت، نابودی انقلاب و محو نظام اسلامی را هدف خود اعلام کردند اما با گذشت 34 سال از آن روز، نه تنها نتوانسته اند جمهوری اسلامی را متزلزل کنند بلکه حتی قادر نبوده اند پیشرفت نظام را سد کنند.
رهبر انقلاب اسلامی الطاف الهی، حضور مردم و تلاش مسئولان را زمینه ساز ناکامی دشمنان و دستیابی به پیشرفتهای تحسین برانگیز خواندند و خاطرنشان کردند: همه این موفقیتها به برکت پایبندی به «اسلام و ارزشهای اسلامی» و عمل به رهنمودها و خطوط روشنی بوده است که امام بزرگوار برای ملت به یادگار گذاشته است.
ایشان، مسئولان قوای اجرایی، مقننه و قضاییه را به حداکثر همکاری برای حل مشکلات توصیه کردند و افزودند: باید با تکیه بر امکانات فراوان کشور، به کارهای بزرگ همت بگماریم.
حضرت آیت الله خامنه ای در بخش دیگری از سخنانشان با اشاره به مشکلات اقتصادی – سیاسی جهان اسلام و اوضاع ناآرام برخی کشورهای منطقه افزودند: حضور ظالمانه و جنایت بار رژیم غاصب صهیونیستی در 65 سال اخیر، از جمله مشکلاتی است که متأسفانه با حمایت برخی مستکبران جهانی، استمرار یافته است که در این اوضاع منطقه و جهان، جمهوری اسلامی با مواضع روشن به راه پیشرفت خود ادامه می دهد.
حضرت آیت الله خامنه ای، رئیس جمهور منتخب را فردی آزموده شده و جزو عناصر و خدمتگزاران قدیمی نظام اسلامی برشمردند و خاطرنشان کردند: آقای روحانی در دفاع مقدس، مجلس شورای اسلامی و شورایعالی امنیت ملی کارها و خدمات فراوانی انجام داده و امروز هم که به آرای ملت مفتخر شده است به فضل و یاری الهی، منشأ خدمات دیگر خواهد شد.
رهبر انقلاب اسلامی با درخواست از همه جریانهای گوناگون سیاسی و شخصیتها و عناصر متنفذ برای کمک به آقای روحانی و دولت وی تأکید کردند: امیدواریم رئیس جمهور وظایف سنگین خود را به خوبی انجام دهد و توقعات مردم را به بهترین وجه برآورده سازد.
حضرت آیت الله خامنه ای همچنین با تشکر از آقای احمدی نژاد و دولت وی که خدمات بسیار و کارهای مهمی انجام داده اند افزودند: کارهای فراوان دیگری نیز وجود دارد که ان شاءالله با همت مسئولان و ملت انجام می شود و نشان می دهد جریان پیشرفت ایران، توقف ناپذیر است.

در این مراسم همچنین دکتر حسن روحانی در سخنانی رأی اعتماد ملت بزرگوار ایران و امضای حکم ریاست جمهوری بدست رهبر معظم انقلاب را افتخاری برای خود دانست و با سپاس به درگاه خداوند منان تأکید کرد: انتخابات خرداد 92 با شفافیت، رقابت و آرامش کامل برگزار شد و با استقبال و تأیید عموم ملت روبرو گشت.
رئیس جمهور با اشاره به نقشه های بدخواهان ایران برای ایجاد شکاف میان ملت و حاکمیت گفت: آنها تلاش می کردند کشور ما در پی تحریم، به انزوا و ستیز داخلی برود اما مشارکت گسترده ملت در انتخاباتی پرشور، حماسه ای کم نظیر آفرید و اتکاء به خرد جمعی و مشارکت همه فعالان پایبند به نظام، نشانگر بلوغ و اعتماد هرچه بیشتر مردم و حاکمیت شد.
آقای روحانی در تبیین ابعاد مختلف انتخابات 24 خرداد افزود: انتخاب فردی که سالها در مسئولیتهای خطیر نظام اسلامی انجام وظیفه کرده است، نشان دهنده عزت خواهی ملت، نبود شکاف میان مردم و دولت، نهادینه شدن مردم سالاری و پختگی و تعمیق انقلاب اسلامی است.
آقای روحانی، مشارکت بالا و برگزاری سالم و بدون حاشیه انتخابات ریاست جمهوری، شعارها و سیاستهای نامزدها و حجم گسترده بحث و نقد را نشان دهنده فرآیند رو به کمال مردم سالاری دینی در نظام اسلامی دانست و گفت: نشاط و امیدی که از دل این انتخابات برآمد، سرمایه اجتماعی جدیدی برای ایران مهیا کرده که علاوه بر رفع تهدیدها، فرصت های نویی برای پیشرفت و توسعه همه جانبه و هدفمند کشور بوجود آورد ه است.
رئیس جمهور ضمن قدردانی از رهبر انقلاب اسلامی و «مراجع، علما ، نخبگان، جریانات و گروههای مختلف سیاسی و آحاد مردم که زمینه ساز امید و اعتماد بزرگ در انتخابات 24 خرداد شدند، افزود: وظیفه محوری من، حفظ این عشق و امید و اعتماد است.
آقای روحانی، مردم را شگفتی آفرین انتخابات خواند و خواستِ آنها را تغییر و تحول دانست و خاطرنشان کرد: حداقل انتظار مردم از دولت جدید، ایجاد ثبات و آرامش در همه زمینه ها و رفع دغدغه ها و تنگناها بویژه در عرصه اقتصادی و معیشتی است.
رئیس جمهور لازمه پاسخگویی دولت به انتظارات مردم و پایبندی به عهد و پیمانی را که با مردم بسته است، راستگویی با مردم و وفاداری به آنها دانست و تأکید کرد: این دولت بر عهد خود در شکوفا کردن اخلاق اسلامی و تلاش برای تبیین و تحقق احکام نورانی اسلام وفادار خواهد بود.
آقای روحانی با اشاره به امکانات و توانایی های دولت افزود: برآورده کردن انتظارات و خواسته های مردم، به یکباره امکان پذیر نیست اما دولت تلاش خواهد کرد، مسائل را با مردم، با صداقت در میان بگذارد و از قوای دیگر استمداد جوید.
رئیس جمهور با تأکید بر اینکه حفظ فضای امید و نشاط، با رویکرد اعتدالی و تعاملی و تمرکز بر قانون گرایی امکان پذیر است، گفت: اعتدال به معنای عدول از اصول و محافظه کاری در برابر تغییر و تحول نیست بلکه اعتدال رویکرد خردورزانه، فعالانه و صبورانه در جامعه، برای دور شدن از افراط و تفریط است.
آقای روحانی، استمرار مسیر مردم سالاری دینی را از طریق رویکرد اعتدال امکان پذیر دانست و خاطرنشان کرد: من خود را موظف به پیگیری رویکرد اعتدالی در قالب برنامه ها و اقدامات دولت می دانم.
وی تمرکز بر مسائل اقتصادی و مهار آسیب های اجتماعی را از برنامه های اصلی دولت یازدهم برشمرد و افزود: دولت، در عرصه های بین المللی نیز گام های اساسی برای تأمین منافع ملی و رفع تحریم های ظالمانه برخواهد داشت.
رئیس جمهور خاطرنشان کرد: اگر خلق حماسه سیاسی با تدبیر رهبر انقلاب اسلامی و مشارکت گسترده مردم، امکان پذیر شد، خلق حماسه اقتصادی نیز امکان پذیر خواهد بود.
آقای روحانی همچنین از خدمات دولت های گذشته بویژه دولت دهم و آقای احمدی نژاد تشکر و قدردانی کرد و در پایان سخنان خود گفت: سنگینی بار این رأی و این تنفیذ را بر دوش خود احساس می کنم و به خدا پناه می برم و از او برای انجام این وظیفه سنگین استمداد می جویم.

در این مراسم همچنین وزیر کشور گزارشی از روند برگزاری یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری و چهارمین دوره انتخابات شوراهای شهر و روستا بیان کرد.
آقای مصطفی نجار از چهار اصل «قانونمداری»، «امانتداری رأی مردم»، «عدالت مداری و برقراری شرایط برابر تبلیغاتی برای نامزدها» و «ایجاد زمینه ی مشارکت گسترده مردم» به عنوان خطوط و اصول کلی دستگاههای برگزار کننده انتخابات یاد کرد.
وزیر کشور با اشاره به همزمانی برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و شوراهای شهر و روستا، از حضور 36 میلیون و 938 هزار و 651 نفر از میان 50 میلیون و 483 هزار  و 192 نفر واجد شرایط رأی دادن و مشارکت حدود 73 درصدی خبر داد و افزود: دکتر حسن روحانی با کسب 18 میلیون و 692 هزار و 500 رأی و کسب اکثریت مطلق آرا به عنوان رئیس جمهور اسلامی ایران انتخاب شد.
وزیر کشور با اشاره به تدابیر حکیمانه رهبر انقلاب و تأکید بر برگزاری انتخابات قانونمند با مشارکت گسترده مردم و روشنگری های ایشان درخصوص نیات پلید و اهداف سوء دشمنان، گفت: انتخابات 24 خرداد مانند همه انتخابات گذشته با شکوه، قانونمند، سالم و رقابتی برگزار شد و خط بطلانی بر سیاه نمایی های دشمنان و ادعاهای افرادی کشید که در سال 88 با عبور از قانون، کام ملت را تلخ کردند.

نوشته ای از آیت الله جوادی آملی در کتاب "حکمت عبادات" درباره فضیلت فراگیری علم در شب های قدر



*در شب هاى قدر چیزى بهتر از فراگیرى علوم الهى، گفتن و شنیدن معارف دین نیست. تشکیل یا شرکت در برنامه‌هایى مانند جلسه تفسیر یا حدیث یا احکام، که خود سعادت و توفیقى است؛ و اگر چنین برنامه‌اى نداشت، امر به معروف و نهى از منکر داشته باشد و اگر نتوانست لااقل ذکر بگوید.

* یکى از بهترین و مهمترین کتاب هاى فقه امامیه، کتاب «جواهر» است که مؤلف بزرگوارش در طى سى سال آن را نوشت. در پایان این کتاب مرقوم فرموده که خداى متعال چنین مقرر کرد تا امشب که شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان است، این کتاب به پایان برسد.

*شب بیست و سوم که از تمام شب هاى ماه مبارک رمضان و از شب بیست و یکم و نوزدهم نیز افضل است، این فقیه نامور مشغول نوشتن کتاب فقه بوده است. چیزى بالاتر از عالِم شدن و آگاه شدن نیست. علم است که زمینه‌اى براى رسیدن انسان به «عقل» مى‌شود؛ انسان عاقل هم آسوده است و هرگز در عذاب نخواهد بود.

حجت‌الاسلام والمسلمین محسن قرائتی رئیس ستاد اقامه نماز به مناسبت فرا رسیدن شب قدر و ایام شهادت مولی‌الموحدین امیرالمؤمنین(ع) نامه ای نوشته که در ادامه می خوانید:

«نامه‌ای به مناسبت شهادت شهید مسجد، مولود مسجد»

نامه به اهل خیر و تمکّن

در ماه رمضان 92 و در آستانه شب قدر چند سطری برای مؤمنین و مؤمنانی که از نظر مالی در مضیقه نیستند، می‌نویسم. یک مقدمه و چند نکته.

امّا مقدمه:

اسلام و قرآن دو وظیفه از ما خواسته‌اند، هر کاری انجام می‌دهیم حق آن را انجام دهیم.

اگر جهاد است قرآن می‌فرماید حق جهاده

اگر تقوی است قرآن می‌فرماید حق تقاته

اگر تلاوت کتاب آسمانی است قرآن می‌فرماید حق تلاوته

حالا اگر کسی نمی‌تواند حق کار را انجام دهد لااقل به مقدار استطاعت و توانی که دارد انجام دهد.

اتقو الله ما استطعتم؛ تقوی پیشه کنید هر چه می‌توانید

و اعدوا لهم ما استطعتم؛ در برابر دشمن آماده باشید هر چه می‌توانید

از این مقدمه نتیجه می‌گیریم هیچ کسی نباید به کم راضی شود بلکه باید نگاه و فکر و آرزوی ما کلان باشد، گر چه در انجام موفق نشویم.

مثلاً در دعاهای هر روز ماه رمضان از خداوند می‌خواهیم همه گرسنگان جهان سیر شوند، همه برهنگان لباس داشته باشند، همه گرفتاران رهائی و همه مریضان شفا و از خداوند می‌خواهیم هر سال توفیق مکه رفتن داشته باشیم البته فضای دعا برای همه و هر سال است گر چه در عمل به گوشه‌ای از آن می‌رسیم.

ممکن است من و شما با لطف الهی کارهای خیر و مفیدی انجام داده باشیم امّا آیا بیش از این و بهتر از این نمی‌توانیم انجام دهیم؟ آیا حق کار را انجام داده‌ایم یا باز هم می‌توانیم.



برادران و خواهران متمکّن!

از خداوند قبولی کار شما را خواهانم و هدف این نامه این است که در کشور عزیز ما جای هزاران مسجد خالی است. مناطق زیادی که جمعیت دارد و تا فاصله دوری دسترسی به مسجد نیست.

جمعی را دعوت کردم و مجمع خیرین مسجدساز را تشکیل دادیم که هیئت امناء و هیئت مدیره و اساسنامه آن تنظیم شد و از مقام معظم رهبری و فرمانده کل قوا با ابلاغ به ستاد کل نیروهای مسلح اجازه گرفته شد تا از امکانات قوای مسلح برای نقشه و نظارت و خاکبرداری و حمل و نقل مصالح و امثال آن برای ایجاد مسجد استفاده شود تا هر فرد نیکوکاری با صرف هزینه کمتری بتواند مساجدی در سطح صد تا دویست متر بدون تزئینات و کاشی‌کاری و مناره و گنبد با حمایت شهرداری و پروانه و پایان کار رایگان بسازد. ان‌شاءالله مسجدی در حدود پنجاه تا صد میلیون تومان ساخته شود.

از جناب‌عالی که در کارهای خیر سابقه دارید دعوت می‌کنم از توان مالی خود و از آبروی اجتماعی و تجربه خود و از دعوت از بستگان و دوستان و همکاران و همسایگان خود گامی بردارید و بدانیم که مسجدسازی کار حضرت ابراهیم(ع) و اسماعیل(ع) و حضرت محمد(ص) و علی(ع) است، حیف است افرادی درمانگاه برای سلامتی، مدارسی برای تحصیل، حسینیه برای امام حسین(ع) ساخته باشند ولی برای نماز و بندگی خدا که هدف آفرینش است کاری نکرده باشند. در اسلام سفارش شده که اگر عید قربان توان ذبح گوسفند ندارید چند نفر شریک شوید و گوسفندی را ذبح و به فقرا و مردم بدهید. برای مسجد نیز می‌توانید چند نفر را دعوت و با هر مبلغی (غیر از خمس و زکات) که کمک کردند یک مسجد بسازید.

ناگفته نماند مهم‌تر از خود ما و کار ما قبول کردن خداوند است زیرا حضرت ابراهیم(ع) و اسماعیل (ع) که در بهترین مکان‌ها (مکه) بهترین کارها (ساختن کعبه) را انجام دادند از خداوند قبولی کار خود را درخواست کردند و گفتند «ربنا تقبل منّا» این جمله را در کنار بالا بردن پایه‌های کعبه گفتند، آری هیچ فرد نیکوکاری نباید به خاطر هزینه‌ای که کرده یا زحمتی که کشیده گرفتار غرور شود، حتی اگر کسی به درجه انبیاء رسد باید از خداوند قبولی کار خود را بخواهد. سرمایه را نه با خود آورده‌ایم و نه با خود خواهیم برد، امانتی است که او داده و باید در راه رضای او هزینه شود.

ضمناً مجمع خیرین مسجدساز بدون اینکه پولی دریافت کند حاضر است در شناسائی مناطق و نقشه و کمک‌های قوای مسلّح و نظارت و مشورت به شما کمک کند.

ولادت و حسب و نسب حضرت علی(ع) 

بنا بوشته مورخین ولادت على علیه السلام در روز جمعه 13 رجب در سال سى‏ام عام الفیل (1) بطرز عجیب و بیسابقه‏اى در درون کعبه یعنى خانه خدا بوقوع پیوست،محقق دانشمند حجة الاسلام نیر گوید:

اى آنکه حریم کعبه کاشانه تست‏     بطحا صدف گوهر یکدانه تست‏ 
گر مولد تو بکعبه آمد چه عجب‏        اى نجل خلیل خانه خود خانه تست 

پدر آنحضرت ابو طالب فرزند عبد المطلب بن هاشم بن عبد مناف و مادرش هم فاطمه دختر اسد بن هاشم بود بنا بر این على علیه السلام از هر دو طرف هاشمى نسب است (2)

اما ولادت این کودک مانند ولادت سایر کودکان بسادگى و بطور عادى نبود بلکه با تحولات عجیب و معنوى توأم بوده است مادر این طفل خدا پرست بوده و با دین حنیف ابراهیم زندگى میکرد و پیوسته بدرگاه خدا مناجات کرده و تقاضا مینمود که وضع این حمل را بر او آسان گرداند زیرا تا باین کودک حامل بود خود را مستغرق در نور الهى میدید و گوئى از ملکوت اعلى بوى الهام شده بود که این طفل با سایر موالید فرق بسیار دارد.

شیخ صدوق و فتال نیشابورى از یزید بن قعنب روایت کرده‏اند که گفت من با عباس بن عبد المطلب و گروهى از عبد العزى در کنار خانه خدا نشسته بودیم که فاطمه بنت اسد مادر امیر المؤمنین در حالیکه نه ماه باو آبستن بود و درد مخاض داشت آمد و گفت خدایا من بتو و بدانچه از رسولان و کتابها از جانب تو آمده‏اند ایمان دارم و سخن جدم ابراهیم خلیل را تصدیق میکنم و اوست که این بیت عتیق را بنا نهاده است بحق آنکه این خانه را ساخته و بحق مولودى که در شکم من است ولادت او را بر من آسان گردان ، یزید بن قعنب گوید ما بچشم خوددیدیم که خانه کعبه از پشت(مستجار) شکافت و فاطمه بدرون خانه رفت و از چشم ما پنهان گردید و دیوار بهم بر آمد چون خواستیم قفل درب خانه را باز کنیم گشوده نشد لذا دانستیم که این کار از امر خداى عز و جل است و فاطمه پس از چهار روز بیرون آمد و در حالیکه امیر المؤمنین علیه السلام را در روى دست داشت گفت من بر همه زنهاى گذشته برترى دارم زیرا آسیه خدا را به پنهانى پرستید در آنجا که پرستش خدا جز از روى ناچارى خوب نبود و مریم دختر عمران نخل خشک را بدست خود جنبانید تا از خرماى تازه چید و خورد(و هنگامیکه در بیت المقدس او را درد مخاض گرفت ندا رسید که از اینجا بیرون شو اینجا عبادتگاه است و زایشگاه نیست) و من داخل خانه خدا شدم و از میوه‏هاى بهشتى و بار و برگ آنها خوردم و چون خواستم بیرون آیم هاتفى ندا کرد اى فاطمه نام او را على بگذار که او على است و خداوند على الاعلى فرماید من نام او را از نام خود گرفتم و بادب خود تأدیبش کردم و او را بغامض علم خود آگاه گردانیدم و اوست که بتها را از خانه من میشکند و اوست که در بام خانه‏ام اذان گوید و مرا تقدیس و تمجید نماید خوشا بر کسیکه او را دوست دارد و فرمانش برد و واى بر کسى که او را دشمن دارد و نافرمانیش کند. (3)


و چنین افتخار منحصر بفردى که براى على علیه السلام در اثر ولادت در اندرون کعبه حاصل شده است بر احدى از عموم افراد بشر چه در گذشته و چه در آینده بدست نیامده است و این سخن حقیقتى است که اهل سنت نیز بدان اقرار و اعتراف دارند چنانکه ابن صباغ مالکى در فصول المهمه گوید:

و لم یولد فى البیت الحرام قبله احد سواه و هى فضیلة خصه الله تعالى بها اجلالا له و اعلاء لمرتبته و اظهارا لتکرمته. (4)

یعنى پیش از آنحضرت احدى در خانه کعبه ولادت نیافت مگر خود او واین فضیلتى است که خداى تعالى به على علیه السلام اختصاص داده تا مردم مرتبه بلند او را بشناسند و از او تجلیل و تکریم نمایند.

در جلد نهم بحار در مورد وجه تسمیه آنحضرت بعلى چنین نوشته شده است که چون ابوطالب طفل را از مادرش گرفت بسینه خود چسباند و دست فاطمه را گرفته و بسوى ابطح آمد و به پیشگاه خداوند تعالى چنین مناجات نمود.

یا رب هذا الغسق الدجى‏ 
و القمر المبتلج المضى‏ء 
بین لنا من حکمک المقضى‏ 
ماذا ترى فى اسم ذا الصبى (5)

هاتفى ندا کرد:

خصصتما بالولد الزکى‏ 
و الطاهر المنتجب الرضى‏ 
فاسمه من شامخ على‏ 
على اشتق من العلى (6)

علماى بزرگ اهل سنت نیز در کتب خود بهمین مطلب اشاره کرده‏اند و محمد بن یوسف گنجى شافعى با تغییر چند لفظ و کلمه در کفایة الطالب چنین مینویسد که در پاسخ تقاضاى ابوطالب ندائى برخاست و این دو بیت را گفت.

یا اهل بیت المصطفى النبى‏ 
خصصتم بالولد الزکى‏ 
ان اسمه من شامخ العلى‏ 
على اشتق من العلى (7)

و در بعضى روایات آمده است که فاطمه بنت اسد پس از وضع حمل(پیش از اینکه بوسیله نداى غیبى نام او على گذاشته شود) نام کودک را حیدر نهاد و هنگامیکه او را قنداق کرده بدست شوهر خود میداد گفت خذه فانه حیدرة و بهمین جهت آنحضرت در غزوه خیبر بمرحب پهلوان معروف یهود فرمود: 
انا الذى سمتنى امى حیدرة 
ضرغام اجام و لیث قسورة (8)

و چون نام آنحضرت على گذاشته شد نام حیدر جزو سایر القاب بر او اطلاق گردید و از القاب مشهورش حیدر و اسد الله و مرتضى و امیر المؤمنین و اخو رسول الله بوده و کنیه آنجناب ابو الحسن و ابوتراب است.

همچنین خدا پرستى و اسلام آوردن فاطمه و ابوطالب نیز از روایات گذشته معلوم میشود که آنها در جاهلیت موحد بوده و براى تعیین نام فرزند خود بدرگاه خدا استغاثه نموده‏اند،فاطمه بنت اسد براى رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم بمنزله مادر بوده و از اولین گروهى است که به آنحضرت ایمان آورد و بمدینه مهاجرت نمود و هنگام وفاتش نبى اکرم صلى الله علیه و آله و سلم پیراهن خود را براى کفن او اختصاص داد و بجنازه‏اش نماز خواند و خود در قبر او قرار گرفت تا وى از فشار قبر آسوده گردد و او را تلقین فرمود و دعا نمود. (9)

و ابوطالب هم موحد بوده و پس از بعثت رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم بدو ایمان آورده و چون شیخ و رئیس قریش بود لذا ایمان خود را مصلحة مخفى مینمود،در امالى صدوق است مردى بابن عباس گفت اى عمو زاده رسولخدا مرا آگاه گردان که آیا ابوطالب مسلمان بود؟گفت چگونه مسلمان نبود در حالیکه می گفت: 

و قد علموا ان ابننا لا مکذب‏ 
لدینا و لا یعبأ بقول الا باطل

یعنى مشرکین مکه دانستند که فرزند ما(محمد صلى الله علیه و آله و سلم) نزد ما مورد تکذیب نیست و بسخنان بیهوده اعتناء نمیکند مثل ابوطالب مثل اصحاب کهف است که ایمان خود را در دل مخفى نگهمیداشتند و ظاهرا مشرک بودند و خداوند دو ثواب بآنها داد،حضرت صادق علیه السلام هم فرمود مثل‏ابوطالب مثل اصحاب کهف است که در دل ایمان داشتند و ظاهرا مشرک بودند و خداوند دو پاداش (یکى براى ایمان و یکى براى تقیه) بآنها داد. (10)


اشعار زیادى از ابوطالب در مدح پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله مانده است که اسلام وى از مضمون آنها کاملا روشن و هویداست چنانکه به آنحضرت خطاب نموده و گوید:

و دعوتنى و علمت انک ناصحى‏ 
و لقد صدقت و کنت قبل امینا 
و ذکرت دینا لا محالة انه‏ 
من خیر ادیان البریة دینا (11)

بحضرت صادق عرض کردند که(اهل سنت) گمان کنند که ابوطالب کافر بوده است فرمود دروغ گویند چگونه کافر بود در حالیکه میگفت:

ألم تعلموا انا وجدنا محمدا 
نبیا کموسى خط فى اول الکتب (12)

شیخ سلیمان بلخى صاحب کتاب ینابیع المودة درباره ابوطالب گوید:

و حامى النبى و معینه و محبه اشد حبا و کفیله و مربیه و المقر بنبوته و المعترف برسالته و المنشد فى مناقبه ابیاتا کثیرة و شیخ قریش ابوطالب. (13)

یعنى ابوطالب که رئیس و بزرگ قریش بود حامى و کمک پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم بود و او را بسیار دوست داشت و کفیل معیشت و مربى آنحضرت بود و بنبوتش اقرار و برسالتش اعتراف داشت و در مناقب او اشعار زیادى سروده است.(درباره اثبات ایمان ابوطالب مطالب زیادى در کتب دینى‏نوشته شده و کتابهاى مستقلى نیز مانند کتاب ابوطالب مؤمن قریش برشته تألیف در آمده است) .

بارى ولادت على علیه السلام در اندرون کعبه مفاخر بنى هاشم را جلوه تازه‏اى بخشید و شعراى عرب و عجم در اینمورد اشعار زیادى سروده‏اند که در خاتمه این فصل بچند بیت از سید حمیرى ذیلا اشاره میگردد.

ولدته فى حرم الاله امه‏ 
و البیت حیث فنائه و المسجد 
بیضاء طاهرة الثیاب کریمة 
طابت و طاب ولیدها و المولد 
فى لیلة غابت نحوس نجومها 
و بدت مع القمر المنیر الاسعد 
ما لف فى خرق القوابل مثله‏ 
الا ابن امنة النبى محمد (14)

مادرش او را در حرم خدا زائید در حالیکه بیت و مسجد الحرام آستانه او بود.

آن مادر نورانى که لباسهاى پاکیزه ببر داشت و خود پاکیزه بود و مولود او و محل ولادت نیز پاکیزه بود.

در شبى که ستاره‏هاى منحوسش ناپیدا بوده و سعیدترین ستاره بهمراه ماه پدید آمده بود .

قابله‏هاى(دنیا) هیچ مولودى را مانند او لباس نپوشاینده‏اند(یعنى هرگز مولودى مانند او بدنیا نیامده) بجز پسر آمنه محمد پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم.

پى‏نوشتها:

(1) حبشى‏هاى فیل سوار که باصحاب فیل سوار که باصحاب فیل مشهورند تحت فرماندهى ابرهه براى ویران کردن کعبه بمکه آمده بودند که خداوند همه آنها را هلاک نمود و خود ابرهه نیز آخرین نفر بود که بهلاکت رسید چنانکه در قرآن کریم فرماید: (ألم تر کیف فعل ربک باصحاب الفیل؟) اعراب حجاز آن سال را مبارک شمرده و نامش را عام الفیل گذاشتند و ولادت نبى اکرم نیز در همانسال بوده است تا 71 سال پس از آنواقعه یعنى تا سال 18 هجرى عام الفیل مبدأ تاریخ مسلمین بود ولى در سال مزبور که ششمین سال خلافت عمر بود برهنمائى حضرت امیر از عام الفیل صرفنظر و سال هجرت نبوى مبدأ تاریخ مسلمانان قرار گرفت.

(2) ابوطالب پیش از ولادت على علیه السلام داراى سه پسر دیگر هم بود که به ترتیب عبارتند از طالب،عقیل،جعفر.

(3) امالى صدوق مجلس 27 حدیث 9ـروضة الواعظین جلد 1 ص 76ـبحار الانوار جلد 35 ص 8ـکشف الغمه ص .19

(4) فصول المهمه ص .14

(5) اى پروردگار صاحب شب تاریک و ماه نور دهنده از حکم مقضى خود براى ما آشکار کن که اسم این کودک را چه بگذاریم.

(6) شما دو نفر (ابوطالب و فاطمه) اختصاص یافتید بفرزند پاکیزه و برگزیده و پسندیده پس نام او على است و على از نام خداوند على الاعلى مشتق شده است.

(7) ینابیع المودة باب 56 ص 255ـکفایة الطالب ص .406

(8) من آنکسم که مادرم نام مرا حیدر نهاد،شیر بیشه‏ام چنان شیرى که زورمند و پنجه افکن باشد.

(9) اعلام الورىـاصول کافى جلد 2 ابواب تاریخـامالى صدوق مجلس 51 حدیث .14

(10) امالى صدوق مجلس 89 حدیث 12 و 13ـروضة الواعظین جلد 1 ص 139

(11) بحار الانوار جلد 35 ص 124ـمرا(بدین خود) دعوت کردى و من دانستم که یقینا تو خیر خواه منى و تو از این پیش راستگو و امین بودى و دینى را بمردم عرضه داشتى که آن بهترین ادیان است.

(12) اصول کافى جلد 2 باب ابواب التاریخـآیا ندانستید که ما محمد(ص) را مانند موسى به پیغمبرى یافتیم که در کتابهاى گذشته نامش نوشته شده است.

(13) ینابیع المودة باب 52 ص .152

(14) روضة الواعظین جلد 1 ص .


 تهدمت و الله ارکان الهدى و انطمست اعلام التقى و انفصمت العروة الوثقى قتل ابن عم المصطفى ...  (نداى آسمانى) 

على علیه السلام پس از خاتمه جنگ نهروان و بازگشت بکوفه در صدد حمله بشام بر آمد و حکام ایالات نیز در اجراى فرمان آنحضرت تا حد امکان به بسیج پرداخته و گروههاى تجهیز شده را بخدمت وى اعزام داشتند.


تا اواخر شعبان سال چهلم هجرى نیروهاى اعزامى از اطراف وارد کوفه شده و باردوگاه نخیله پیوستند،على علیه السلام گروههاى فراهم شده را سازمان رزمى داد و با کوشش شبانه روزى خود در مورد تأمین و تهیه کسرى ساز و برگ آنان اقدامات لازمه را بعمل آورد،فرماندهان و سرداران او هم که از رفتار و کردار معاویه و مخصوصا از نیرنگهاى عمرو عاص دل پر کینه داشتند در این کار مهم حضرتش را یارى نمودند و بالاخره در نیمه دوم ماه مبارک رمضان از سال چهلم هجرى على علیه السلام پس از ایراد یک خطابه غراء تمام سپاهیان خود را بهیجان آورده و آنها را براى حرکت بسوى شام آماده نمود ولى در این هنگام خامه تقدیر سرنوشت دیگرى را براى او نوشته و اجراى طرح وى را عقیم گردانید.

فراریان خوارج،مکه را مرکز عملیات خود قرار داده بودند و سه تن از آنان باسامى عبد الرحمن بن ملجم و برک بن عبد الله و عمرو بن بکر در یکى از شبها گرد هم آمده واز گذشته مسلمین صحبت میکردند،در ضمن گفتگو باین نتیجه رسیدند که باعث این همه خونریزى و برادر کشى،معاویه و عمرو عاص و على علیه السلام میباشند و اگر این سه نفر از میان برداشته شوند مسلمین بکلى آسوده شده و تکلیف خود را معین مى‏کنند،این سه نفر با هم پیمان بستند و آنرا بسوگند مؤکد کردند که هر یک از آنها داوطلب کشتن یکى از این سه نفر باشد عبد الرحمن بن ملجم متعهد قتل على علیه السلام شد،عمرو بن بکر عهده‏دار کشتن عمرو عاص گردید،برک بن عبد الله نیز قتل معاویه را بگردن گرفت و هر یک شمشیر خود را با سم مهلک زهر آلود نمودند تا ضربتشان مؤثر واقع گردد نقشه این قرار داد بطور محرمانه و سرى در مکه کشیده شد و براى اینکه هر سه نفر در یکموقع مقصود خود را انجام دهند شب نوزدهم ماه رمضان را که شب قدر بوده و مردم در مساجد تا صبح بیدار میمانند براى این منظور انتخاب کردند و هر یک از آنها براى انجام ماموریت خود بسوى مقصد روانه گردید،عمرو بن بکر براى کشتن عمرو عاص بمصر رفت و برک بن عبد الله جهت قتل معاویه رهسپار شام شد ابن ملجم نیز راه کوفه را پیش گرفت.

برک بن عبد الله در شام بمسجد رفت و در لیله نوزدهم در صف یکم نماز ایستاد و چون معاویه سر بر سجده نهاد برک شمشیر خود را فرود آورد ولى در اثر دستپاچگى شمشیر او بجاى فرق معاویه بر ران وى اصابت نمود.

معاویه زخم شدید برداشت و فورا بخانه خود منتقل و بسترى گردید و ضارب را نیز پیش او حاضر ساختند،معاویه گفت تو چه جرأتى داشتى که چنین کارى کردى؟

برک گفت امیر مرا معاف دارد تا مژده دهم:معاویه گفت مقصودت چیست؟برک گفت همین الان على را هم کشتند:معاویه او را تا تحقیق این خبر زندانى نمود و چون صحت آن معلوم گردید او را رها نمود و بروایت بعضى (مانند شیخ مفید) همان وقت دستور داد او را گردن زدند.

چون طبیب معالج زخم معاویه را معاینه کرد اظهار نمود که اگر امیر اولادى نخواهد میتوان آنرا با دوا معالجه نمود و الا باید محل زخم با آهن گداخته داغ گردد،معاویه گفت تحمل درد آهن گداخته را ندارم و دو پسر (یزید و عبد الله) براى من‏کافى است (1) .

عمرو بن بکر نیز در همان شب در مصر بمسجد رفت و در صف یکم بنماز ایستاد اتفاقا در آنشب عمرو عاص را تب شدیدى رخ داده بود که از التهاب و رنج آن نتوانسته بود بمسجد برود و به پیشنهاد پسرش قاضى شهر را براى اداى نماز جماعت بمسجد فرستاده بود!

پس از شروع نماز در رکعت اول که قاضى سر بسجده داشت عمرو بن بکر با یک ضربت شمشیر او را از پا در آورد،همهمه و جنجال در مسجد بلند شد و نماز نیمه تمام ماند و قاتل بدبخت دست بسته بچنگ مصریان افتاد،چون خواستند او را نزد عمرو عاص برند مردم وى را بعذابهاى هولناک عمرو عاص تهدیدش میکردند عمرو بن بکر گفت مگر عمرو عاص کشته نشد؟شمشیرى که من بر او زده‏ام اگر وى از آهن هم باشد زنده نمى‏ماند مردم گفتند آنکس که تو او را کشتى قاضى شهر است نه عمرو عاص!!

بیچاره عمرو آنوقت فهمید که اشتباها قاضى بیگناه را بجاى عمرو عاص کشته است لذا از کثرت تأسف نسبت بمرگ قاضى و عدم اجراى مقصود خود شروع بگریه نمود و چون عمرو عاص علت گریه را پرسید عمرو گفت من بجان خود بیمناک نیستم بلکه تأسف و اندوه من از مرگ قاضى و زنده ماندن تست که نتوانستم مانند رفقاى خود مأموریتم را انجام دهم!عمرو عاص جریان امر را از او پرسید عمرو بن بکر مأموریت سرى خود و رفقایش را براى او شرح داد آنگاه بدستور عمرو عاص گردن او هم با شمشیر قطع گردید بدین ترتیب مأمورین قتل عمرو عاص و معاویه چنانکه باید و شاید نتوانستند مقصود خود را انجام دهند و خودشان نیز کشته شدند.

اما سرنوشت عبد الرحمن بن ملجم:این مرد نیز در اواخر ماه شعبان سال چهلم بکوفه رسید و بدون اینکه از تصمیم خود کسى را آگاه گرداند در منزل یکى از آشنایان خود مسکن گزید و منتظر رسیدن شب نوزدهم ماه مبارک رمضان شد،روزى بدیدن یکى از دوستان خود رفت و در آنجا زن زیباروئى بنام قطام را که پدر و برادرش در جنگ نهروان بدست على علیه السلام کشته شده بودند مشاهده کرد و در اولین برخورد دل از کف داد و فریفته زیبائى او گردید و از وى تقاضاى زناشوئى نمود.

قطام گفت براى مهریه من چه خواهى کرد؟گفت هر چه تو بخواهى!

قطام گفت مهر من سه هزار درهم پول و یک کنیز و یک غلام و کشتن على بن ابیطالب است: (چه مهر سنگینى!شاعر گوید)

فلم ار مهرا ساقه ذو سماحة 
کمهر قطام من غنى و معدم‏ 
ثلاثة آلاف و عبدو قنیة 
و ضرب على بالحسام المسمم‏ 
و لا مهر اغلى من على و ان غلا 
و لا فتک الا دون فتک ابن ملجم.

یعنى تا کنون ندیده‏ام صاحب کرمى را از توانگر و درویش که (براى زنى) مانند مهر قطام مهر کند. (و آن عبارت است از) سه هزار درهم پول و غلام و کنیزى و ضربت زدن بعلى علیه السلام با شمشیر زهر آلود.

و هیچ مهرى هر قدر هم سنگین و گران باشد از کشتن على علیه السلام گرانتر نیست و هیچ ترورى مانند ترور ابن ملجم نیست.بارى ابن ملجم که خود براى کشتن آنحضرت از مکه بکوفه آمده و نمیخواست کسى از مقصودش آگاه شود خواست قطام را آزمایش کند لذا بقطام گفت آنچه از پول و غلام و کنیز خواستى برایت فراهم میکنم اما کشتن على بن ابیطالب را من چگونه میتوانم انجام دهم؟

قطام گفت البته در حال عادى کسى نمیتواند باو دست یابد باید او را غافل گیر کنى و غفلة بقتل رسانى تا درد دل مرا شفا بخشى و از وصالم کامیاب شوى و چنانچه در انجام اینکار کشته گردى پاداش آخرتت بهتر از دنیا خواهد بود!!ابن ملجم که دید قطام نیز از خوارج بوده و همعقیده اوست گفت بخدا سوگند من بکوفه نیامده‏ام مگر براى همین کار!قطام گفت من نیز در انجام این کار ترا یارى‏میکنم و تنى چند بکمک تو میگمارم بدینجهت نزد وردان بن مجالد که با قطام از یک قبیله بوده و جزو خوارج بود فرستاد و او را در جریان امر گذاشت و از وى خواست که در اینمورد بابن ملجم کمک نماید وردان نیز (بجهت بغضى که با على علیه السلام داشت) تقاضاى او را پذیرفت.

خود ابن ملجم نیز مردى از قبیله اشجع را بنام شبیب که با خوارج همعقیده بود همدست خود نمود و آنگاه اشعث بن قیس یعنى همان منافقى را که در صفین على علیه السلام را در آستانه پیروزى مجبور بمتارکه جنگ نمود از اندیشه خود آگاه ساختند اشعث نیز بآنها قول داد که در موعد مقرره او نیز خود را در مسجد بآنها خواهد رسانید،بالاخره شب نوزدهم ماه مبارک رمضان فرا رسید و ابن ملجم و یارانش بمسجد آمده و منتظر ورود على علیه السلام شدند.

مقارن ورود ابن ملجم بکوفه على علیه السلام نیز جسته و گریخته از شهادت خود خبر میداد حتى در یکى از روزهاى ماه رمضان که بالاى منبر بود دست بمحاسن شریفش کشید و فرمود شقى‏ترین مردم این مویها را با خون سر من رنگین خواهد نمود و بهمین جهت روزهاى آخر عمر خود را هر شب در منزل یکى از فرزندان خویش مهمان میشد و در شب شهادت نیز در منزل دخترش ام کلثوم مهمان بود.

موقع افطار سه لقمه غذا خورد و سپس بعبادت پرداخت و از سر شب تا طلوع فجر در انقلاب و تشویش بود،گاهى بآسمان نگاه میکرد و حرکات ستارگان را در نظر میگرفت و هر چه طلوع فجر نزدیکتر میشد تشویش و ناراحتى آنحضرت بیشتر میگشت بطوریکه ام کلثوم پرسید:پدر جان چرا امشب این قدر ناراحتى؟فرمود دخترم من تمام عمرم را در معرکه‏ها و صحنه‏هاى کارزار گذرانیده و با پهلوانان و شجاعان نامى مبارزه‏ها کرده‏ام،چه بسیار یک تنه بر صفوف دشمن حمله‏ها برده و ابطال رزمجوى عرب را بخاک و خون افکنده‏ام ترسى از چنین اتفاقات ندارم ولى امشب احساس میکنم که لقاى حق فرا رسیده است.

بالاخره آنشب تاریک و هولناک بپایان رسید و على علیه السلام عزم خروج از خانه را نمود در این موقع چند مرغابى که هر شب در آن خانه در آشیانه خودمیخفتند پیش پاى امام جستند و در حال بال افشانى بانگ همى دادند و گویا میخواستند از رفتن وى جلوگیرى کنند!

على علیه السلام فرمود این مرغ‏ها آواز میدهند و پشت سر این آوازها نوحه و ناله‏ها بلند خواهد شد!ام کلثوم از گفتار آنحضرت پریشان شد و عرض کرد پس خوبست تنها نروى.على علیه السلام فرمود اگر بلاى زمینى باشد من به تنهائى بر دفع آن قادرم و اگر قضاى آسمانى باشد که باید جارى شود.

على علیه السلام رو بسوى مسجد نهاد و به پشت بام رفت و اذان صبح را اعلام فرمود و بعد داخل مسجد شد و خفتگان را بیدار نمود و سپس بمحراب رفت و بنماز نافله صبح ایستاد و چون بسجده رفت عبد الرحمن بن ملجم با شمشیر زهر آلود در حالیکه فریاد میزد لله الحکم لا لک یا على ضربتى بسر مبارک آنحضرت فرود آورد (2) و شمشیر او بر محلى که سابقا شمشیر عمرو بن عبدود بر آن خورده بود اصابت نمود و فرق مبارکش را تا پیشانى شکافت و ابن ملجم و همراهانش فورا بگریختند.


خون از سر مبارک على علیه السلام جارى شد و محاسن شریفش را رنگین نمود و در آنحال فرمود :

بسم الله و بالله و على ملة رسول الله فزت و رب الکعبة.

(سوگند بپروردگار کعبه که رستگار شدم) و سپس این آیه شریفه را تلاوت نمود:

منها خلقناکم و فیها نعیدکم و منها نخرجکم تارة اخرى (3) .

(شما را از خاک آفریدیم و بخاک بر میگردانیم و بار دیگر از خاک مبعوث‏تان میکنیم) و شنیده شد که در آنوقت جبرئیل میان زمین و آسمان ندا داد و گفت:

تهدمت و الله ارکان الهدى و انطمست اعلام التقى و انفصمت العروة الوثقى قتل ابن عم المصطفى قتل على المرتضى قتله اشقى الاشقیاء. (بخدا سوگند ستونهاى هدایت در هم شکست و نشانه‏هاى تقوى محو شد و دستاویز محکمى که میان خالق و مخلوق بود گسیخته گردید پسر عم مصطفى صلى الله علیه و آله کشته شد،على مرتضى بشهادت رسید و بدبخت‏ترین اشقیاء او را شهید نمود .)

همهمه و هیاهو در مسجد بر پا شد حسنین علیهما السلام از خانه بمسجد دویدند عده‏اى هم بدنبال ابن ملجم رفته و دستگیرش کردند،حسنین باتفاق بنى‏هاشم على علیه السلام را در گلیم گذاشته و بخانه بردند فورا دنبال طبیب فرستادند،طبیب بالاى سر آنحضرت حاضر شد و چون زخم را مشاهده کرد بمعاینه و آزمایش پرداخت ولى با کمال تأسف اظهار نمود که این زخم قابل علاج نیست زیرا شمشیر زهر آلود بوده و بمغز صدمه رسانیده و امید بهبودى نمیرود .

على علیه السلام از شنیدن سخن طبیب بر خلاف سایر مردم که از مرگ میهراسند با کمال بردبارى بحسنین علیهما السلام وصیت فرمود زیرا على علیه السلام را هیچگاه ترس و وحشتى از مرگ نبود و چنانکه بارها فرموده بود او براى مرگ مشتاقتر از طفل براى پستان مادر بود!

على علیه السلام در سراسر عمر خود با مرگ دست بگریبان بود،او شب هجرت پیغمبر صلى الله علیه و آله در فراش آنحضرت که قرار بود شجعان قبائل عرب آنرا زیر شمشیرها بگیرند آرمیده بود،على علیه السلام در غزوات اسلامى همواره دم شمشیر بود و حریفان و مبارزان وى قهرمانان شجاع و مردان جنگ بودند،او میفرمود براى من فرق نمیکند که مرگ بسراغ من آید و یا من بسوى مرگ روم بنابر این براى او هیچگونه جاى ترس نبود،على علیه السلام وصیت خود را بحسنین علیهما السلام چنین بیان فرمود:

اوصیکما بتقوى الله و ان لا تبغیا الدنیا و ان بغتکما،و لا تأسفا على شى‏ء منها زوى عنکما... (4)

شما را بتقوى و ترس از خدا سفارش میکنم و اینکه دنیا را نطلبید اگر چه‏دنیا شما را بخواهد و بآنچه از (زخارف دنیا) از دست شما رفته باشد تأسف مخورید و سخن راست و حق گوئید و براى پاداش (آخرت) کار کنید،ستمگر را دشمن باشید و ستمدیده را یارى نمائید.

شما و همه فرزندان و اهل بیتم و هر که را که نامه من باو برسد بتقوى و ترس از خدا و تنظیم امور زندگى و سازش میان خودتان سفارش میکنم زیرا از جد شما پیغمبر صلى الله علیه و آله شنیدم که میفرمود سازش دادن میان دو تن (از نظر پاداش) بهتر از تمام نماز و روزه (مستحبى) است،از خدا درباره یتیمان بترسید و براى دهان آنها نوبت قرار مدهید (که گاهى سیر و گاهى گرسنه باشند) و در اثر بى توجهى شما در نزد شما ضایع نگردند،درباره همسایگاه از خدا بترسید که آنها مورد وصیت پیغمبرتان هستند و آنحضرت درباره آنان همواره سفارش میکرد تا اینکه ما گمان کردیم براى آنها (از همسایه) میراث قرار خواهد داد.و بترسید از خدا درباره قرآن که دیگران با عمل کردن بآن بر شما پیشى نگیرند،درباره نماز از خدا بترسید که ستون دین شما است و درباره خانه پروردگار (کعبه) از خدا بترسید و تا زنده هستید آنرا خالى نگذارید که اگر آن خالى بماند (از کیفر الهى) مهلت داده نمیشوید و بترسید از خدا درباره جهاد با مال و جا ن و زبانتان در راه خدا،و ملازم همبستگى و بخشش بیکدیگر باشید و از پشت کردن بهم و جدائى از یکدیگر دورى گزینید،امر بمعروف و نهى از منکر را ترک نکنید (و الا) اشرارتان بر شما حکمرانى کنند و آنگاه شما (خدا را براى دفع آنها میخوانید) و او دعایتان را پاسخ نگوید.

اى فرزندان عبد المطلب مبادا به بهانه اینکه بگوئید امیر المؤمنین کشته شده ا ست در خونهاى مردم فرو روید و باید بدانید که بعوض من کشته نشود مگر کشنده من،بنگرید زمانیکه من از ضربت او مردم شما هم بعوض آن،ضربتى بوى بزنید و او را مثله نکنید که من از رسول خدا صلى الله علیه و آله شنیدم که میفرمود از مثله کردن اجتناب کنید اگر چه نسبت بسگ آزار کننده باشد.  

على علیه السلام پس از ضربت خوردن در سحرگاه شب 19 رمضان تا اواخر شب 21 در خانه بسترى بود و در اینمدت علاوه بر خانواده آنحضرت بعضى از اصحابش‏نیز جهت عیادت بحضور وى مشرف میشدند و در آخرین ساعات زندگى او از کلمات گهر بارش بهره‏مند میگشتند از جمله پندهاى حکیمانه او این بود که فرمود:انا بالامس صاحبکم و الیوم عبرة لکم و غدا مفارقکم. 

(من دیروز مصاحب شما بودم و امروز وضع و حال من مورد عبرت شما است و فردا از شما مفارقت میکنم) .

مقدارى شیر براى على علیه السلام حاضر نمودند کمى میل کرد و فرمود بزندانى خود نیز از این شیر بدهید و او را اذیت و شکنجه نکنید اگر من زنده ماندم خود،دانم و او و اگر در گذشتم فقط یک ضربت باو بزنید زیرا او یک ضربت بیشتر بمن نزده است و رو بفرزندش حسن علیه السلام نمود و فرمود:

یا بنى انت ولى الامر من بعدى و ولى الدم فان عفوت فلک و ان قتلت فضربة مکان ضربة.

(پسر جانم پس از من تو ولى امرى و صاحب خون من هستى اگر او را ببخشى خود دانى و اگر بقتل رسانى در برابر یک ضربتى که بمن زده است یکضربت باو بزن) چون على علیه السلام در اثر سمى که بوسیله شمشیر از راه خون وارد بدن نازنینش شده بود بیحال و قادر بحرکت نبود لذا در اینمدت نمازش را نشسته میخواند و دائم در ذکر خدا بود،شب 21 رمضان که رحلتش نزدیک شد دستور فرمود براى آخرین دیدار اعضاى خانواده او را حاضر نمایند تا در حضور همگى وصیتى دیگر کند.

اولاد على علیه السلام در اطراف وى گرد گشتند و در حالیکه چشمان آنها از گریه سرخ شده بود بوصایاى آنجناب گوش میدادند،اما وصیت او تنها براى اولاد وى نبود بلکه براى تمام افراد بشر تا انقراض عالم است زیرا حاوى یک سلسله دستورات اخلاقى و فلسفه عملى است و اینک خلاصه آن:

ابتداى سخنم شهادت بیگانگى ذات لا یزال خداوند است و بعد برسالت محمد بن عبد الله صلى الله علیه و آله که پسر عم من و بنده و برگزیده خداست،بعثت او از جانب پروردگار است و دستوراتش احکام الهى است،مردم را که در بیابان جهل و نادانى سرگردان بودند بصراط مستقیم و طریق نجات هدایت فرموده‏و بروز رستاخیز از کیفر اعمال ناشایست بیم داده است.

اى فرزندان من،شما را به تقوى و پرهیز کارى دعوت میکنم و بصبر و شکیبائى در برابر حوادث و ناملایمات توصیه مینمایم پاى بند دنیا نباشید و بر آنچه از دست شما رفته حسرت نخورید،شما را باتحاد و اتفاق سفارش میکنم و از نفاق و پراکندگى بر حذر میدارم،حق و حقیقت را همیشه نصب العین قرار دهید و در همه حال چه هنگام غضب و اندوه و چه در موقع رضا و شادمانى از قانون ثابت عدالت پیروى کنید.

اى فرزندان من،هرگز خدا را فراموش مکنید و رضاى او را پیوسته در نظر بگیرید با اعمال عدل و داد نسبت بستمدیدگان و ایثار و انفاق به یتیمان و درماندگان،او را خشنود سازید،در این باره از پیغمبر صلى الله علیه و آله شنیدم که فرمود هر که یتیمان را مانند اطفال خود پرستارى کند بهشت خدا مشتاق لقاى او میشود و هر کس مال یتیم را بخورد آتش دوزخ در انتظار او میباشد.

در حق اقوام و خویشاوندان صله رحم و نیکى نمائید و از درویشان و مستمندان دستگیرى کرده و بیماران را عیادت کنید،چون دنیا محل حوادث است بنابر این خود را گرفتار آمال و آرزو مکنید و همیشه در فکر مرگ و جهان آخرت باشید،با همسایه‏هاى خود برفق و ملاطفت رفتار کنید که از جمله توصیه‏هاى پیغمبر صلى الله علیه و آله نگهدارى حق همسایه است.احکام الهى و دستورات شرع را محترم شمارید و آنها را با کمال میل و رغبت انجام دهید،نماز و زکوة و امر بمعروف و نهى از منکر را بجا آورید و رضایت خدا را در برابر اطاعت فرامین او حاصل کنید.

اى فرزندان من،از مصاحبت فرو مایگان و ناکسان دورى کنید و با مردم صالح و متقى همنشین باشید،اگر در زندگى امرى پیش آید که پاى دنیا و آخرت شما در میان باشد از دنیا بگذرید و آخرت را بپذیرید،در سختیها و متاعب روزگار متکى بخدا باشید و در انجام هر کارى از او استعانت جوئید،با مردم برأفت و مهربانى و خوشروئى و حسن نیت رفتار کنید و فضائل نفسانى مخصوصا تقوى و خدمت بنوع را شعار خود سازید،کودکان خود را نوازش کنید و بزرگان و سالخوردگان را محترم شمارید.اولاد على علیه السلام خاموش نشسته و در حالیکه غم و اندوه گلوى آنها را فشار میداد بسخنان دلپذیر و جان پرور آنحضرت گوش میدادند،تا این قسمت از وصیت على علیه السلام درس اخلاق و تربیت بود که عمل بدان هر فردى را بحد نهائى کمال میرساند آنحضرت این قسمت از وصیت خود را با جمله لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم بپایان رسانید و آنگاه از هوش رفت و پس از لحظه‏اى چشمان خدابین خود را نیمه باز کرد و فرمود:اى حسن سخنى چند هم با تو دارم،امشب آخرین شب عمر من است چون در گذشتم مرا با دست خود غسل بده و کفن بپوشان و خودت مباشر اعمال کفن و دفن من باش و بر جنازه من نماز بخوان و در تاریکى شب دور از شهر کوفه جنازه مرا در محلى گمنام بخاک سپار تا کسى از آن آگاه نشود.

عموم بنى‏هاشم مخصوصا خاندان علوى در عین خاموشى گریه میکردند و قطرات اشگ از چشمان آنها بر گونه‏هایشان فرو میغلطید،حسن علیه السلام که از همه نزدیکتر نشسته بود از کثرت تأثر و اندوه،امام علیه السلام را متوجه حزن و اندوه خود نمود على علیه السلام فرمود اى پسرم صابر و شکیبا باش و تو و برادرانت را در این موقع حساس بصبر و بردبارى توصیه میکنم.

سپس فرمود از محمد هم مواظب باشید او هم برادر شما و هم پسر پدر شما است و من او را دوست دارم.

على علیه السلام مجددا از هوش رفت و پس از لحظه‏اى تکانى خورد و بحسین علیه السلام فرمود پسرم زندگى تو هم ماجرائى خواهد داشت فقط صابر و شکیبا باش که ان الله یحب الصابرین .

در این هنگام على علیه السلام در سکرات موت بود و پس از لحظاتى چشمان مبارکش بآهستگى فرو خفت و در آخرین نفس فرمود:

اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و اشهد ان محمدا عبده و رسوله.

پس از اداى شهادتین آن لبهاى نیمه باز و نازنین بهم بسته شد و طایر روحش باوج ملکوت اعلا پرواز نمود و بدین ترتیب دوران زندگى مردى که در تمام مدت‏عمر جز حق و حقیقت هدفى نداشت بپایان رسید (1) .

هنگام شهادت سن شریف على علیه السلام 63 سال و مدت امامتش نزدیک سى سال و دوران خلافت ظاهریش نیز در حدود پنج سال بود.امام حسن علیه السلام باتفاق حسین علیه السلام و چند تن دیگر بتجهیز او پرداخته و پس از انجام تشریفات مذهبى جسد آنحضرت را در پشت کوفه در غرى که امروز به نجف معروف است دفن کردند و همچنانکه خود حضرت امیر علیه السلام سفارش کرده بود براى اینکه دشمنان وى از بنى امیه و خوارج جسد آنجناب را از قبر خارج نسازند و بدان اهانت و جسارت ننمایند محل قبر را با زمین یکسان نمودند که معلوم نباشد و قبر على علیه السلام تا زمان حضرت صادق علیه السلام از انظار پوشیده و مخفى بود و موقعیکه منصور دوانقى دومین خلیفه عباسى آنحضرت را از مدینه بعراق خواست هنگام رسیدن بکوفه بزیارت مرقد مطهر حضرت امیر علیه السلام رفته و محل آنرا مشخص نمود.

در مورد پیدایش قبر على علیه السلام شیخ مفید هم روایتى نقل میکند که عبد الله بن حازم گفت روزى با هارون الرشید براى شکار از کوفه بیرون رفتیم و در پشت کوفه بغریین رسیدیم،در آنجا آهوانى را دیدیم و براى شکار آنها سگهاى شکارى و بازها را بسوى آنها رها نمودیم،آنها ساعتى دنبال آهوان دویدند اما نتوانستند کارى بکنند و آهوان به تپه‏اى که در آنجا بود پناه برده و بالاى آن ایستادند و ما دیدیم که بازها بکنار تپه فرود آمدند و سگها نیز برگشتند،هارون از این حادثه تعجب کرد و چون آهوان از تپه فرود آمدند دوباره بازها بسوى آنها پرواز کرده و سگها هم بطرف آنها دویدند آهوان مجددا بفراز تپه رفته و بازها و سگها نیز باز گشتند و این واقعه سه بار تکرار شد!هارون گفت زود بروید و هر که را در این حوالى پیدا کردید نزد من آورید،و ما رفتیم و پیرمردى از قبیله بنى اسد را پیدا کردیم و او را نزد هارون آوردیم،هارون گفت اى شیخ مرا خبر ده که این تپه چیست؟آنمرد گفت اگر امانم دهى ترا از آن آگاه سازم!هارون گفت من با خدا عهد میکنم که ترا از مکانت بیرون‏نکنم و بتو آزار نرسانم.شیخ گفت پدرم از پدرانش بمن خبر داده است که قبر على بن ابیطالب در این تپه است و خداى تعالى آنرا حرم امن قرار داده است چیزى آنجا پناهنده نشود جز اینکه ایمن گردد!

هارون که اینرا شنید پیاده شد و آبى خواست و وضوء گرفت و نزد آن تپه نماز خواند و خود را بخاک آن مالید و گریست و سپس (بکوفه) برگشتیم (6) .

در مورد مرقد مطهر حضرت امیر علیه السلام حکایتى آمده است که نقل آن در اینجا خالى از لطف نیست:

سلطان سلیمان که از سلاطین آل عثمان و احداث کننده نهر حسینیه از شط فرات بود چون به کربلاى معلى میآمد بزیارت امیر المؤمنین مشرف میشد،در نجف نزدیکى بارگاه شریف علوى از اسب پیاده شد و قصد نمود که محض احترام و تجلیل تا قبه منوره پیاده رود.

قاضى عسکر که مفتى جماعت هم بوده در این سفر همراه سلطان بود،چون از اراده سلطان با خبر گشت با حالت غضب بحضور سلطان آمد و گفت تو سلطان زنده هستى و على بن ابیطالب مرده است تو چگونه از جهت درک زیارت او پیاده رفتن را عزم نموده‏اى؟ (قاضى ناصبى بود و نسبت بحضرت شاه ولایت عناد و عداوت داشت) در اینخصوص قاضى با سلطان مکالماتى نمود تا اینکه گفت اگر سلطان در گفته من که پیاده رفتن تا قبه منوره موجب کسر شأن و جلال سلطان است تردیدى دارد بقرآن شریف تفأل جوید تا حقیقت امر مکشوف گردد،سلطان سخن او را پذیرفت و قرآن مجید را در دست گرفته و تفالا آنرا باز نمود و این آیه در اول صفحه ظاهر بود:فاخلع نعلیک انک بالواد المقدس طوى.سلطان رو به قاضى نمود و گفت سخن تو برهنگى پاى ما را مزید بر پیاده رفتن نمود پس کفشهاى خود را هم درآورده با پاى برهنه از نجف تا بروضه منوره راه را طى نمود بطوریکه پایش در اثر ریگها زخم شده بود.پس از فراغت از زیارت،آن قاضى عنود پیش سلطان آمد و گفت در این شهر قبر یکى از مروجین رافضى‏ها است خوبست که قبر او رانبش نموده و بسوختن استخوانهاى پوسیده او حکم فرمائى!!

سلطان گفت نام آن عالم چیست؟قاضى پاسخ داد نامش محمد بن حسن طوسى است.

سلطان گفت این مرد مرده است و خداوند هر چه را که آن عالم مستحق باشد از ثواب و عقاب باو میرساند قاضى در نبش قبر مرحوم شیخ طوسى مکالمه زیادى با سلطان نمود بالاخره سلطان دستور داد هیزم زیادى در خارج نجف جمع کردند و آنها را آتش زدند آنگاه فرمان داد خود قاضى را در میان آتش انداختند و خداوند تبارک و تعالى آنملعون را در آتش دنیوى قبل از آتش اخروى معذب گردانید (7) .

همچنین صاحب منتخب التواریخ از کتاب انوار العلویه نقل میکند که وقتى نادر شاه گنبد حرم حضرت امیر علیه السلام را تذهیب نمود از وى پرسیدند که بالاى قبه مقدسه چه نقش کنیم؟نادر فورا گفت:ید الله فوق ایدیهم.فرداى آنروز وزیر نادر میرزا مهدیخان گفت نادر سواد ندارد و این کلام بدلش الهام شده است اگر قبول ندارید بروید مجددا سؤال کنید لذا آمدند و پرسیدند که در فوق قبه مقدسه چه فرمودید نقش کنیم؟گفت همان سخن که دیروز گفتم (8) !

بارى حسنین علیهما السلام و همراهان پس از دفن جنازه على علیه السلام بکوفه برگشتند و ابن ملجم نیز همانروز (21 رمضان) بضرب شمشیر امام حسن علیه السلام مقتول و راه جهنم را در پیش گرفت.قصائد زیادى بوسیله شعراء و مردم دیگر در رثاء آنحضرت انشاد گردیده است که ما ذیلا به یکى از آنها که ام هیثم دختر اسود نخعى سروده است اشاره مینمائیم.

1ـالا یا عین و یحک فاسعدینا 
الا تبکى امیر المؤمنینا 
2ـرزئنا خیر من رکب المطایا 
و خیسها و من رکب السفینا 
3ـو من لبس النعال و من حذاها 
و من قرء المثانى و المئینا 
4ـو کنا قبل مقتله بخیر 
نرى مولى رسول الله فینا 
5ـیقیم الدین لا یرتاب فیه‏ 
و یقضى بالفرائض مستبینا 
6ـو لیس بکاتم علما لدیه‏ 
و لم یخلق من المتجبرینا 
7ـو یدعو للجماعة من عصاه‏ 
و ینهک قطع ایدى السارقینا 
8ـلعمر ابى لقد اصحاب مصر 
على طول الصحابة اوجعونا 
9ـو غرونا بانهم عکوف‏ 
و لیس کذلک فعل العاکفینا 
10ـافى شهر الصیام فجعتمونا 
بخیر الناس طرا اجمعینا 
11ـو من بعد النبى فخیر نفس‏ 
ابو حسن و خیر الصالحینا 
12ـاشاب ذوابتى و اطال حزنى‏ 
امامة حین فارقت القرینا 
13ـتطوف بها لحاجتها الیه‏ 
فلما استیأست رفعت رنینا 
14ـو عبرة ام کلثوم الیها 
تجاوبها و قد رأت الیقینا 
15ـفلا تشمت معاویة بن صخر 
فان بقیة الخلفاء فینا (9) .

ترجمه:

1ـاى چشم واى بر تو ما را یارى کن و براى امیر المؤمنین اشگ بریز.

2ـما مصیبت زده در فقدان کسى هستیم که او بهترین سوارکاران و کشتى نشستگان بود. (از همه بهتر بود) .

3ـو بهترین کسى که نعلین پوشیده و بدانها گام برداشته و سوره‏هاى مثانى و مئین قرآن را خوانده بود.

4ـو ما پیش از شهادت او زندگى خوشى داشتیم چون یار و پسر عموى رسول خدا را در میان خودمان میدیدیم.

5ـ (على علیه السلام) کسى بود که دین خدا را بدون شک و تردید برپا میداشت و بفرایض آن آشکارا حکم میفرمود.ـو هیچ علمى را (از اهل آن) مکتوم و نهان نمیداشت و از جباران و متکبران هم نبود.

7ـو هر که او را نافرمانى میکرد وى را (براى هدایت) باتفاق و جماعت دعوت مینمود و در بریدن دست سارقین جدیت میکرد.

8ـبجان پدرم سوگند که مردم شهر (کوفه) خاطر ما را پس از آنکه مدتى با او أنس و مصاحبت داشتیم دردناک نمودند.

9ـو آنها بنام اینکه دور ما را گرفته و ملازم ما هستند ما را فریب دادند در صورتیکه روش ملازمان این چنین نباشد.

10ـآیا در شهر رمضان ما را با (شهادت) بهترین مردم اندوهناک و رنجیده خاطر نمودید؟

11ـ (با شهادت) کسى که پس از پیغمبر صلى الله علیه و آله بهترین مردم بود یعنى حضرت ابو الحسن که بهترین شایستگان و صلحاء بود.

12ـموقعیکه امامه (دختر على علیه السلام) پدرش را از دست داد (غم و اندوه او) گیسوى مرا سفید کرد و اندوهم را طولانى نمود.

13ـ (زیرا) او بجستجوى پدرش میگردد و چون (از یافتن او) نا امید میشود صدایش را بگریه بلند میکند.

14ـو (در آنحال) اشگ چشم ام کلثوم که مرگ پدر را دیده است گریه امام را پاسخ میدهد.

15ـاى معاویة بن ابیسفیان ما را (در شهادت على علیه السلام) شماتت مکن زیرا بقیه خلفاء (دوازده گانه) در خانواده ما است.


مقام امامت و خلافت مسلمین پس از على علیه السلام همچنانکه آنحضرت وصیت کرده بود بامام حسن علیه السلام رسید.عبد الله بن عباس بمسجد رفت و پس ذکر وقایع اخیر بمردم چنین گفت :البته میدانید که على علیه السلام فرزند خود حسن علیه السلام را براى شما خلیفه قرار داده است ولى او هیچگونه اصرارى در طاعت و بیعت شما ندارد اگر نظر طاعت و بیعت دارید من او را خبر دهم و بمنظوربیعت گرفتن از شما بمسجد بیاورم و اگر هم خلاف آنرا خواهانید خود دانید.

مردم عموما پاسخ مثبت دادند و ابن عباس آنحضرت را بمسجد برد تا مردم باو بیعت کنند،امام حسن علیه السلام بالاى منبر رفت و پس از حمد و ثناى الهى و درود بر پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله چنین فرمود:

لقد قبض فى هذه اللیلة رجل لم یسبقه الاولون بعمل و لا یدرکه الاخرون بعمل... (10)

در این شب کسى از دنیا رحلت فرمود که پیشینیان در عمل از او سبقت نگرفتند و آیندگان نیز در کردار بدو نخواهند رسید،او چنان کسى بود که در کنار رسول خدا صلى الله علیه و آله پیکار میکرد و جان خود را سپر بلاى او مینمود،پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله پرچم را بدست با کفایت او میداد و براى جنگیدن با دشمنان دین،وى را در حالیکه جبرئیل و میکائیل از راست و چپ همدوش او بودند بمیدان کارزار میفرستاد و از میدانهاى رزم بر نمیگشت مگر با فتح و پیروزى که خداوند نصیب او میفرمود.او در شبى شهادت یافت که عیسى بن مریم در آنشب بآسمان رفت و یوشع بن نون (وصى حضرت موسى) نیز در آنشب از دنیا رخت بر بست،هنگام مرگ از مال و منال دنیا هفتصد درهم داشت که میخواست با آن براى خانواده‏اش خدمتکارى تهیه کند،چون این سخنان را فرمود گریه گلویش را گرفت و ناچار گریست و مردم نیز با آنحضرت گریه کردند،امام حسن علیه السلام با این خطبه کوتاه که در یاد بود پدرش ایراد فرمود علو رتبت و بزرگى منزلت على علیه السلام را در افکار و اندیشه‏هاى مستمعین جایگزین نمود و این توصیف و تمجیدى که درباره على علیه السلام نمود تعریف پدرى بوسیله پسرش نبود بلکه توصیف امامى بوسیله امام دیگر بود که بهتر از همه کس او را میشناخت.

امام حسن علیه السلام از مردم بیعت گرفت و سپس نامه‏اى بمعاویه نوشته و او را ضمن پند و نصیحت به بیعت خود دعوت نمود اما مسلم بود که معاویه این دعوت‏را نخواهد پذیرفت و دست از ظلم و ستم نخواهد کشید زیرا او هنگامیکه على علیه السلام در قید حیات بود و خودش نیز چندان موقعیت قوى و محکمى نداشت با على علیه السلام بیعت نکرد،اکنون که پایه‏هاى تخت حکومتش را محکم کرده و موقعیت خود را نیز تثبیت نموده است چگونه ممکن است از حسن علیه السلام اطاعت کند؟بالاخره نامه امام حسن علیه السلام بمعاویه رسید و چنانکه گفته شد او هم پاسخ داد که من از تو شایسته‏ترم و لازم است که تو با من بیعت کنى!!

از طرفى جمع کثیرى از سپاه تجهیز شده در پادگان نخیله که على علیه السلام قبل از شهادت خود براى حمله مجدد بشام آماده کرده بود متفرق و پراکنده گشته و جز عده قلیلى باقى نمانده بود،امام حسن علیه السلام با اینکه بنا بسابقه بیوفائى و لا قیدى مردم کوفه که در زمان پدرش از آنها دیده بود میدانست که در چنین شرایطى جنگ با معاویه نتیجه‏اى نخواهد داشت مع الوصف با باقیمانده سپاه که بنا بنقل ابن ابى الحدید در حدود شانزده هزار نفر بود راه شام را در پیش گرفت و دوازده هزار نفر از آنها را بفرماندهى عبید الله بن عباس بعنوان نیروى پوششى و تأمینى بسوى معاویه فرستاد و خود در مدائن توقف نمود تا از اطراف و نواحى بگرد آورى سپاه براى اعزام بجبهه اقدام نماید ولى معاویه با دادن یک ملیون درهم عبید الله ابن عباس را فریفت و او را بسوى خود خواند.

عبید الله نیز در اثر حب دنیا و بطمع سکه‏هاى طلاى معاویه شبانه با گروهى از همراهانش مخفیانه فرار کرده و باردوى معاویه پیوست و در مدائن نیز حوادث دیگرى روى داد که موجب تفرقه و اختلاف در میان سپاهیان امام گردید و کلیه شرایط لازمه را که یک واحد عملیاتى در جبهه دشمن باید داشته باشد از میان برد و در نتیجه امام حسن علیه السلام با توجه باوضاع و احوال و با در نظر گرفتن مصلحت اسلام و مسلمین از روى ناچارى و اجبار بمتارکه جنگ که در آنموقع حساس تنها راه حل منطقى و عقلانى بود پرداخته و با قید شرایطى با معاویه صلح نمود (11) .

پى‏نوشتها:

(1) طبیب بایستى بمعاویه میگفت تو که چند لحظه تحمل یک قطعه آهن سرخ شده را ندارى پس در نتیجه طغیان و ریختن اینهمه خون مردم چگونه براى همیشه تحمل آتش سوزان دوزخ را خواهى نمود؟این نیست جز اینکه تو بروز جزا ایمان نیاورده‏اى!

مؤلف.

(2) بنا بروایت شیخ مفید ابن ملجم و همراهانش در داخل مسجد نزدیک در ورودى کمین کرده و بمحض ورود على علیه السلام شمشیرهاى خود را غفلة بر آنحضرت فرود آوردند شمشیر شبیب بطاق مسجد گرفت ولى شمشیر عبد الرحمن بفرق مبارک وى اصابت نمود.

(3) سوره مبارکه طه آیه .55

(4) نهج البلاغه

(5) مقاتل الطالبیینـارشاد مفیدـاعلام الورىـکشف الغمهـبحار الانوار جلد 42ـاثبات الوصیه مسعودى.

(6) ارشاد مفید جلد 1 باب 1 فصل 6 حدیث .4

(7) کتاب رنگارنگ جلد .1

(8) منتخب التواریخ ص .142

(9) مجالس السنیه ص 185ـمقاتل الطالبیین ص .35

(10) ارشاد مفید جلد 2 باب اولـمقاتل الطالبیین.

(11) براى توضیح و آگاهى بیشتر بکتاب حسن کیست؟تألیف نگارنده مراجعه شود.در این کتاب علل و جهات صلح امام حسن با معاویه تجزیه و تحلیل گردیده و بطور مبسوط و مستدل در پیرامون فلسفه آن بحث شده است.

 

شب قدر

۰۶
مرداد

 

«قدر» در لغت به معناى اندازه و اندازه‏گیرى است.(1) «تقدیر» نیز به معناى اندازه‏گیرى و تعیین است.(2) اما معناى اصطلاحى «قدر»، عبارت است از ویژگى هستى و وجود هر چیز و چگونگى آفرینش آن(‏3) به عبارت دیگر، اندازه و محدوده وجودى هر چیز، «قدر» نام دارد. (4)

بنابر دیدگاه حکمت الهى، در نظام آفرینش، هر چیزى اندازه‏اى خاص دارد و هیچ چیزى بى‏حساب و کتاب نیست. جهان حساب و کتاب دارد و بر اساس نظم ریاضى تنظیم شده، گذشته، حال و آینده آن با هم ارتباط دارند.

استاد مطهرى در تعریف قدر مى‏فرماید:

« ... قدر به معناى اندازه و تعیین است... حوادث جهان ... از آن جهت که حدود و اندازه و موقعیت مکانى و زمانى آنها تعیین شده است، مقدور به تقدیر الهى است.»(5) پس در یک کلام، «قدر» به معناى ویژگى‏هاى طبیعى و جسمانى چیزهاست که شامل شکل، حدود، طول، عرض و موقعیت‏هاى مکانى و زمانى آنها مى‏گردد و تمام موجودات مادى و طبیعى را در برمى‏گیرد.

این معنا از روایات استفاده مى‏شود؛ چنان که در روایتى از امام رضا علیه السلام پرسیده شد: معناى قدر چیست؟ امام فرمود: «تقدیر الشى‏ء، طوله و عرضه»؛ «اندازه‏گیرى هر چیز اعم از طول و عرض آن است.» (6) و در روایت دیگر، این امام بزرگوار در معناى قدر فرمود: «اندازه هر چیز اعم از طول و عرض و بقاى آن است.»(7)

در این شب تمام حوادث سال آینده به امام هر زمان ارائه مى‏شود و وى از سرنوشت خود و دیگران با خبر مى‏گردد. امام باقر علیه السلام مى‏فرماید: «انه ینزل فى لیلة القدر الى ولى الامر تفسیر الامور سنةً سنةً، یؤمر فى امر نفسه بکذا و کذا و فى امر الناس بکذا و کذا؛ در شب قدر به‏ ولى امر (امام هر زمان) تفسیر کارها و حوادث نازل مى‏شود و وى درباره خویش و دیگر مردمان مأمور به دستورهایى مى‏شود.»

بنابراین، معناى تقدیر الهى این است که در جهان مادى، آفریده‏ها از حیث هستى و آثار و ویژگى‏هایشان محدوده‏اى خاص دارند. این محدوده با امورى خاص مرتبط است؛ امورى که علت‏ها و شرایط آنها هستند و به دلیل اختلاف علل و شرایط، هستى، آثار و ویژگى‏هاى موجودات مادى نیز متفاوت است. هر موجود مادى به وسیله قالب‏هایى از داخل و خارج، اندازه‏گیرى و قالب‏گیرى مى‏شود. این قالب، حدود، یعنى طول، عرض، شکل، رنگ، موقعیت مکانى و زمانى و سایر عوارض و ویژگى‏هاى مادى آن به شمار مى‏آید. پس معناى تقدیر الهى در موجودات مادى، یعنى هدایت آنها به سوى مسیر هستى‏شان است که براى آنها مقدر گردیده است و در آن قالب‏گیرى شده‏اند. (8)

اما تعبیر فلسفى قدر، اصل علیت است. «اصل علیت همان پیوند ضرورى و قطعى حوادث با یکدیگر و این که هر حادثه‏اى تحتّم و قطعیت ضرورى و قطعى خود و نیز تقدّر و خصوصیات وجودى خود را از امرى یا امورى مقدم بر خود گرفته است.

(9) اصل علیت عمومى و نظام اسباب و مسببات بر جهان و جمیع وقایع و حوادث جهان حکمفرماست و هر حادثى، ضرورت و قطعیت وجود خود و نیز شکل و خصوصیت زمانى و مکانى و سایر خصوصیات وجودى‏اش را از علل متقدمه خود کسب کرده است و یک پیوند ناگسستى میان گذشته و حال و استقبال میان هر موجودى و علل متقدمه او هست.»(10)

اما علل موجودات مادى ترکیبى، فاعل و ماده و شرایط و عدم مانع است که هر یک تأثیر خاص بر آن دارند و مجموع این تأثیرها، قالب وجودى خاصى را شکل مى‏دهند. اگر تمام این علل و شرایط و عدم مانع، کنار هم گرد آیند، علت تامه ساخته مى‏شود و معلول خود را ضرورت و وجود مى‏دهد که از آن در متون دینى به «قضاى الهى» تعبیر مى‏شود. اما هر موجودى با توجه به علل و شرایط خود قالبى خاص دارد که عوارض و ویژگى‏هاى وجودى‏اش را مى‏سازد و در متون دینى از آن به «قدر الهى» تعبیر مى‏شود.

شب قدر

با روشن شدن معناى قدر، امکان فهم حقیقت شب قدر نیز میسر مى‏شود. شب قدر شبى است که همه مقدرات تقدیر مى‏گردد و قالب معین و اندازه خاص هر پدیده، روشن و اندازه‏گیرى مى‏شود.

به عبارت روشن‏تر، شب قدر یکى از شب‏هاى دهه آخر ماه رمضان است. طبق روایات ما، یکى از شب‏هاى نوزدهم یا بیست و یکم و به احتمال زیادتر، بیست و سوم ماه مبارک رمضان است.(11) در این شب - که شب نزول قرآن به شمار مى‏آید - امور خیر و شر مردم و ولادت، مرگ، روزى، حج، طاعت، گناه و خلاصه هر حادثه‏اى که در طول سال واقع مى‏شود، تقدیر مى‏گردد.(12) شب قدر همیشه و هر سال تکرار مى‏شود. عبادت در آن شب، فضیلت فراوان دارد و در نیکویى سرنوشت یک ساله بسیار مؤثر است.(13) در این شب تمام حوادث سال آینده به امام هر زمان ارائه مى‏شود و وى از سرنوشت خود و دیگران با خبر مى‏گردد. امام باقر علیه السلام مى‏فرماید: «انه ینزل فى لیلة القدر الى ولى الامر تفسیر الامور سنةً سنةً، یؤمر فى امر نفسه بکذا و کذا و فى امر الناس بکذا و کذا؛ در شب قدر به‏ ولى امر (امام هر زمان) تفسیر کارها و حوادث نازل مى‏شود و وى درباره خویش و دیگر مردمان مأمور به دستورهایى مى‏شود.»(14)

پس شب قدر شبى است که:

1. قرآن در آن نازل شده است.

2. حوادث سال آینده در آن تقدیر مى‏شود.

3. این حوادث بر امام زمان - روحى فداه - عرضه و آن حضرت مامور به کارهایى مى‏گردد.

بنابراین، مى‏توان گفت شب قدر، شب تقدیر و شب اندازه‏گیرى و شب تعیین حوادث جهان ماده است.

این مطلب مطابق آیات قرآنى نیز مى‏باشد؛ زیرا در آیه 185 سوره مبارکه «بقره» مى‏فرماید: «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ»؛ ماه رمضان که در آن قرآن ‏نازل شده است.» طبق این آیه، نزول قرآن (نزول دفعى) در ماه رمضان بوده است. و در آیات 3 - 5 سوره مبارکه دخان مى‏فرماید: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ إِنَّا کُنَّا مُنْذِرِینَ* فِیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ* أَمْراً مِنْ عِنْدِنا إِنَّا کُنَّا مُرْسِلِینَ.» این آیه نیز تصریح دارد که نزول [دفعى‏] قرآن در یک شب بوده است که از آن به شب مبارک تعبیر شده است. همچنین در سوره مبارکه قدر تصریح شده است که قرآن در شب قدر نازل شده است.

«قدر» در لغت به معناى اندازه و اندازه‏گیرى است. «تقدیر» نیز به معناى اندازه‏گیرى و تعیین است. اما معناى اصطلاحى «قدر»، عبارت است از ویژگى هستى و وجود هر چیز و چگونگى آفرینش آن به عبارت دیگر، اندازه و محدوده وجودى هر چیز، «قدر» نام دارد.

پس با جمع آیات سه گانه بالا روشن مى‏شود:

1. قرآن در ماه رمضان نازل شده است.

2. قرآن در شبى مبارک از شب‏هاى ماه مبارک رمضان نازل شده است.

3. این شب، در قرآن شب قدر نام دارد.

4. ویژگى خاص این شب بر حسب آیات سوره مبارکه دخان دو امر است:

الف. نزول قرآن.

ب. هر امر حکیمى در آن شب مبارک جدا مى‏گردد.

شب قدر

اما سوره مبارکه قدر که به منزله شرح و تفسیر آیات سوره مبارکه «دخان» است، شش ویژگى براى شب قدر مى‏شمارد:

الف. شب نزول قرآن است (إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ).

ب. این شب، شبى ناشناخته است و این ناشناختگى به دلیل عظمت آن شب است ( وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ).

ج. شب قدر از هزار ماه بهتر است. (لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ).

د. در این شب مبارک، ملائکه و روح با اجازه پروردگار عالمیان نازل مى‏شوند (تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ) و روایات تصریح دارند که آنها بر قلب امام هر زمان نازل مى‏شوند.

ه. این نزول براى تحقق هر امرى است که در سوره «دخان» بدان اشاره رفت (مِنْ کُلِّ أَمْرٍ) و این نزول - که مساوى با رحمت خاصه الهى ‏بر مومنان شب زنده‌دار است - تا طلوع فجر ادامه دارد (سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ).

و. شب قدر، شب تقدیر و اندازه‏گیرى است؛ زیرا در این سوره - که تنها پنج آیه دارد - سه بار «لیلة القدر» تکرار شده است و این نشانه اهتمام ویژه قرآن به مسئله اندازه‏گیرى در آن شب خاص است.

مرحوم کلینى در کافى از امام باقر علیه السلام نقل مى‏کند که آن حضرت در جواب معناى آیه «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ» فرمودند: «آرى شب قدر، شبى است که همه ساله در ماه رمضان و در دهه آخر آن، تجدید مى‏شود. شبى که قرآن جز در آن شب نازل نشده و آن شبى است که خداى تعالى درباره‏اش فرموده است: «فیها یفرق کل امر حکیم؛ در آن شب هر، امرى با حکمت، متعین و ممتاز مى‏گردد.» آنگاه فرمود: «در شب قدر، هر حادثه‏اى که باید در طول آن سال واقع گردد، تقدیر مى‏شود؛ خیر و شر، طاعت و معصیت و فرزندى که قرار است متولد شود یا اجلى که قرار است فرارسد یا رزقى که قرار است برسد و ... .»(15)

 

پى‏نوشت‌ها:

1- قاموس قرآن، سید على اکبر قرشى، ج ‏5، ص 246 و 247 .

2- همان، ص 248.

3- المیزان، سید محمد حسین طباطبایى، ج‏12 ص 150 و 151.

4- همان، ج‏ 19، ص 101.

5- انسان و سرنوشت، شهید مطهرى، ص 52.

6- المحاسن البرقى، ج‏1، ص 244.

7- بحار الانوار، ج ‏5، ص 122.

8- المیزان، ج ‏19، ص 101 - 103

9- انسان و سرنوشت، ص 53

10- همان، ص 55 و 56

11- اقبال الاعمال، سید بن طاووس، تحقیق و تصحیح جواد قیومى اصفهانى، ج‏1، ص 312 و 313 و 374 و 375 .

12- الکافى، کلینى، ج ‏4، ص 157 .

13- المراقبات، ملکى تبریزى، ص، 237 - 252

14- الکافى، ج‏1، ص 248

15- المیزان فى تفسیر القرآن، ج 20، ص، 382/ بحث روایى ذیل سوره مبارکه قدر.

 

منبع:  ماهنامه پرسمان، 1382، سید سعید لواسانى .

 

رمضان، ماه خدا و میهمانی خدا، ماه بهار قرآن، ماه لیلة‏القدر و پاکی و تعالی انسان.

رمضان، ماه برکت، رحمت، مغفرت، توبه، انابه، صبر و مواسات. رمضان ماه تقوا و طهارت و رهایی از شر نفس و به خدا پیوستن است.

رمضان، ماه علی(ع) آن مقتدای عدالت و انسانیت است که نماز خون و شهادت در محراب عشق را برای اولین بار به یادگار گذاشت.

در روایات رسیده از معصومان(ع) نام‏ها و اوصاف بسیاری برای ماه رمضان آمده است، که نام‏های یادشده بخشی از آن به شمار می‏آیند.(1)

ولی در این میان به نظر می‏رسد ماه خدا و میهمانی خدا، عالی‏ترین تعبیری است که درباره ماه رمضان به کار برده شده است.

با اینکه همه ماه ‏ها ماه خداست و انسان‏ها همه وقت از نعمت‏ های مادی و معنوی و در حقیقت از سفره گسترده الهی استفاده می‏کنند، ولی از آنجا که همه کتاب‏های بزرگ آسمانی از جمله قرآن که کتاب هدایت و راهنمایی برای همه بشریت است در این ماه نازل شده است، و نیز از آنجا که وظیفه بزرگ الهی روزه در این ماه انجام می‏شود امتیاز خاصی به این ماه بخشیده است.

ابی ‏بصیر از امام صادق(ع) نقل کرده که آن حضرت فرموده ‏اند:

««تورات» در ششم و «انجیل» در دوازدهم ماه رمضان، و «زبور» در هجدهم و قرآن در شب قدر نازل شده است.»(2)

با توجه به روایت یادشده ماه رمضان همواره ماه نزول کتاب‏های آسمانی و ماه هدایت و تربیت بوده است. چرا که هدایت و تربیت بدون دستورات و روش‏هایی که درست را از نادرست جدا و آن را به مردم تعلیم دهد ممکن نیست.

برنامه تربیتی روزه نیز، باید با آگاهی هر چه بیشتر و عمیق‏تر از تعلیمات آسمانی هماهنگ گردد، تا جسم و جان آدمی را از آلودگی‏های گناه شستشو دهد.

روایات بسیاری درباره جایگاه این ماه بزرگ از امامان معصوم(ع) رسیده است. ولی جامع‏ترین آنها که بسیاری از وظایف روزه‏ دار و شرایط یک روزه کامل و فضائل این ماه را بیان می‏کند، خطبه مشهور پیامبر اکرم(ص) روایت شده است که آن حضرت در آخرین جمعه ماه شعبان برای آماده ساختن یاران برای استقبال از ماه مبارک رمضان خطبه‏ای خواندند و در آن مژده فرا رسیدن ماه رمضان را داده و جایگاه و اهمیت این ماه بزرگ را تشریح کردند و خطاب به مردم فرمودند:

با اینکه همه ماه ‏ها ماه خداست و انسان‏ها همه وقت از نعمت‏های مادی و معنوی و در حقیقت از سفره گسترده الهی استفاده می‏کنند، ولی از آنجا که همه کتاب‏های بزرگ آسمانی از جمله قرآن که کتاب هدایت و راهنمایی برای همه بشریت است در این ماه نازل شده است، و نیز از آنجا که وظیفه بزرگ الهی روزه در این ماه انجام می‏شود امتیاز خاصی به این ماه بخشیده است.

«ای مردم، ماه خدا، با برکت و رحمت و آمرزش به شماروی آورده است.

ماهی که در نزد خدا برترین ماه‏هاست. روزهایش برترین روزها و شب‏هایش برترین شب‏ها و ساعات آن برترین ساعت‏ ها است.

ماهی است که به میهمانی خدا دعوت شده‏اید و از کسانی که مورد اکرام خدا هستند می‏باشید.

در این ماه نفس کشیدن شما ثواب تسبیح و ذکر خدا و نیز خواب شما ثواب عبادت خواهد داشت. اعمال شما در این ماه پذیرفته و دعای شما مستجاب است.

پس با نیت‏های خالص و صادق و دل‏های پاک از خدا بخواهید که شما را در این ماه به روزه‏داری و تلاوت قرآن موفق گرداند.

شقاوتمند و به دور از سعادت کسی است که در این ماه بزرگ از رحمت و آمرزش خداوند محروم بماند.

با گرسنگی و تشنگی خود در این ماه، گرسنگی و تشنگی روز قیامت را به یاد آورید.

در این ماه به بینوایان و تهیدستان رسیدگی و بخشش کنید. بزرگان خود را احترام کنید و بر کودکان خود مهربان باشید و با خویشاوندان خود رفت و آمد کرده و پیوند با آنان را محکم سازید.

زبان‏هایتان را از گناه و بیهوده‏گویی نگه دارید. چشم‏های خود را از آنچه نگاه کردن به آن جایز نیست بپوشانید و گوش‏هایتان را از آنچه شنیدن آن حلال نیست فرو بندید.

بر یتیمان مردم محبت و مهربانی کنید، تا پس از شما با یتیمان‏تان مهربانی کنند. و از گناهان‏تان به سوی خدا توبه و بازگشت نمایید. به هنگام نماز دست‏هایتان را به دعا بردارید، زیرا این اوقات بهترین ساعاتی است که خداوند با عزت و جلال به لطف و رحمت به سوی بندگانش نظر می‏کند. و چون با او به راز و نیاز پردازند پاسخ‏شان دهد. و هنگامی که او را صدا کنند لبیک‏شان گوید، و زمانی که او را بخوانند اجابت‏شان کند.

ای مردم، به راستی که جان‏های شما در گرو اعمال شماست، پس با طلب آمرزش الهی آنها را آزاد سازید. پشت شما از بار گناهان، سنگین است پس با سجده‏ های طولانی آن را سبک کنید. و بدانید خدایی که یاد او برتر است به عزت خود سوگند یاد کرده که نمازگزاران و سجده ‏کنندگان را عذاب نکند و در آن روز که آدمیان در پیشگاه پروردگار جهانیان می ‏ایستند، ایشان را به آتش جهنم نترساند.

ای مردم، هر کس از شما که در این ماه روزه‏ دار مؤمنی را افطار دهد، برای او به خاطر این عمل، ثواب آزاد کردن بنده‏ای و آمرزش گناهان گذشته در نظر گرفته می‏شود.»

گفته شد: ای رسول خدا(ص) همه ما را توانایی این کار (افطار روزه ‏دار) نیست. رسول خدا(ص) فرمود:

«خود را از آتش جهنم برهانید اگر چه به افطار دادن نصف دانه خرما و یا جرعه آبی باشد.

ای مردم، هر کس از شما اخلاقش را در این ماه نیکو سازد، گذشتن از صراط در قیامت در روزی که قدم‏ها بر آن می ‏لغزد بر او آسان شود.

و هر که در این ماه بر زیردستان خود آسان گیرد خداوند نیز حساب اعمالش را آسان خواهد گرفت. و هر که در این ماه شر خود را از دیگران باز دارد، خداوند نیز در روز ملاقات غضبش را از او بازدارد. هر که در این ماه یتیمی را گرامی بدارد، خداوند در روز قیامت او را گرامی خواهد داشت.

هر که در این ماه با خویشاوندان خود رفت و آمد نموده و پیوند با آنان را محکم سازد، خداوند او را در روز ملاقات به رحمت خویش پیوند دهد، و هر که در این ماه رابطه خود را با خویشاوندانش ببرد، خداوند نیز رحمتش را در روز قیامت از او خواهد برید.

در این ماه به بینوایان و تهیدستان رسیدگی و بخشش کنید. بزرگان خود را احترام کنید

و بر کودکان خود مهربان باشید

و با خویشاوندان خود رفت و آمد کرده

و پیوند با آنان را محکم سازید.

زبان‏هایتان را از گناه و بیهوده‏ گویی نگه دارید. چشم‏ های خود را از آنچه نگاه کردن به آن جایز نیست بپوشانید و گوش‏هایتان را از آنچه شنیدن آن حلال نیست فرو بندید.

هر که در این ماه نماز مستحبی به جای آورد، خداوند او را از آتش دوزخ دور می‏کند. و هر که در این ماه عمل واجبی را انجام دهد خداوند ثواب هفتاد عمل واجب که در ماه های دیگر به جا آورد به او عطا می‏کند.

و هر که در این ماه بر من (پیامبر اسلام) صلوات بسیار فرستد خداوند در روزی که میزان اعمال سبک شوند، میزان عملش را سنگین گرداند.

هر که در این ماه آیه‏ای از قرآن بخواند پاداش کسی را دارد که در ماههای دیگر ختم قرآن کرده باشد. ای مردم، در این ماه درهای بهشت گشوده است. پس از خدایتان بخواهید که آنها را بر شما نبندد. در این ماه درهای جهنم بسته است، پس از خدایتان بخواهید که آنها را به سبب گناهانتان بر شما نگشاید.

در این ماه شیطان‏ها به بند کشیده شده‏اند. از خدایتان بخواهید که آنها را بر شما مسلط نگرداند.»


برترین اعمال دوری از گناه

علی(ع) می‏فرماید: من در این وقت برخاستم و عرض کردم ای رسول خدا(ص) برترین اعمال در این ماه کدام است؟

آن حضرت فرمودند: ای ابوالحسن، برترین اعمال در این ماه خودداری از اعمالی است که خدا آن را حرام کرده است.

پس آنگاه پیامبر گریست. گفتم ای رسول خدا(ص) چه چیز سبب گریه شما شد؟

فرمود: ای علی، از آنچه در این ماه بر تو روا می‏دارند می‏گریم، گویی تو را می‏بینم که برای پروردگارت به نماز ایستاده‏ای و شقی‏ترین و بدبخت ‏ترین افراد در میان اولین و آخرین انسان‏ها و همتای کسی که ناقه قوم ثمود را از پای درآورد برخاسته بر فرق تو ضربه‏ای فرود می‏آورد که محاسنت را به خون سرت رنگین می‏کند. پس عرض کردم ای رسول خدا؛ آیا این در حالی است که دینم به سلامت است؟ فرمود: آری، ای علی، هر که تو را دشمن دارد مرا دشمن داشته و هر که تو را ناسزا و دشنام دهد مرا ناسزا و دشنام گفته است. خداوند تبارک و تعالی من و تو را آفرید و مرا و تو را برگزید. مرا برای نبوت و تو را برای امامت اختیار کرد. هر کس امامت تو را انکار کند نبوت مرا انکار کرده است.

ای علی، تو وصی من و پدر فرزندان من و همسر دخترم و جانشین من بر امتم، به هنگام حیات و پس از مرگ من هستی. دستور تو دستور من و نهی و بازداشتن تو نهی من است.

سوگند به خدایی که مرا به رسالت برگزیده و مرا از بهترین مردم قرار داد، تو حجت خدا بر خلقش و امین او بر سرّش و خلیفه او بر بندگانش هستی.(3)

با دقت در خطبه یادشده به خوبی روشن می‏شود که این فرمان الهی تا چه اندازه در نزد خداوند محبوب و ارجمند است.

پیامبر اکرم(ص):

ای مردم، هر کس از شما که در این ماه روزه‏دار مؤمنی را افطار دهد، برای او به خاطر این عمل، ثواب آزاد کردن بنده‏ای و آمرزش گناهان گذشته در نظر گرفته می‏شود.»

گفته شد: ای رسول خدا(ص) همه ما را توانایی این کار (افطار روزه‏دار) نیست.

رسول خدا(ص) فرمود:

«خود را از آتش جهنم برهانید اگر چه به افطار دادن نصف دانه خرما و یا جرعه آبی باشد.

پیامبر اکرم(ص):

هر که در این ماه با خویشاوندان خود رفت و آمد نموده و پیوند با آنان را محکم سازد، خداوند او را در روز ملاقات به رحمت خویش پیوند دهد، و هر که در این ماه رابطه خود را با خویشاوندانش ببرد، خداوند نیز رحمتش را در روز قیامت از او خواهد برید.

بر همین اساس، پیامبر اسلام از قول خداوند تبارک و تعالی نقل می‏کند که فرمود: «الصوم لی و انا اجزی به؛(4) روزه برای من است و من پاداش آن را خواهم داد.»

تردیدی نیست که این همه فضائل و آثار تنها با دست کشیدن از خوردن و آشامیدن ... به دست نمی‏آید بلکه همان گونه که امام صادق(ع) در روایتی مفصل اشاره کرده‏اند شرایط خاصی دارد لازم است همان گونه که ظاهر انسان روزه‏دار است اعضا و جوارح وی نیز، روزه‏دار باشند. زبان باید از دروغ بپرهیزد. دیدگان باید از نامحرم فرو بسته شوند، نزاع، حسد، غیبت و دیگر رذائل اخلاقی در بین نباشد تا روزه دارای آن آثار باشد.(5)

رسول اکرم(ص) به جابر بن‏عبداللّه‏ انصاری فرمود: ای جابر، هر کس در روز ماه رمضان روزه بدارد و شب آن را به یاد خدا بیدار شود، شکم را از حرام و دامن را از آلودگی حفظ کند و زبان خویش را نگه دارد، از گناهان بیرون رود همچنان که از این ماه بیرون می‏رود. جابر گفت: ای پیامبر خدا، چه نیکوست این حدیث.

پیامبر اکرم(ص) فرمود: ای جابر، چه دشوار است شرایط آن.(6)

آثار اخلاقی و تربیتی روزه

روزه دارای ابعاد گوناگون و آثار بسیاری است. که از همه مهم‏تر بُعد اخلاقی و تربیتی آن است. روزه اگر روزه باشد صفای باطن و پاکیزگی روح را به همراه دارد، چرا که انسان روزه‏دار با خودداری از خوردن و آشامیدن قوای حیوانی خود را

تردیدی نیست که این همه فضائل و آثارتنها با دست کشیدن از خوردن و آشامیدن ... به دست نمی‏آید بلکه همان گونه که امام صادق(ع) در روایتی مفصل اشاره کرده‏اند شرایط خاصی دارد لازم است همان گونه که ظاهر انسان روزه‏دار است اعضا و جوارح وی نیز، روزه‏دار باشند.

زبان باید از دروغ بپرهیزد.

دیدگان باید از نامحرم فرو بسته شوند، نزاع، حسد، غیبت و دیگر رذائل اخلاقی در بین نباشد تا روزه دارای آن آثار باشد.

تضعیف و بر هوا و هوس‏های خود پیروز می‏گردد. قرآن به هنگام دستور روزه به مؤمنان می‏فرماید:

«ای مؤمنان، همان گونه که روزه را بر اقوام پیش از شما واجب کرده بودیم آن را بر شما نیز واجب ساختیم تا پرواپیشه شوید.»(7)

اسلام می‏خواهد، مسلمان با روزه‏داری در ماه مبارک رمضان زمینه پرورش روح و تقوا را در همه زمینه‏ها در خود ایجاد کنند. زیرا همان گونه که اشاره کردیم، هر گاه انسان از انجام خواسته‏های طبیعی تن، خودداری کرد، بخوبی می‏تواند از پیروی هوای نفس خودداری کند بدون تردید رسیدن به مرحله تقوا و پرورش روح در همه ابعاد تنها با امساک از خوردن و آشامیدن به دست نمی‏آید بلکه شرایط دیگری لازم دارد که بدان اشاره کردیم. بنابراین، اگر دیده می‏شود که وضع اخلاقی برخی از افراد با اینکه یک ماه را روزه گرفته‏اند، با گذشته چندان تفاوتی ندارد و به پاکی و تعالی آنان نینجامیده است، به جهت این است که روزه را تنها خودداری از خوردن و آشامیدن پنداشته‏اند. در حالی که پیامبر اسلام(ص) می‏فرماید:

«کوچکترین و آسان‏ترین چیزی که خداوند در روزه، برای روزه‏دار واجب کرده امساک از خوردن و آشامیدن است.»(8)

رسول اکرم(ص) به جابر بن‏عبداللّه‏ انصاری فرمود: ای جابر، هر کس در روز ماه رمضان روزه بدارد و شب آن را به یاد خدا بیدار شود، شکم را از حرام و دامن را از آلودگی حفظ کند و زبان خویش را نگه دارد، از گناهان بیرون رود همچنان که از این ماه بیرون می‏رود.

براساس روایات، روزه‏دار، همان گونه که از خوردنی‏ها و آشامیدنی‏ها خودداری می‏کند، باید همه اعضای بدن خود را روزه‏دار نگه دارد، در این صورت است که خداوند روزه او را می‏پذیرد و صفای روح و باطن به او عنایت می‏کند.(9)

از باب نمونه علی(ع) از پیامبر اسلام(ص) نقل کرده است:

«هر کس برای رضای خدا و پاداش اخروی، در ماه رمضان روزه بگیرد و گوش و چشم و زبان خود را از مردم بازدارد خداوند روزه او را می‏پذیرد و همه گناهان او را می‏بخشد و به او ثوابی معادل ثواب صابران عنایت می‏کند.»(10)

در حدیث یادشده، پیامبر اسلام(ص) کنترل چشم و گوش و زبان را به همراه خودداری از دیگر مبطلات چون خوردن و آشامیدن از شرایط روزه کامل و واقعی داشته است. بدون تردید اگر مسلمانی اینگونه که پیامبر فرموده روزه بگیرد. و جسم و جان خود را به مدت یک ماه تمرین و پرورش دهد به مرحله صفای باطن و تعالی روح و تقوا در ابعاد گوناگون خواهد رسید.

لباس های پاک و پاکیزه

اسلام با دستور روزه به همه مؤمنان «یا ایهاالذین آمنوا کتب علیکم الصیام ...»(11)

می‏خواهد که مسلمانان لباس های پاک و پاکیزه داشته باشند. جامعه‏ای که از تزویر، خیانت، ستمگری و تجاوز به حقوق و شخصیت یکدیگر پاک باشد. به همین جهت اسلام، افزون بر تشریح قانون‏های گسترده که همه ابعاد زندگی بشری را در برمی‏گیرد با واجب کردن یک ماه روزه در ماه مبارک رمضان، تمایلات شیطانی و هوس‏های سرکش انسان‏ها را سرکوب می‏کند. نکته‏ای که درخور دقت است و در خطبه رسول خدا نیز بدان اشاره شده این است که اسلام، پیش از آنکه پیروان خود را به کارهای نیک وادارد از ارتکاب گناه و پلیدی باز می‏دارد. چرا که اگر زمینه آموزش احکام و تربیت اسلامی آماده نباشد، هر گونه تبلیغ و تلاش بیهوده است. از این رو گاه وقتی که علی(ع) از پیامبر اسلام(ص) سؤال می‏کند که بهترین عمل در ماه رمضان کدام است؟ آن حضرت می‏فرماید:

«الورع عن محارم‏اللّه‏؛(12) بهترین عمل در این ماه، دوری از گناهان است.»

روزه اگر روزه باشد صفای باطن

و پاکیزگی روح را به همراه دارد،

چرا که انسان روزه‏دار با خودداری از خوردن

و آشامیدن قوای حیوانی خود را

تضعیف و بر هوا و هوس‏های خود

پیروز می‏گردد.

تردیدی نیست که گناه و تجاوز به حقوق دیگران بنیاد هر جامعه‏ای را سست و متزلزل و سپس نابود می‏کند. تاریخ بیانگر آن است که هر جامعه‏ای تا زمانی می‏تواند پایدار بماند و به سیر صعودی خود ادامه دهد که به گناه و فساد آلوده نشده باشد. و چون جامعه‏ای به گناه و فساد، بی‏قانونی و تجاوز به حقوق دیگران روی آورد متزلزل و سپس از بین خواهد رفت. روزه‏ای که اسلام بدان دستور می‏دهد در واقع مبارزه‏ای همه سویه علیه همه انواع فساد و آلودگی‏هاست. و اگر با شرایط آن انجام پذیرد ریشه همه فسادها، انحراف‏ها و آلودگی‏های اجتماعی از دل و جان انسان‏ها کنده شده و به جای آن صفا و پاکی نشانده می‏شود.

اجابت دعای روزه‏ داران

چون شخص روزه ‏دار به منظور اطاعت از خدا، از خوردن و آشامیدن و دیگر مبطلات روزه خودداری می‏کند، از صفای باطن و حالات روحانی و معنوی خاصی برخوردار می‏گردد. وجود این حالت در انسان او را به نزول رحمت‏ های الهی و اجابت دعاهایش امیدوار می‏ سازد همان گونه که امام سجاد(ع) می‏فرماید:

دعای روزه ‏دار به هنگام افطار پذیرفته می‏شود.(13)

در خطبه و دیگر روایاتی که از پیامبر اسلام(ص) بدان اشاره کردیم به صورت مطلق به هنگام افطار و غیر آن از اجابت دعای روزه ‏دار سخن گفته شده است. البته به هنگام افطار چون حالت روحانی ویژه‏ای برای روزه ‏دار پدید می‏آید، در روایات از جمله روایت یادشده سفارش شده که روزه‏دار در آن هنگام دعا کند که دعایش پذیرفته می‏شود.

اسلام می‏خواهد، مسلمان با روزه‏داری در ماه مبارک رمضان زمینه پرورش روح و تقوا را در همه زمینه‏ها در خود ایجاد کنند.

زیرا همان گونه که اشاره کردیم،

هر گاه انسان از انجام خواسته‏های طبیعی تن، خودداری کرد، بخوبی می‏تواند

از پیروی هوای نفس خودداری کند.

امام صادق(ع) درباره سیره پیامبر(ص) چنین می‏فرماید:

«هر وقت رسول خدا(ص) می‏خواست افطار کند می‏فرمود: پروردگارا برای تو روزه گرفتیم و با روزی تو افطار می‏کنیم، پس این روزه را از ما بپذیر، تشنگی رفت و سیراب شدیم. لیکن پاداش روزه بر جای مانده است.»(14)

آثار و برکات اجتماعی روزه

روزه افزون بر آثار تربیتی، آثار اجتماعی بسیاری دارد که به نمونه‏ای از آنها اشاره می‏شود.

1. درس مساوات و برابری:

روزه به مسلمانان درس مساوات و برابری می‏دهد با انجام این دستور الهی، افراد ثروتمند درد فقر و ناداری و گرسنگی را به گونه‏ای محسوس می‏چشند، و به خوبی از درد دل آنان آگاه می‏گردند. همین احساس آنها را وامی‏دارد تا به یاری آنان بشتابند.

ممکن است گفته شود که با توصیف حال گرسنگان و محرومان می‏توان ثروتمندان را متوجه حال فقیران ساخت. ولی بدون تردید، اگر این مسئله با روزه‏داری جنبه عینی به خود بگیرد اثر آن بسیار بیشتر است از این روی در حدیثی از امام صادق(ع) نقل شده که هشام بن‏حکم از علت تشریع روزه پرسید، امام چنین پاسخ دادند:

«انما فرض‏اللّه‏ الصیام لیستوی به الغنی و الفقیر و ذلک ان الغنی لم یکن لیجدمس الجوع، فیرحم الفقیر، و ان الغنی کلما اراد شیئا قدر علیه، فاراداللّه‏ تعالی ان یسوی بین خلقه، وان یذیق الغنی مس الجوع و الالم، لیرق علی الضعیف و یرحم الجائع؛(15)

بر اساس روایات، روزه‏دار، همان گونه که از خوردنی‏ها و آشامیدنی‏ها خودداری می‏کند، باید همه اعضای بدن خود را

روزه‏دار نگه دارد، در این صورت است که خداوند روزه او را می‏پذیرد

و صفای روح و باطن به او عنایت می‏کند.

روزه به این دلیل واجب شده است که میان فقیر و ثروتمند مساوات برقرار گردد. و این بدان سبب است که ثروتمند طعم گرسنگی را بچشد و نسبت به فقیر ادای حق کند. چرا که ثروتمندان هر چه را بخواهند (از امور مادی) برای آنان فراهم است، خدا می‏خواهد میان بندگان خود مساوات باشد و طعم گرسنگی و درد و رنج را به ثروتمندان بچشاند تا به ضعیفان و گرسنگان رسیدگی کنند.»

2. کاهش جرم و جنایت

با فرا رسیدن ماه مبارک رمضان، آمار جرائم و جنایات در میان مسلمانان به گونه‏ای چشمگیر کاهش می‏یابد و رغبت مردم به کارهای نیک فزونی می‏گیرد. دعاها، انفاق‏ها، تلاوت قرآن، رفت و آمد با خویشان و دوستان، شرکت در محافل دینی و ... در این ماه بیش از ماههای دیگر است. و این امر در تقویت روح همبستگی اسلامی و تحریک عواطف انسانی تأثیر بسزایی دارد.

تردیدی نیست که گناه و تجاوز به حقوق دیگران بنیاد هر جامعه‏ای را سست و متزلزل و سپس نابود می‏کند. تاریخ بیانگر آن است که هر جامعه‏ای تا زمانی می‏تواند پایدار بماند و به سیر صعودی خود ادامه دهد که به گناه و فساد آلوده نشده باشد. و چون جامعه‏ای به گناه و فساد، بی‏قانونی و تجاوز به حقوق دیگران روی آورد متزلزل و سپس از بین خواهد رفت. روزه‏ای که اسلام بدان دستور می‏دهد در واقع مبارزه‏ای همه سویه علیه همه انواع فساد و آلودگی‏هاست.

و اگر با شرایط آن انجام پذیرد ریشه همه فسادها، انحراف‏ها و آلودگی‏های اجتماعی از دل و جان انسان‏ها کنده شده و به جای آن صفا و پاکی نشانده می‏شود.

آماری که همه ساله پس از ماه مبارک رمضان منتشر می‏شود بیانگر آن است که در سرتاسر ایران جرم و جنایت به صورت محسوس و گاه تا چهل یا پنجاه درصد کاهش می‏یابد. و تعداد کسانی که به دادگاهها مراجعه می‏کنند نیز به نصف کاهش می‏یابد. مردم در کوچه و بازار کمتر دروغ می‏گویند و نیز کمتر سر یکدیگر کلاه می‏گذارند. حتی دزدی‏ها در این ماه کاهش می‏یابد و ... و همه اینها از آثار روزه و روزه‏داری است.

امام صادق(ع):

روزه به این دلیل واجب شده است که میان فقیر و ثروتمند مساوات برقرار گردد.

و این بدان سبب است که ثروتمند طعم گرسنگی را بچشد و نسبت به فقیر ادای حق کند. چرا که ثروتمندان هر چه را بخواهند

(از امور مادی) برای آنان فراهم است،

خدا می‏خواهد میان بندگان خود مساوات باشد و طعم گرسنگی و درد و رنج را

به ثروتمندان بچشاند تا به ضعیفان

و گرسنگان رسیدگی کنند.»

آثار بهداشتی و درمانی روزه

در حدیثی از پیامبر اسلام(ص) آمده است: «صوموا تصحوا؛(16) روزه بگیرید تا تندرست شوید.» در طب قدیم و همچنین در طب جدید آثار «امساک» در درمان بسیاری از بیماری‏ها به اثبات رسیده است. و کمتر طبیبی است که در گذشته و حال به این حقیقت اشاره‏ای نکرده باشند از باب نمونه: حکیم قرن ششم پیش از میلاد، فیثاغورث به شاگردانش توصیه می‏کرد تا در مواقع بیماری و نیز به منظور تهذیب نفس از نوعی امساک کمک بگیرند. سقراط نیز، که او را پدر دانش پزشکی نامیده‏اند برای حفظ صحت و درمان بیماری‏ها «امساک» را برای مدتی طولانی ضروری می‏دانست.(17)

بسیاری از مردم چنین می‏پندارند که غذای بیشتر انرژی بیشتری تولید می‏کند غافل از اینکه غذای زائد و اضافی، موجب اختلال دستگاه گوارش و سبب ذخیره شدن چربی‏های خارج از اندازه است و بیماری‏های گوناگونی را به وجود می‏آورد. بیماری‏های خطرناک چاقی، تصلب شرایین، انسداد عروق، دیابت و بسیاری از بیماری‏های دیگر ریشه در تغذیه زیاد و گاهی هم معلول کیفیت آن است.

در روایات افزون بر روزه‏داری از ضررهای شکم‏پرستی و منافع امساک و کم خوری بسیار سخن گفته شده است و همواره مسلمانان به رعایت اعتدال در استفاده از انواع غذاها فرمان داده شده‏اند.

یکی از درباریان منصور دوانیقی «خلیفه عباسی» نقل می‏کند:

روزی حضرت صادق(ع) در مجلس خلیفه حاضر بود. یک طبیب هندی کتابی درباره طب در دست داشت و می‏خواند و آن حضرت ساکت نشسته بود. چون طبیب از خواندن کتاب باز ایستاد، به امام صادق گفت: آیا مایلی چیزی از این کتاب به شما بیاموزم؟ امام فرمود:

نه، زیرا آنچه از قواعد طبی که نزد من است بهتر از چیزی است که تو داری و سپس فرمودند:

من دستور پیامبر اسلام(ص) را به کار می‏بندم که فرمود:

«المعدة بیت الداء و الحمیة هی الدواء؛(18) معده مرکز بیماری‏ها و امساک بالاترین داروهاست.»

آن طبیب هندی با شگفتی گفت: طب غیر از این چیزی نیست. به نقلی دیگر، طبیب هندی از امام پرسید که این دانش را از کجا آورده‏ای؟ امام فرمود: این سخن را از پدرانم و آنها از پیامبر اسلام و پیامبر اسلام از جبرئیل و خداوند تبارک و تعالی آموخته است. طبیب هندی گفت: راست گفتی و من شهادت می‏دهم که خدایی جز خدای یگانه وجود ندارد و محمد رسول خدا(ص) است.(19)

امروزه نیز پزشکان معترفند که مسئله تغذیه نقش مهمی در سلامت و بیماری انسان دارد همان گونه که طبیب روسی «الکسی سوفورین» در کتاب خود می‏نویسد:

95% بیماری‏های مردم از شکم‏خوارگی و سوءتغذیه سرچشمه می‏گیرد.(20)

وی در جای دیگر می‏نویسد:

«درمان از طریق روزه فائده ویژه‏ای برای کم خونی، ضعف روده‏ها، التهاب بسیط و مزمن، دمل‏های داخلی و خارجی، سل، اسکلیروز، روماتیسم، نقرس، استسقاء، نوراستنی، عرق النساء، خراز «ریختگی پوست» بیماری‏های چشم، مرض قند، بیماری‏های جلدی، بیماری‏های کلیه، کبد و بیماری‏های دیگر دارد. معالجه از طریق امساک اختصاص به بیماری‏های فوق ندارد، بلکه بیماری‏هایی که مربوط به اصول جسم انسان است و با سلول‏های جسم آمیخته‏شده همانند: سرطان، سفلیس، سل و طاعون را نیز شفا می‏بخشد.»(21)

آماری که همه ساله پس از ماه مبارک رمضان منتشر می‏شود بیانگر آن است که در سرتاسر ایران جرم و جنایت به صورت محسوس و گاه تا چهل یا پنجاه درصد کاهش می‏یابد.

و تعداد کسانی که به دادگاهها مراجعه می‏کنند نیز به نصف کاهش می‏یابد.

مردم در کوچه و بازار کمتر دروغ می‏گویند

و نیز کمتر سر یکدیگر کلاه می‏گذارند.

حتی دزدی‏ها در این ماه کاهش می‏یابد و ...

و همه اینها از آثار روزه و روزه‏داری است.

برخی از تعالیم اسلام در این باره جنبه پیشگیری و برخی دیگر جنبه درمانی دارد در بخش پیشگیری به پیروان خود سفارش کرده است تا گرسنه نشوند از خوردن غذا خودداری کنند.

و به هنگام خوردن غذا پیش از آنکه سیر شوند از خوردن دست بکشند.(22)

و در بخش درمانی، روزه‏داری بهترین درمان است روزه مواد زائد و اضافی و جذب‏نشده بدن را می‏سوزاند. افزون براین، نوعی استراحت برای دستگاههای گوارشی و عامل مؤثری برای سرویس کردن آنهاست. و با توجه به اینکه این دستگاه در طول سال مشغول به کار است. این استراحت ضررری است.

روشن است که روزه‏دار به هنگام سحری خوردن و یا افطار کردن نباید در خوردن و آشامیدن افراط کند، تا از آثار بهداشتی و درمانی روزه نیز بهره‏مند شود.

پی ‏نوشت ها:

در حدیثی از پیامبر اسلام(ص) آمده است: «صوموا تصحوا؛ روزه بگیرید تا تندرست شوید.» در طب قدیم و همچنین در طب جدید آثار «امساک» در درمان بسیاری از بیماری‏ها به اثبات رسیده است. و کمتر طبیبی است که در گذشته و حال به این حقیقت اشاره‏ای نکرده باشند از باب نمونه: حکیم قرن ششم پیش از میلاد، فیثاغورث به شاگردانش توصیه می‏کرد تا در مواقع بیماری و نیز به منظور تهذیب نفس از نوعی امساک کمک بگیرند. سقراط نیز، که او را پدر دانش پزشکی نامیده‏اند برای حفظ صحت و درمان بیماری‏ها «امساک» را برای مدتی طولانی ضروری می‏دانست.

1. بحارالانوار، ج96، ص340، 341، 342، 359 و ...

2. وسائل الشیعه، ج7، ص224، ناشر، احیاءالتراث العربی.

3.بحارالانوار، ج96، ص356، 358، الامالی، صدوق 57، 58؛ عیون الاخبار، ج1، ص295.

4. سفینة البحار، ج2، ص64، دارالمرتضی، بیروت؛ بحارالانوار، ج96، ص255.

5. وسائل الشیعه، ج7، ص117، 119.

6. همان، ص116.

7. بقره، آیه183.

8. وسائل الشیعه، ج7، ص118.

9.همان، روایت 7، 10، 12، 13.

10. همان، ص118.

11. بقره، آیه 183.

12. بحارالانوار، ج96، ص356.

13. وسائل الشیعه، ج7، ص106.

14. بحارالانوار، ج96، ص106، سفینة البحار، ج2، ص66.

15. وسائل الشیعه، ج7، ص3، بحارالانوار، ج96، ص371.

16. بحارالانوار، ج96، ص255.

17. حکمة الصوم و آثار، ص38، ناشر: گروه فرهنگ اجتماعی کویت، به نقل از نقش روزه در سازندگی انسان.

18. سفینة‏البحار، ج2، ص78.

19. همان.

20. حکمة الصوم و آثار، ص98.

21. روزه روش نوین برای درمان بیماری‏ها، ص65 به نقل از تفسر نمونه، ج1، ص632.

22. سفینة‏البحار، ج2، ص79.

دعای ورود به مهمانی

برای ورود به میهمانی بزرگ پروردگار، مقدماتی لازم است؛ مانند توجه به شرافت ماه و یاری خواستن از میزبان توانا، برای بهترین شدن در آن مهمانی. امام سجاد علیه السلام در دعایی فرموده اند: «خدایا! ما را در روزه داری و خودداری اعضای بدن از گناهان یاری کن، و نیز در به کار بردن اعضای روزه به آنچه رضای تو در آن است تا اینکه گوش هایمان لغوی نشنود، چشم هایمان لهوی نبیند، دست هایمان به سوی گناه گشوده نشود و قدم هایمان به سوی خطا نرود.

عبادت بی همتا

هر عبادتی، پاداش مشخصی دارد جز روزه، و این مسئله، بی نظیر بودن روزه را اثبات می کند. در حدیثی آمده است که ابی امامه به یکی از یاران پیامبر صلی الله علیه و آله می گوید: به پیامبر عرض کردم: ای رسول خدا! مرا به عملی شایسته راهنمایی کن. حضرت فرمودند: «روزه بگیر؛ زیرا روزه همتا ندارد و ثوابش بی اندازه است». بار دیگر عرض کردم: یا رسول اللّه ! مرا به عملی شایسته هدایت فرما. باز فرمود: «برتو باد به روزه گرفتن؛ زیرا روزه از نظر ثواب و فضیلت مشابه ندارد». برای بار سوم عرض کردم: یا رسول اللّه ! مرا به عملی نیک راهنمایی فرما. فرمودند: «بر تو باد به روزه گرفتن؛ زیرا مثل و مانندی (در عبادت) برای روزه نیست».

ماه آمرزش

ماه پرفضیلت رمضان، آثار و فایده های بسیاری دارد و دعاهای پر رمز و راز آن، هر کدام عرفان و معرفت الهی را به دنبال می آورد. افزون بر آن ها، رمضان، ماه پاکی و زدودن دل از غبار خطاها و گناهان گذشته است تا با دلی صاف و زلال در محضر دوست حاضر شده، به راز و نیاز و مناجات با آن زیبای مطلق بپردازیم. پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید: «رمضان ماهی است که خداوند روزه آن را بر شما واجب کرده و هر کس روزه آن را از روی ایمان و انجام تکلیف به جا آورد، از گناهانش خارج می شود، همانند روزی که از مادر به دنیا آمده است».

استغفار فرشتگان

منزلت ماه رمضان و ارزش و مقام روزه داران در پیشگاه باری تعالی آنقدر زیاد است که خداوند عده ای از فرشتگان الهی را مأمور کرده تا در این ماه برای روزه داران دعا و استغفار نمایند. امام باقر علیه السلام می فرماید: «به درستی که برای خداوند متعال فرشتگانی است که در همه ماه رمضان برای روزه داران استغفار می کنند».

زکات بدن

انسان به فراخور هر نعمتی که به او بخشیده اند، باید شکرگزار خالق بخشایشگر باشد. این برنامه گاهی با زبان و زمانی با عمل انجام می گیرد. در اسلام برای برخی نعمت ها زکاتی تعیین شده تا انسان ها برای شکرگزاری از خداوند، مقداری از آن را به فقیران و درماندگان بدهند. در روایات نیز زکات بدن، روزه معرفی شده است تا افراد به شکرانه سلامت و نشاط بدنی، یک ماه روزه بگیرند و میهمان درگاه پروردگار باشند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرموده است: «هر چیزی زکاتی دارد و زکات بدن، روزه داری است».

تساوی غنی و فقیر

روزه، سبب می شود که تمام انسان ها، اعم از غنی و فقیر در پیشگاه الهی حاضر شوند و ثروتمندان درد جامعه محروم را چشیده و به فریاد آنان برسند. با روزه، نوعی مشارکت اجتماعی نیز روی می دهد. اغنیا محرومان را میهمان سفره های الهی خویش می کنند و با آنان رابطه برقرار می سازند. هشام بن حکم گوید: از علت روزه از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام پرسیدم، فرمود: «علت روزه این است که فقیر و ثروتمند در آن برابر باشند؛ زیرا توانگر رنج گرسنگی را نمی داند. لذا خداوند خواست با روزه گرفتن، میان آفریدگان برابری به وجود آورد و رنج گرسنگی و سختی را بر توانگر بچشاند، تا او بر ناتوان دل بسوزاند و به گرسنه رحم کند».

اثر بهداشتی

عامل بسیاری از بیماری ها، زیاده روی در خوردن غذاهای مختلف است. مواد اضافی جذب نشده، به صورت چربی های مزاحم در نقاط بدن یا چربی و قند اضافی در خون باقی می ماند.اندک اندک این مواد در لابه لای عضلات بدن، به لجنزارهای متعفنی برای پرورش انواع میکروب های عفونی تبدیل می شود و در این حال، بهترین راه برای مبارزه بااین بیماری ها، نابودن کردن این لجنزارها از راه امساک و روزه است. روزه، زباله ها و مواد اضافی و جذب نشده بدن را می سوزاند و در واقع بدن را خانه تکانی می کند. افزون بر آن، روزه استراحت قابل ملاحظه ای نیز برای دستگاه گوارشی است که حساس ترین دستگاه بدن به شمار می آید و در تمام سال به طور مداوم مشغول کار می باشد.

نام های رمضان

در قرآن و احادیث و نیز برخی دعاها، 64 نام برای ماه رمضان بیان شده است که نشان از ویژگی ها و عظمت این ماه دارد. برخی از آنها عبارت است از: ماه انابه، ماه توبه، ماه رحمت، ماه مغفرت، ماه قرآن، ماه خدا، ماه برکت، ماه دعا،ماه احسان، ماه صبر، ماه رضوان، ماه رزق، ماه امان، ماه صدقه، ماه ایمان، ماه استغفار، ماه حسنات، ماه سلامت، ماه میهمانی، ماه کرامت، ماه صلوات، ماه خوش اخلاقی، ماه مبارک، ماه پاکی ها، ماه اطاعت،ن ماه عبادت، ماه مواسات و ماه تلاوت قرآن.

میهمای معنوی

ماه رمضان، ماه میهمانی معنوی و پربار خداونداست که درهای رحمت و دست های بخشایشگر خویش را به سوی بندگان می گشاید تا از زلال معارف والای دعاها و نمازها، و نیز برکت روزها و شب ها بهره گیرند و به مقامات روحانی بالایی دست یابند. دراین ماه گناهان گذشته ایشان بخشوده می شود و قلب و دلشان همانند آیینه صاف و پاک می گردد.

پذیرش دعا

رمضان، ماه دعا و راز و نیاز و ارتباطی عاشقانه و روحانی با پروردگار است. انسان به واسطه دعا می تواند پله های معنویت را بپیماید و به مقامات والا و زیبایی برسد. دعا، ظهور احساس عارفانه و رابطه عبد و معبود است؛ رابطه ای که انسان بی واسطه با خداوند سخن می گوید و از درگاه او خواست های خویش را می طلبد. دعا، حضور در محضر یگانه معبود و خروج از دریای غفلت و نادانی است. پیامبر صلی الله علیه و آله در بخشی از خطبه شعبانیه می فرماید: «دعاهای شما در ماه رمضان مستجاب است».

بهترین لحظه ها

ماه رمضان، عظمت و شأن بسیار والایی نزد میزبان آن دارد و خداوند متعال این ماه را ماه خودش معرفی کرده است. پیامبر صلی الله علیه و آله نیز در بخشی از خطبه شعبانیه که به مناسبت حلول ماه مبارک رمضان بیان شده است، می فرماید: «این ماه، بهترین ماه ها و روزهایش بهترین روزها و شب ها و ساعت هایش، بهترین شب ها و ساعت ها است».

من پاداش می دهم


برنامه های عبادی، هر کدام نزد خداوند پاداشی دارد و به عنوان تکلیف برای انسان قرار داده شده است. همان طور که ماه رمضان و شب ها و روزها و ساعت هایش بر دیگر ماه های سال برتری دارد، روزه آن نیز جزو اعمال عبادی برتر و جدای از آنها محاسبه می شود. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «خداوند فرمود که روزه گرفتن برای من است و من خود پاداش آن را می دهم».

دوری شیطان


روزه، افزون بر فواید بسیاری که دارد، سبب سیاه رویی و دوری شیطان از وجود آدمی می شود. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: آیا شما را به چیزی آگاه نکنم که اگر آن را انجام دهید، شیطان از شما دور می گردد، همچون فاصله بین مشرق تا مغرب؟ عرض کردند: بلی، یا رسول اللّه . حضرت فرمود: «روزه، صورت شیطان را سیاه می کند، صدقه، کمرش را می شکند، دوستی در راه خدا و عمل نیک، دنباله و نسلش را قطع می نماید، و طلب آمرزش از خداوند، رگ قلبش را قطع می گرداند. همچنین هر چیزی زکاتی دارد و زکات بدن، روزه است».

آخرت گرایی

روزه، روح آخرت گرایی و توجه به سرای ابدی را بیش از پیش در انسان تقویت می کند. امام رضا علیه السلام می فرماید: «راز وجوب روزه آن است که آدمی، مشکل گرسنگی و تشنگی را بچشد و در پیشگاه خداوند فروتن گردد، احساس نیاز کند، اجر خود را بخواهد و صبر و بردباری پیشه سازد، و درنهایت این نیاز، زمینه ساز توجه به نیازمندی های وی در قیامت گردد». همچنین ایشان در جای دیگر می فرماید: «مردم به انجام روزه مأمور شدند تا طعم گرسنگی و تشنگی را بچشند و به یاد آخرت بیفتند. همچنین فروتن، به انجام روزه مأمور شدند تا طعم گرسنگی و تشنگی را بچشند و به یاد آخرت بیفتند، فروتن، نیازمند به یاد خدا، عارف و شکیبا در برابر گرسنگی ها و تشنگی ها باشند تا آنکه شایسته پاداش الهی گردند. از شهوت های زودگذر، برای توشه زندگی جاوید چشم بپوشند، به فقر و تنگ دستی فقیران بیندیشند و واجبات مالی خود را بپردازند».
عوامل کاهش ارزش روزه

افکار ناپسند

روزه ظاهری، همان خودداری ارادی از خوردن غذاها و دیگر کارهای منع شده است؛ ولی روزه نفس، عبارت است از خودداری حواس پنجگانه از افعال ناستوده و خودداری دل از نیت های پلید. قلب انسان روزه دار، باید هم سو با خود او روزه دار باشد. آنسان که روزه دار از انجام کارهای زیادی خودداری می کند؛ قلب او هم باید برای حفظ حریم روزه، از افکار آلوده و عصیان آمیز بپرهیزد و هر گونه افکار ناپسند را از سر خود بیرون کند. امیرمؤمنان علی علیه السلام فرمود: «روزه قلب از اندیشه روی آوری به گناه، از روزه شکم از خوردن غذا برتر است». همچنین آن حضرت فرمود: «روزه قلب بهتر از روزه زبان، و روزه زبان بهتر از روزه شکم است».

سخن چینی

سخن چینی، از عوامل کاهش ارزش روزه است و پیامدهای خطرناکی دارد. پیامبر صلی الله علیه و آله می فرمود: «چهارچیز موجب تباهی روزه و بطلان کارهای خیر می شود که یکی از آن چهار چیز، سخن چینی است». در رهنمودهای پیامبر صلی الله علیه و آله به امیرمؤمنان علی علیه السلام آمده است: «ای علی! از غیبت و سخن چینی بپرهیز؛ زیرا غیبت، روزه را از پا در می آورد و سخن چینی باعث عذاب قبر است».

عاق والدین

از کارهایی که باعث کاهش ارزش روزه در نزد پروردگار شده و از گناهان کبیره شمرده می شود، آزار و اذیت پدر و مادر است. خداوند ارزش و مقام ویژه ای برای والدین در نظر گرفته و در قرآن می فرماید:«حتی به آنها اُف نگویید و آنان را نیازارید. فروتنی خود را در برابرشان اظهار کنید و بگویید: خدایا! آنان را مورد رحمت خویش قرا ده، چنانکه آنان مرا در کودکی مورد رحمت خویش قرار دادند». با چنین شرایطی، روزه کسی که پدر و مادر از او ناراضی هستند، ارزشی ندارد.

بداخلاقی

اخلاق بد و خوی ناپسند، باعث تضعیف ارزش و منزلت شخص روزه دار می شود. بنابراین، روزه دار باید بکوشد تا در پرتو اراده خود، خلق و خوهای ناپسند را از خود دور سازد و از این راه، بر ارج و بهای خود بیفزاید. روزه دار نه تنها باید از اخلاق بد بپرهیزد، بلکه لازم است خود را به اخلاق شایسته بیاراید؛ زیرا این امر یکی از عوامل بخشش الهی است. پیامبر صلی الله علیه و آله در ضمن خطبه ای می فرماید: «ای مردم! هر کس در ماه رمضان اخلاق خود را نیکو گرداند، روزی که پاها در صراط می لرزد، پای او استوار می ماند».

غیبت

غیبت، یکی از عواملی است که باعث سقوط ارزش روزه می شود و شخص روزه دار را از دست یابی به پاداش بهتر و سزاوارتر محروم می سازد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «روزه دار عبادت کننده شمرده می شود، اگرچه در میان رختخواب و در حال استراحت باشد؛ البته تا زمانی که به غیبت از این و آن روی نیاورد. کسی که در ماه رمضان از مرد یا زن مسلمانی غیبت کند، خدا نماز و روزه او را تا چهل روز نمی پذیرد، مگر آنکه فرد مورد غیبت از او راضی شود. کسی که در ماه رمضان غیبت کند، در مقابل روزه خود پاداشی به دست نمی آورد».
عوامل ارتقای ارزش روزه

پرهیزکاری


یکی از معارف روزه، پرهیزکاری است که افزایش پاداش روزه دار را در پی دارد. وقتی رسول خدا صلی الله علیه و آله در آستانه ماه رمضان خطبه ای خواند و همگان را به رعایت بیش از پیش فرمان های خداوند و حفظ حرمت این ماه فراخواند، امیرمؤمنان علیه السلام از جای برخاست و پرسید: بهترین عمل در این ماه چیست؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «برترین عمل در این ماه، پارسایی و چشم پوشی از حرام های الهی است».


تلاوت قرآن و ذکر

رمضان، ماه دعا، نیایش و بهار قرآن است. تلاوت قرآن و خواندن دعاهای مستحبی در این ماه، روزه دار را بیشتر به خداوند نزدیک می کند و ارزش روزه او را بالا می برد. امام باقر علیه السلام می فرماید: «هرچیز، بهاری دارد و بهار قرآن، ماه رمضان است». همچنین ذکر و یاد خداوند، در این ماه دل روزه دار را همیشه گرم و روشن نگه می دارد. در دعای روز چهارم ماه مبارک رمضان هم می خوانیم: «خدایا! شیرینی و لذت ذکرت را به من بچشان».

انفاق

از اعمالی که سبب افزایش ارزش معنوی روزه می شود، انفاق و صدقه دادن در راه خداست. در این ماه، هر روز زبان روزه داران به دعاهایی مترنم است که در آنها بر گره گشایی از کار نیازمندان تأکیده شده است. هر روز پس از نمازهای واجب می خوانیم: «خدایا! فقیران را غنی ساز و از آنان دستگیری کن. خدایا! همه گرسنگان را سیر گردان. خدایا! همه برهنگان را بپوشان. خدایا! قرض همه قرض داران ادا کن». حال چه نیکوست در کنار این دعاهای زبانی، روزه دار در عمل نیز با کمک مالی به این نیازمندان، سهم کوچکی در برطرف سازی مشکل آنها بر عهده بگیرد.

عفو و گذشت

عفو و گذشت از خطاهای دیگران، از فضیلت ها و کمال های اخلاقی به شمار می رود. در ماه رمضان که ماه فضیلت ها و نیکی هاست. بر ما لازم است تا از خطاها و اشتباه های دیگران بگذریم تا خدا نیز به کرم و لطف بی نهایت خویش، از گناهان فراوان ما درگذرد. روحیه عفو و چشم پوشی، دل را لطیف و نورانی می کند و باعث افزایش ارتباط بین افراد می شود و همچنین زمینه صله رحم را فراهم می آورد. حضرت علی علیه السلام می فرماید: «شریف ترین عملکرد انسان بزرگوار، چشم پوشی از خطاها و نامهربانی های دیگران است». پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز در خطبه شعبانیه تأکید نمود تا روزه داران در این ماه بیشتر اهل عفو و گذشت باشند.

توبه

توبه و بخشش خواهی از درگاه خداوند، سبب افزایش درجه روزه می شود. در این ماه، روزه داران دعاهای بسیاری می خوانند و در آنها، توبه و بخشش گناهان خود را از خداوند می خواهند. در بخشی از دعای روز بیست و سوم ماه مبارک رمضان می خوانیم: «خدایا! گناهان ما را بشوی و ما را از عیب ها پاک و پاکیزه بساز».

صله رحم

صله رحم و ارتباط با خویشان، موجب تحکیم پیوند بین افراد می شود. در اسلام نیز به این برنامه اهمیت بسیاری داده شده است و روایات فراوانی در این باره وجود دارد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در بخشی از خطبه شعبانیه می فرماید: «با خویشاوندان و نزدیکان خود پیوند برقرار سازید». ماه رمضان و سفره های زیبای افطار، فرصتی است برای دیدار خویشاوندان. این برنامه پیشنهادی، زمینه بهره وری از دو عمل معنوی یعنی صله رحم و افطاری دادن را فراهم می کند. چنانچه امام صادق علیه السلام درباره ثواب افطاری دادن می فرمایند: «هر که روزه داری را افطار دهد، اجرش همانند اجر او است» و این برنامه می تواند پیش از همه، درباره خویشاوندان عملی شود.

گره گشایی از کار دیگران

گره گشایی از گرفتاری های مردم، دستگیری از نیازمندان و رسیدگی به کار ارباب رجوع، در این ماه مبارک و ماه های دیگر، از عوامل نزدیکی به خدا و ارتقای درجه و منزلت روزه در نزد خداوند است. به موازات آن، کناره گیری و شانه خالی کردن از حل مشکلات مردم نیز سبب محروم شدن از الطاف الهی است. امام حسین علیه السلام فرمود: «بدون تردید نیازهای مردم به شما، از نعمت های خداوند است، پس از انجام آنها خسته نشوید که به دیگران روی خواهد آورد».

امر به معروف و نهی از منکر

یکی از برنامه ها و وظیفه های روزه دار در این ماه، خیرخواهی برای دیگران است. این ماه، ماه پندپذیری و پنددهی است و زمانی مناسب برای انجام وظیفه نظارت همگانی یعنی امر به معروف و نهی از منکر به شمار می آید. رسول خدا صلی الله علیه و آله در آستانه این ماه، مردم را پند می داد و به رعایت تقوا و حرمت ماه رمضان سفارش می نمود و با عمل خویش، همه را به معروف فرا می خواند و از منکر باز می داشت.

دعای سحر

دعای سحر، یکی از دعاهای پرمحتوای ماه رمضان است که از امام باقر علیه السلام روایت شده است. امام خمینی رحمه الله در مقدمه شرح عارفانه ای که بر آن نوشته، درباره عظمت و والایی این دعای پرفیض چنین می نگارد: «این دعا که از ائمه اطهار در سحرگاهان برای توسل به نورالانوار نقل شده، از دعاهایی است که قدرش جلیل تر و منزلتش رفیع تر است. پس خواستم که آن را از بعضی جهات به مقدار آمادگی خویش، با توانی اندک و آگاهی ناچیزی که دارم شرح کنم، ولی آفتاب پرست را چه رسد که بخواهد خورشید تابان را توصیف کند و یا بیمارچشم کجا تواند که قصد نگاه کردن به تابش نور آن را نماید».

آخرین دعا

در دعای روز سی ام ماه مبارک رمضان از خداوند می خواهیم که: «خدایا! روزه مرا در این ماه قبول بفرما». استجابت این دعا، به معنای اهدای همه خوبی ها به روزه داران از سوی میزبان ماه رمضان است؛ زیرا روزه پذیرفته شده، خیر و نیکی های فراوانی برای انسان به ارمغان می آورد و بالاترین نیکی ها، برخوردار شدن از روح پرهیزکاری است. بنابراین، اگر انسان در نتیجه روزه تقوا پیدا کرده باشد، همه فضیلت ها را در خود جمع کرده است.

آخرین امام شیعیان در پانزدهم ماه شعبان 255 ق، علی رغم مراقبت های ویژه مأموران حکومت عباسی، در خانه امام عسکری علیه السلام چشم به جهان گشودند. تولد مخفیانه آن حضرت بی شباهت به تولد حضرت موسی علیه السلام و حضرت ابراهیم خلیل علیه السلام نیست.



زندگینامه حضرت مهدی (ع)
نام: محمد بن الحسن
کنیه: ابوالقاسم
امام زمان حضرت مهدی (عج) هم نام و هم کنیه حضرت پیامبر اکرم(ص) است. در روایات آمده است که شایسته نیست آن حضرت را با نام و کنیه، اسم ببرند تا آن گاه که خداوند به ظهورش زمین را مزیّن و دولتش را ظاهر گرداند.

القاب امام زمان حضرت مهدی (عج):
مهدى، خاتم، منتظر، حجت، صاحب الامر، صاحب الزمان، قائم و خلف صالح.
شیعیان در دوران غیبت صغرى ایشان را «ناحیه مقدسه» لقب داده بودند. در برخى منابع بیش از 180 لقب براى امام زمان(ع) بیان شده است.
ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج):

وی یگانه فرزند امام عسکری علیه السلام یازدهمین امام شیعیان است. امام زمان حضرت مهدی (عج) در سحرگاه نیمه شعبان 255 ق در سامرّا چشم به جهان گشود و پس از پنج سال زندگی تحت سرپرستی پدر، و مادر بزرگوارشان نرجس خاتون، در سال 260 ق به دنبال شهادت حضرت عسکری علیه السلام ـ همچون حضرت عیسی علیه السلام و حضرت یحیی علیه السلام که در سنین کودکی عهده دار نبوّت شده بودند ـ در پنج سالگی منصب امامت شیعیان را عهده دار شدند. آن بزرگوار پس از سپری شدن دوران غیبت با تشکیل حکومت عدل جهانی احکام الهی را در سرتاسر زمین حاکمیت خواهد بخشید.

آخرین امام شیعیان در پانزدهم ماه شعبان 255 ق، علی رغم مراقبت های ویژه مأموران حکومت عباسی، در خانه امام عسکری علیه السلام چشم به جهان گشودند. تولد مخفیانه آن حضرت بی شباهت به تولد حضرت موسی علیه السلام و حضرت ابراهیم خلیل علیه السلام نیست. همان گونه که این دو پیامبر بزرگ الهی تحت شدیدترین تدابیر امنیتی فرعونیان و نمرودیان به اراده خداوند و به سلامت در کنار کاخ فرعون و نمرود متولّد شدند، حضرت مهدی(عج) نیز در حالی که جاسوسان و مأموران خلیفه عباسی تمام وقایع خانه امام یازدهم علیه السلام را زیر نظر داشتند، در کمال امنیت و بدون آن که دشمنان بویی ببرند، در سحرگاه روز جمعه نیمه شعبان قدم به جهان هستی گذاشتند.

سیمای امام زمان حضرت مهدی (عج)
پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار علیهم السلام هر کدام در سخنان خود به اوصاف امام مهدی(عج) اشاره کرده اند. حضرت امام رضا علیه السلام در توصیف ویژگی های چهره و سجایای اخلاقی و ویژگی های برجسته آن حضرت می فرمایند: «قائم آل محمد(عج) هاله هایی از نور چهره زیبای او را احاطه کرده است رفتار معتدل و چهره شادابی دارد. از نظر ویژگی های جسمی شبیه ترین فرد به رسول خدا(ص) است. نشانه خاصّ او آن است که گرچه عمر بسیار طولانی دارد، ولی از سیمای جوانی برخوردار است؛ تا آن جا که هر بیننده ای او را چهل ساله یا کمتر تصور می کند. از دیگر نشانه های او آن است که تا زمان مرگ با وجود گذشت زمان بسیار طولانی هرگز نشان پیری در چهره او دیده نخواهد شد».

حجت خدا
روزی عثمان بن سعید بن عمری به همراه حدود چهل نفر از بزرگان شیعه به حضور امام عسکری علیه السلام رسیدند تا درباره جانشین آن حضرت سؤال کنند و در آینده از ایجاد اختلاف در مسئله امامت جلوگیری کنند. راوی می گوید: وقتی عثمان بن سعید به حضرت عسکری علیه السلام گفت: آمده ایم تا درباره مطلب مهمی که شما به آن آگاه ترید از شما سؤال کنیم، حضرت عسکری علیه السلام فرمودند: بنشین عثمان. پس از ساعتی امام علیه السلام فرمودند: آیا می خواهید بگویم به چه منظوری آمده اید؟ همه گفتند: ای فرزند رسول خدا، بفرمایید. آنگاه حضرت فرمودند: آمده اید تا درباره حجت خدا و امام پس از من بپرسید. همه گفتند: آری. در این لحظه ناگهان پسری که چهره درخشانی چون ماه داشت و از هر حیث به امام عسکری علیه السلام شبیه بود وارد شد. حضرت فرمودند: بعد از من پیشوای شما و جانشینم این فرزند من است. مواظب باشید پس از من در دین دچار آشفتگی نشوید...


دوران زندگی امام زمان حضرت مهدی (عج)
دوران زندگی امام زمان حضرت مهدی (عج) به چهار دوره تقسیم می شود:

1) از تولد تا غیبت امام زمان حضرت مهدی (عج):

امام زمان حضرت مهدی (عج) پس از تولد حدود پنج سال تحت سرپرستی پدر بزرگوارشان امام عسکری علیه السلام به صورت نیمه مخفی زندگی کردند. یکی از کارهای بسیار مهمی که حضرت امام حسن عسکری علیه السلام در این دوره انجام دادند این بود که امام زمان حضرت مهدی (عج) را به بزرگان شیعه معرفی کردند تا در آینده در مسئله امامت دچار اختلاف نشوند.
2) غیبت صغری امام زمان حضرت مهدی (عج):

پس از شهادت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام در سال 260 ق دوره غیبت صغری آغاز شد و تا سال 329 ق ادامه پیدا کرد. در این دوره امام زمان حضرت مهدی (عج) از طریق چهار نائب به ادامه امور مردم می پرداختند.
3) دوره غیبت کبری امام زمان حضرت مهدی (عج):

این دوران از سال 329 ق شروع شد و تا زمانی که خداوند مصلحت بدانند ادامه خواهد داشت در این دوره پاسخ به پرسش ها و احکام مردم بر عهده نایبان عام آن حضرت است و حضرت نایب خاصی برای این دوره معرفی نکرده اند.
4) دوره حکومت امام زمان حضرت مهدی (عج):

پس از ظهور، امام زمان حضرت مهدی (عج) بر اساس احکام اسلام حکومت واحد جهانی تشکیل خواهند داد که در سایه آن سرتاسر عالم پر از عدل و داد خواهد شد.

صورت و سیرت امام زمان حضرت مهدی (عج)
چهره و شمایل حضرت مهدی ( ع ) را راویان حدیث شیعی و سنی چنین نوشته اند چهره اش گندمگون ، ابروانی هلالی و کشیده ، چشمانش سیاه و درشت و جذاب ، شانه اش پهن ، دندانهایش براق و گشاد ، بینی اش کشیده و زیبا، پیشانی اش بلند و تابنده . استخوان بندی اش استوار و صخره سان ، دستان و انگشتهایش درشت .گونه هایش کم گوشت و اندکی متمایل به زردی - که از بیداری شب عارض شده -بر گونه راستش خالی مشکین . عضلاتش پیچیده و محکم ، موی سرش بر لاله گوش ریخته ، اندامش متناسب و زیبا ، هیاتش خوش منظر و رباینده ، رخساره اش در هاله ای از شرم بزرگوارانه و شکوهمند غرق . قیافه اش از حشمت و شکوه رهبری سرشار .نگاهش دگرگون کننده ، خروشش دریاسان ، و فریادش همه گیر " .حضرت مهدی صاحب علم و حکمت بسیار است و دارنده ذخایر پیامبران است . وی نهمین امام است از نسل امام حسین ( ع ) اکنون از نظرها غایب است . ولی مطلق و خاتم اولیاء و وصی اوصیاء و قائد جهانی و انقلابی اکبر است . چون ظاهر شود ، به کعبه تکیه کند ، و پرچم پیامبر ( ص ) را در دست گیرد و دین خدا را زنده و احکام خدا را در سراسر گیتی جاری کند . و جهان را پر از عدل و داد و مهربانی کند .حضرت مهدی ( ع ) در برابر خداوند و جلال خداوند فروتن است . خدا و عظمت خدا در وجود او متجلی است و همه هستی او را فراگرفته است . مهدی ( ع ) عادل است و خجسته و پاکیزه . ذره ای از حق را فرو نگذارد . خداوند دین اسلام را به دست او عزیز گرداند . در حکومت او ، به احدی ناراحتی نرسد مگر آنجا که حد خدایی جاری گردد .مهدی ( ع ) حق هر حقداری را بگیرد و به او بدهد . حتی اگر حق کسی زیر دندان دیگری باشد ، از زیر دندان انسان بسیار متجاوز و غاصب بیرون کشد و به صاحب حق باز گرداند . به هنگام حکومت مهدی ( ع ) حکومت جباران و مستکبران ، و نفوذ سیاسی منافقان و خائنان ، نابود گردد . شهر مکه - قبله مسلمین - مرکز حکومت انقلابی مهدی شود . نخستین افراد قیام او ، در آن شهر گرد آیند و در آنجا به او بپیوندند ...برخی به او بگروند ، با دیگران جنگ کند ، و هیچ صاحب قدرتی و صاحب مرامی ، باقی نماند و دیگر هیچ سیاستی و حکومتی ، جز حکومت حقه و سیاست عادله قرآنی ، در جهان جریان نیابد . آری ، چون مهدی ( ع ) قیام کند زمینی نماند ، مگر آنکه در آنجا گلبانگ محمدی : اشهد ان لا اله الا الله ، و اشهد ان محمدا رسول الله ، بلند گردد .در زمان حکومت مهدی ( ع ) به همه مردم ، حکمت و علم بیاموزند ، تا آنجا که زنان در خانه ها با کتاب خدا و سنت پیامبر ( ص ) قضاوت کنند . در آن روزگار ، قدرت عقلی توده ها تمرکز یابد . مهدی ( ع ) با تایید الهی ، خردهای مردمان را به کمال رساند و فرزانگی در همگان پدید آورد ... .مهدی ( ع ) فریاد رسی است که خداوند او را بفرستد تا به فریاد مردم عالم برسد .در روزگار او همگان به رفاه و آسایش و وفور نعمتی بیمانند دست یابند . حتی چهارپایان فراوان گردند و با دیگر جانوران ، خوش و آسوده باشند . زمین گیاهان بسیار رویاند آب نهرها فراوان شود ، گنجها و دفینه های زمین و دیگر معادن استخراج گردد . در زمان مهدی ( ع ) آتش فتنه ها و آشوبها بیفسرد ، رسم ستم و شبیخون و غارتگری برافتد و جنگها از میان برود .در جهان جای ویرانی نماند ، مگر آنکه مهدی ( ع ) آنجا را آباد سازد .در قضاوتها و احکام مهدی ( ع ) و در حکومت وی ، سر سوزنی ظلم و بیداد بر کسی نرود و رنجی بر دلی ننشیند .مهدی ، عدالت را ، همچنان که سرما و گرما وارد خانه ها شود ، وارد خانه های مردمان کند و دادگری او همه جا را بگیرد .


اصحاب و یاران امام زمان حضرت مهدی (عج):

1. عثمان بن سعید عمروى (متوفاى سال 257ق.).

2. محمد بن عثمان عمروى (متوفاى سال 304ق.).

3. حسین بن روح نوبختى (متوفاى سال 326ق.).

4. على بن محمد سمرى (متوفاى سال 329ق.).

این چهار تن نماینده بلافصل امام زمان حضرت مهدی (عج) بودند که در ایام غیبت صغرى، پس از شهادت امام حسن عسکرى(ع)، از سال 260 تا 329، به مدت 70 سال به ترتیب، واسطه میان امام زمان حضرت مهدی (عج) وشیعیان ایشان بودند. این چهار نفر به «نوّاب اربعه» مشهورند. ولى در هنگام خروج آن حضرت، 313 نفر از یارانش به او پیوسته و نخستین هسته لشکریان امام زمان حضرت مهدی (عج) را تشکیل مى‏دهند. علاوه بر آنان، هزاران نفر در ایام غیبت آن حضرت به این مقام ارجمند نایل شده‏اند که بر دیگران پنهان مانده است و پنهان خواهد ماند. همچنین افراد بسیارى در ایام غیبت به محضرش شرفیاب گشته و از عنایاتش بهره‏مند شده‏اند که در این جا به نام برخى از آنان اشاره مى ‏گردد:

1. اسماعیل بن حسن هرقلى.
2. سید محمد بن عباس جبل عاملى.
3. سید عطوه علوى حسنى.
4. امیراسحاق استرآبادى.
5. ابوالحسین بن ابى بغل.
6. شریف عمر بن حمزه.
7. ابوراجح حمامى.
8. شیخ حر عاملى.
9. مقدس اردبیلى.
10. محمد تقى مجلسى.
11. میرزا محمد استرآبادى.
12. علامه بحر العلوم.
13. شیخ حسین آل رحیم.
14. ابوالقاسم بن ابى جلیس.
15. ابو عبداللَّه کندى.
16. ابو عبداللَّه جنیدى.
17. محمد بن محمد کلینى.
18. محمد بن ابراهیم بن مهزیار.
19. محمد بن اسحاق قمى.
20. محمد بن شاذان نیشابورى.




زمامداران معاصر امام زمان حضرت مهدی (عج) :
امام زمان حضرت مهدی (عج) از زمان تولد (سال 255 هجرى) تا زمان ظهور و تشکیل حکومت جهانى، با تمام حاکمان و زمامداران کشورهاى اسلامى و غیر اسلامى، معاصر بوده و خواهد بود؛ اما خلفاى عباسى که در ایام غیبت صغراى آن حضرت بر مسلمانان حکومت راندند، عبارتند از:

1. مهتدى عباسى (255 - 256ق.).

2. معتمد عباسى (256 - 279ق.).

3. معتضد عباسى (279 - 289ق.).

4. مکتفى عباسى (289 - 295ق.).

5. مقتدر عباسى (295 - 320ق.).

6. قاهر عباسى (320 - 322ق.).

7. راضى عباسى (322 - 329ق.).

8. متقى عباسى (329 - 333ق.).

هنگامى که امام زمان حضرت مهدی (عج) ظهور کند و قیام آزادى بخش وى فراگیر شود، برخى از سلاطین و حاکمان کشورها در برابر او تواضع نموده و سر تسلیم فرود مى‏آورند و برخى دیگر با آن حضرت، به مقابله و منازعه بر مى‏خیزند و پس از درگیرى، متحمل شکست و اضمحلال خواهند شد و حکومت آن حضرت، از شرق تا غرب کره زمین را فرا خواهد گرفت. در این باره، روایات فراوانى از معصومین(ع)نقل شده است که براى نمونه، حدیثى را از امام محمد باقر(ع) بیان مى‏کنیم:

عَن أبی جعفر(ع) قال: القائِمُ مِنّا مَنصُورٌ بالرُّعبِ، مُؤیّدٌ بالنَّصر، تُطوى‏ له الأرضُ وَتظهَرُ لَهُ الکنوزُ ویبلغُ سُلطانه المشرقَ والمغرِبَ ویُظِهرُ اللَّهُ دینهُ على الدّینِ کُلّه ولو کَرِهَ المُشرکون فلا یَبقى‏ على وجهِ الأرضِ خرابٌ إلّا عمّر وینزلُ روحُ‏اللَّهِ عیسى بن مریم فیُصلّی خلفه.(1)

قیام کننده از ما منصور به رعب و مؤیّد به نصر است. زمین از براى او در نوردیده شود و گنج‏هاى پنهان را براى او آشکار کند. سلطنت و حکومت او شرق و غرب را فرا خواهد گرفت و خداوند منان، به دست او دین خود را بر همه دین‏ها غالب گرداند، اگر چه مشرکان را خوش نیاید. در روى زمین هیچ خرابى باقى نماند، مگر این که آبادش کند و روح اللَّه، عیسى بن مریم از آسمان نازل شده و بر او اقتدا کند و پشت سرش نماز بخواند.

ولادت و خاندان حضرت عباس (ع):

در سال 26 هجری قمری، حضرت عباس (ع) پایه عرصه گیتی نهاد. مادر گرامیش فاطمه، دخت حزام بن خالد بن ربیعه بن عامر کلبی و کنیه اش (ام البنین) بود.

چند سال پس از شهادت حضرت فاطمه (س) بود، که امیرالمومنین از برادرش عقیل، که به اصل و نسب قبایل آگاه بود، درخواست کرد زنی را از دودمانی شجاع برای او خواستگاری کند و عقیل، فاطمه کلابیه (ام البنین) را برای آن حضرت خواستگاری کرد و ازدواج صورت گرفت.

امیرالمومنین (ع) از این بانوی گرامی، صاحب چهار پسر به نامهای عباس، عثمان، جعفر و عبدالله شد.

عباس (ع) ازبرادران دیگرش بزرگتر بود و هر چهار برادر به امام خویش، حسین (ع) وفادار بودند و در روز عاشورا در راه آن امام جان خود را نثار کردند.

ارادت قلبی ام البنین (س) به خاندان پیامبر (ص) آنقدر بود که امام حسین (ع) را از فرزندان خود بیشتر دوست می داشت؛ بطوری که وقتی به این بانوی گرامی خبر شهادت چهار فرزندش را دادند فرمود: مرا از حال حسین (ع) باخبر سازید و چون خبر شهادت امام حسین (ع) به او داده شد، فرمود رگهای قلبم گسسته شد، اولادم و هر چه زیر این آسمان کبود است، فدای امام حسین (ع).




دوران کودکی حضرت ابوالفضل العباس (ع):


در روزهاى کودکى عباس، پدر گرانقدرش چون آیینه معرفت، ایمان، دانایى و کمال در مقابل او قرار داشت و گفتار الهى و رفتار آسمانى‏اش بر وى تاثیر مى‏نهاد. او از دانش و بینش على(ع) بهره مى‏برد. حضرت در باره تکامل و پویایى فرزندش فرمود: ان ولدى العباس زق العلم زقا; همانا فرزندم عباس در کودکى علم آموخت و به سان نوزاد کبوتر، که از مادرش آب و غذا مى‏گیرد، از من معارف فرا گرفت. در آغازین روزهایى که الفاظ بر زبان وى جارى شد، امام(ع) به فرزندش فرمود: بگو یک. عباس گفت: یک حضرت ادامه داد: بگو دو عباس خوددارى کرد و گفت: شرم مى‏کنم با زبانى که خدا را به یگانگى خوانده ‏ام، دو بگویم. 

پرورش در آغوش امامت و دامان عصمت، شالوده ‏اى پاک و مبارک براى ایام نوجوانى و جوانى عباس فراهم کرد تا در آینده نخل بلند قامت استقامت و سنگربان حماسه و مردانگى باشد. گاه که على(ع) با نگاه بصیرت‏ آمیز خود آینده عباس را نظاره مى‏کرد، با لبختدى رضایت ‏آمیز، سرشک غم از دیدگان جارى مى‏کرد و چون همسر مهربانش از علت گریه مى‏پرسید، مى‏فرمود: دستان عباس در راه یارى حسین(ع) قطع خواهد شد.

آنگاه از مقام و عظمت پور دلبندش نزد خداوند چنین خبر مى‏داد: پروردگار متعال دو بال به او خواهد داد تا به سان عمویش جعفر بن ‏ابى‏طالب در بهشت پرواز کند. محبت پدرى گاه على(ع) را بر آن مى‏داشت تا پاره پیکرش را ببوسد ، ببوید و با آداب و اخلاق اسلامى آشنا سازد. از اینرو لحظه‏اى عباس را از خود دور نمى‏ساخت. فرزند پاکدل على(ع) در مدت 14 سال و چهل و هفت روز، که با پدر زیست، همیشه در حرب و محراب و غربت و وطن در کنار او حضور داشت.
در ایام دشوار خلافت، لحظه ‏اى از وى جدا نشد و آنگاه که در سال‏37 هجرى قمرى جنگ صفین پیش آمد، با آن که حدود دوازده سال داشت، حماسه‏اى جاوید آفرید.



مقام علمی حضرت عباس (ع):

حضرت عباس (ع) در خانه ای زاده شد که جایگاه دانش و حکمت بود. آن جناب از محضر امیرمومنان (ع) و امام حسن (ع) و امام حسین (ع) کسب فیض کردند و از مقام والای علمی برخوردار شدند. لذا از خاندان عصمت (ع) در مورد حضرت عباس (ع) نقل شده است که فرموده اند: زق العلم زقا، یعنی همان طور که پرنده به جوجه خود مستقیماً غذا می دهد، اهل بیت (ع) نیز مستقیماً به آن حضرت علوم و اسرار را آموختند.

علامه محقق، شیخ عبدالله ممقانی، در کتاب نفیس تنقیح المقال، در مورد مقام علمی و معنوی ایشان گفته است: آن جناب از فرزندان فقیه و دانشمندان ائمه (ع) و شخصیتی عادل، مورد اعتماد، با تقوا و پاک بود.

مقام حضرت عباس (ع) نزد ائمه (ع):

اگر بخواهیم مقام و منزلت حضرت عباس (ع) را از دیدگاه امامان معصوم (ع) دریابیم، کافی است به سخنان آن بزرگوار درباره حضرت عباس (ع) توجه کنیم.

در شب عاشورا، وقتی دشمن در مقابل کاروان امام حسین (ع) حاضر شد و درراس آنها عمربن سعد شروع به داد و فریاد کرد، امام حسین (ع) به حضرت عباس (ع) فرمود:‌ برادر جان، جانم به فدایت، سوار مرکب شو و نزد این قوم برو و از ایشان سوال کن که به چه منظور آمده اند و چه می خواهند.

در این ماجرا دو نکته مهم وجود دارد یکی آنکه امام به حضرت عباس می فرماید: من فدایت شوم. این عبارت دلالت بر عظمت شخصیت عباس (ع) دارد، زیرا امام معصوم العیاذ بالله سخنی بی مورد و گزاف نمی گوید و نکته دوم آنکه، حضرت به عنوان نماینده خود عباس (ع) را به اردوی دشمن می فرستد.

روز عاشورا هنگامی که حضرت عباس (ع) از ا سب بر روی زمین افتاد، امام حسین (ع) فرمودند:‌(الان انکسر ظهری و قلت حیاتی) یعنی (اکنون پشتم شکست و چاره ام کم شد). این جمله بیانگر اهمیت حضرت عباس (ع) ونقش او در پشتیبانی از امام حسین (ع) است.

امام زمان (ع)، در قسمتی از زیارتنامه ای که برای شهدای کربلا ایراد کردند، حضرت عباس (ع) را چنین مورد خطاب قرار می دهند: السلام علی ابی الفضل العباس بن امیرالمومنین المواسی اخاه بنفسه، الاخذ لغده من امسه، الفادی له،‌الوافی الساعی الیه بمائه، المقطوعه یداه لعن الله قاتله یزید بن الرقاد الجهنی و حکیم بن طفیل الطائی.

امام زین العابدین (ع) به عبیدالله بن عباس بن علی بن ابی طالب (ع) نظر افکند و اشکش جاری شد. سپس فرمود:‌هیچ روزی بر رسول خدا (ع) سخت تر ازروز جنگ احد نبود، زیرا در آن روز عموی پیامبر، شیر خدا و رسولش حمزه بن عبدالمطلب کشته شد و بعد از آن روز بر پیامبر هیچ روزی سخت از روز جنگ موته نبود، زیرا در آن روز پسر عموی پیامبر جعفر بن ابی طالب کشته شد سپس امام زین العابدین (ع) فرمود: هیچ روزی همچون روز مصیبت حضرت امام حسین (ع) نیست که سی هزار تن در مقابل امام حسین (ع) ایستادند و می پنداشتند، که از امت اسلام هستند و هر یک از آنها می خواستند از طریق ریختن خون امام حسین (ع) به نزد پروردگار می انداخت و ایشان را موعظه می فرمود و کار را تا آنجا کشاندند که آن حضرت را از روی ظلم وجور و دشمنی به شهادت رساندند. آنگاه امام زین العابدین (ع) فرمود:‌ خداوند حضرت عباس (ع) را رحمت کند که به حق ایثار کرد و امتحان شد و جان خود را فدای برادرش کرد تا آنکه دو دستش قطع شد. لذا خداوند عزوجل در عوض،‌ دو بال به او عطا کرد تا همراه ملائکه در بهشت پرواز کند، همان طور که به جعفر بن ابی طالب (ع) هم دو بال عطا فرمود و به تحقیق، حضرت عباس (ع) نزد پروردگار مقام و منزلتی دارد که روز قیامت همه شهدا به آن مقام و منزلت غبطه می خورند.

ایثار و جانبازی، راز و رمز تعالی حضرت عباس (ع):

با توجه به روایاتی که در شان حضرت عباس (ع) از ائمه علیهم السلام رسیده و در آن به ایثار و فداکاری در راه امام خویش تصریح شده است، به روشنی، فضیلت و مقام آن بزرگوار آشکار می شود. حضرت عباس (ع) فرزند کسی است که آیه ( و من الناس یشری نفسه ابتغاء مرضات الله, بقره-207) در شانس نازل شد و از سلاله دودمانی است که اسوه ایثار و از خودگذشتگی بودند و سوره هل اتی، در شان ایثار ایشان نازل شده است.

فداکاری، ایثار و جانبازی در اسلام و مکتب اهل بیت علیهم السلام از جایگاه ویژه ای برخوردار است؛ به طوری که امیرمومنان در جایی ایثار را برترین فضیلت اخلاقی می داند.

در جایی دیگر، علی (ع) ایثار را بالاترین عبادت معرفی می نماید و در روایتی دیگر غایت و هدف تمام مکارم اخلاقی را ایثار و از خودگذشتگی می داند.

علی (ع) در قسمتی از نامه خود به حارث همدانی می فرماید: بدان که برترین مومنان کسی است که در گذشتن از جان و خانواده و مال خویش از دیگر مومنان برتر باشد.

حال در اینجا این سوال مطرح می شود که، مگر سایر شهیدان از جان خود نگذشتند، پس چه چیزی حضرت عباس را از سایر شهیدان متمایز می سازد؟

جواب این است که معرفت حضرت عباس (ع) از همه شهیدان والاتر و اطاعتش از امام خویش، کاملتر بود. براساس دیدگاه اسلام و مکتب اهل بیت (ع) آنچه اعمال نیک را از یکدیگر متمایز می سازد و ارزش اعمال را متفاوت می کند، همان معرفت و بینش و نیت شخص است و کلام پیامبر اسلام (ص) که فرمود:

(ضربه علی یوم الخندق افضل من عباده الثقلین) شاید ناظر به این معنا باشد.

در ضمن روایاتی که در مورد ثواب و عقاب عمل به صورتهای گوناگون و متفاوت نقل شده، به این دلیل است که ثواب یا عذاب یک عمل معین، با توجه به معرفت و نیت عامل آن متفاوت می شود. به عنوان مثال، ثواب زیارت امام رضا (ع) در روایتهای معتبر به صور متفاوت نقل شده است و در بعضی روایات تصریح شده که این تفاوت ثواب، به دلیل تفاوت در معرفت اشخاص است.

آری حضرت عباس (ع) با کمال معرفت در راه دین و امام خویش جانبازی نمود و مراحل کمال و تعالی را طی کرد.




القاب حضرت ابوالفضل العباس (ع) 

1. قمر بنى‏هاشم

بهره‏ مندى بسیار عباس از جمال و جلال و سیماى سپید و زیبا و سیرت سبز و نورانى، زمینه ‏ساز این لقب است.
2. باب الحوائج

کریمى از دودمان کریمان که چون حاجتمندى سوى او روى کند، خواسته‏ هایش را برآورده مى‏سازد.
3. طیار

بیانگر مقام و عظمت‏ حضرت عباس(ع) در فضاى عالم قدس و بهشت جاودان است.

4. الشهید

شهادت، که نشان نمایان ابوالفضل(ع) است و در چهره حیات او درخشندگى بسیار دارد، زمینه ‏ساز این لقب است

5.سقا

دلاورى عباس در صحنه هاى حیرت‏ آور آب‏رسانى به تشنگان، سبب این لقب شد.

6. عبد صالح

لقبى که حضرت صادق(ع) در زیارت عموى گرانقدرش بدان اشاره دارد:

السلام علیک ایها العبد الصالح.� سلام بر تو، اى بنده صالح خدا.

7. سپه سالار

صاحب لواء یا سپه سالار لقب بزرگترین شخصیت نظامى است و عباس در روز عاشورا این لقب را از آن خود ساخت.

8. پرچمدار و علمدار

یادآور دلاوى و حفظ لشکر در برابر دشمن است. علمدارى عباس(ع) این لقب را برایش به ارمغان آورد.


9. ابوقربه (صاحب مشک)، عمید (یاور دین خدا)، سفیر (نماینده حجت ‏خدا)، صابر (شکیبا)، محتسب (به حساب خدا گذارنده تلاشها)، مواسى (جانباز و مدافع حق)، مستعجل (تلاشگرى مهربان در برآوردن حاجات دیگران) و ... از دیگر لقبهاى ابوالفضل است.