کارآفرین و سرمایه کارآفرینانه

کارآفرینی از منظر ارزش های دینی و سرمایه اجتماعی

کارآفرین و سرمایه کارآفرینانه

کارآفرینی از منظر ارزش های دینی و سرمایه اجتماعی

کارآفرین و سرمایه کارآفرینانه

پیشرفت ایرانی اسلامی به عنوان گفتمان و خواست عمومی، راهبرد اساسی و مبنای همه قوانین و رویه های حاکمیتی باید باشد. جامعه نیازمند آموزش و ترویج کارآفرینی با رویکرد تفکر دینی و توسعه کسب و کارهای کارآفرینانه بر مبنای سرمایه انسانی، اقتصادی و اجتماعی ایرانی است

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حضرت محمد(ص)» ثبت شده است

 نبی مکرم اسلام حضرت محمد بن عبدالله(ص)، خاتم پیامبران و برترین شخصیت جهان هستی است، که با رسالت الهی خویش جهانیان را از ورطه جهالت و فساد نجات داد و با تعالیم انسان ساز قرآن و سنت، راه سعادت و تکامل و پیشرفت را به بشر نشان داد و تمدن عظیم اسلامی را در سرزمینی که از تمدن و پیشرفت بهره چندانی نداشتند، پایه ریزی کرد. اسلام و آموزه‌های متعالی آن به­سرعت در جهان پیشرفت کرد و مناطق وسیعی را در بر گرفت.
  عموم مورخان سال ولادت آن حضرت را سال «عام الفیل» (570 میلادی) نوشته‌اند.[1] مشهور بین شیعیان هفدهم ماه ربیع الاول و در بین اهل سنت دوازدهم این ماه به عنوان روز ولادت ایشان مطرح است. طبری مورخ مشهور اهل سنت می‌نویسد:
 «از ابن اسحاق روایت شده که پیامبر خدا(ص) در عام الفیل، روز دوشنبه، دوازدهم ربیع الاول تولد یافت».[2] 
 
ابن خلدون نیز می‌نویسد:
«رسول خدا(ص) در عام الفیل، دوازدهم ربیع الاول،­در سال­چهلم پادشاهی کسری انوشیروان متولد شد».[3] 
 
  علامه مجلسی (ره) در بحارالانوار آورده است:
«شیعیان تقریباً همگی اتفاق دارند که تولد پیامبر(ص) روز جمعه 17­ربیع­الاول بوده است».[4]

در این نوشتار بنابر آن است که پیامدهاى رحلت پیامبر اکرم (ص) از نگاه تنها یادگارش، حضرت فاطمه سلام الله علیها بیان شود.  او که بضعة الرسول است (9) و به تعبیر امام على (ع) بقیة النبوة (10) است و به اعتراف دیگران، خیرة النساء و ابنة خیر الانبیاء، صادقة فی قولک، سابقة فی وفور عقلک است. (11)
او که خلیفه اول در جمع مردم مدینه درباره‏اش چنین گفته است: انت معدن الحکمة و موطن الهدى و الرحمة و رکن الدین و عین الحجة است. (12)
و حتى عایشه نیز گفته است: « ما رایت احدا کان اصدق لهجة من فاطمة الا ان یکون الذی ولدها. » (13)
او که هم مردمان مکه و مدینه را دیده و هم شاهد حیات پیامبر اکرم (ص) بوده و هم در کنار پیامبر و حضرت امیر(ع) حوادث ریز و درشت عصر نبوت و روزهاى بعد از رحلت و حوادث تلخ و دردناک آن ایام کوتاه را به دقت زیر نظر داشته است . آرى او مى‏تواند پیامدهاى تاسف بار رحلت پیامبر را خوب بیان کند . در اینجا به مواردى از آنها مى‏پردازیم:
آن حضرت در خطبه فدکیه (14) و خطبه‏اى که بعدا در جمع زنان مدینه که به عیادت ایشان آمده بودند (15) ایراد فرموده‏اند، پیامدهاى رحلت پیامبر را بیان مى‏کنند از جمله آنها عبارتند از:


1. ایجاد ضعف و سستى در میان مردم .
استومع وهنه « یا وهیه.‏» (16)
حضرت در خطبه‏اى که در حضور زنان مدینه که به عیادت ایشان آمده بودند نیز این امر را تذکر دادند و با تاسف فرمودند:
«
فقبحا لفلول الحد واللعب بعد الجد و قرع الصفاة (17) ؛ چه زشت است ‏سستى و بازیچه بودن مردانتان پس از آن همه تلاش و کوشش


2. تفرقه و اختلاف به وجود آمد .
«استنهر فتقه وانفتق رتقه (18) ؛ تشتت و پراکندگى گسترش یافت . و وحدت و همدلى از هم گسست
استنهر از نهر به معناى وسعت و زیادى است، فتق به معناى جدایى و پاره پاره شدن است. انفتق از انفتاق یعنى شکافتن و رتق هم به معناى همبستگى و اتحاد است .در قرآن کریم نیز آمده است که: «ان السموات والارض کانتا رتقا ففتقناهما (19) ؛ (آیا کافران ندیدند) که آسمان ها و زمین به هم پیوسته بودند و ما آنها را از یکدیگر باز کردیم


 3. امید و آرزوهاى مسلمانان به ناامیدى تبدیل شد.
آنان که به پیامبر اکرم (ص) و احکام عالیه اسلام ناب حضرتش دلخوش کرده بودند از نعمت دین الهى و حکومت اسلامى بهره ‏مند گشته بودند. اکنون با دیدن حوادث بعد از آن حضرت مایوس شده و امیدشان به یاس مبدل گشت .
«
واکدت الامال‏.» (20)

پیامبر اکرم(ص) پس از بیست و سه سال دعوت و مجاهدت و ابلاغ پیام الهی و پس از فراز و نشیب­های فراوان در راه انجام رسالت بزرگ خویش، سرانجام در روز دوشنبه، بیست و هشتم ماه صفر یازدهم هجرت[1] پس از چهارده روز بیماری[2] و کسالت، رحلت فرمودند و در هجرۀ مسکونی خویش در جوار مسجدی که تأسیس کرده بود، به خاک سپرده شد.
 
آخرین روزهای وفات پیامبر(ص)
   پیامبر(ص) شب پیش از بیماری شدیدش در حالی که دست علی(ع) را گرفته بود، همراه جماعتی برای طلب آمرزش به قبرستان بقیع رفت و برای اهل قبور درود فرستاد و برای آنان طلب استغفار طولانی کرد. آنگاه به علی(ع) فرمود: «جبرئیل هر سال یک مرتبه قرآن را بر من عرضه می­کرد؛ ولی امسال دو مرتبه این امر صورت گرفته است و این دلیلی ندارد مگر اینکه اجل من نزدیک باشد.»[3]
   پس به علی(ع) گفت: «اگر من از دنیا رفتم، تو مرا غسل بده.»[4] در روایت دیگر آمده است که «فرمودند: به هر کسی وعده­ای دادم، باید آن را بگیرد و به هر کسی دِینی دارم، باخبرم سازد.»[5]
   پیامبر(ص) که گویا از حرکات زنندۀ برخی از زوجات و صحابۀ خود و تخلف برخی از یاران ناراحت شده بود، برای پیش­گیری از بدعتها، فرمود: «ای مردم، آتش فتنه شعله­ور شده و فتنه­ها مانند پاره­های شب تاریک، رو آورده و شما هیچ دستاویزی علیه من ندارید؛ زیرا من حلال نکردم مگر آنچه قرآن حلال دانسته و حرام نکردم مگر آنچه قرآن حرام داشته است.»[6]
   پیامبر(ص) پس از این هشدار به منزل "ام­سلمه" رفت و دو روز در آنجا ماند و گفتند خدایا تو شاهد باش که من حقایق را ابلاغ کردم.[7]
   سپس پیامبر(ص) به منزل رفت و جماعتی به حضور طلبید و گفت: «مگر به شما امر نکردم که با جیش "اسامه" بروید؟ چرا نرفتید؟»
   ابوبکر گفت: رفتم؛ ولی دوباره برگشتم تا تجدید عهد کنم. عمر گفت: نرفتم؛ چون نمی­توانستم منتظر باشم تا حال شما را از کاروانیان بپرسم.[8]
   رسول خدا(ص) از تخلف آنان سخت ناراحت شد و با همان حال کسالت به مسجد رفت و خطاب به اعتراض کنندگان فرمود: این چه سخنی است که درباره­ی فرماندهی "اسامه" می­شنوم شما پیش از این به فرماندهی پدرش هم طعن می­زدید به خدا سوگند او برای فرماندهی لشکر سزاوار بود و فرزندش اسامه نیز برای این کار شایسته است. رسول خدا در بستر بیماری مرتبا به عیادت کنندگان خود به طور مرتب می­فرمود، سپاه اسامه را حرکت دهید.[9]