کارآفرین و سرمایه کارآفرینانه

کارآفرینی از منظر ارزش های دینی و سرمایه اجتماعی

کارآفرین و سرمایه کارآفرینانه

کارآفرینی از منظر ارزش های دینی و سرمایه اجتماعی

کارآفرین و سرمایه کارآفرینانه

پیشرفت ایرانی اسلامی به عنوان گفتمان و خواست عمومی، راهبرد اساسی و مبنای همه قوانین و رویه های حاکمیتی باید باشد. جامعه نیازمند آموزش و ترویج کارآفرینی با رویکرد تفکر دینی و توسعه کسب و کارهای کارآفرینانه بر مبنای سرمایه انسانی، اقتصادی و اجتماعی ایرانی است

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رجب» ثبت شده است

امیرالمؤمنین علیه‌السلام، تنها مولود کعبه، شخصیتی است که خودش و زیارتش بر تمام ائمه علیهم‌السلام و زیارتشان برتری دارد و کسی است که خداوند متعال و فرشتگانش او را زیارت می‌کنند.

امام اول شیعیان، وصی بلافصل خاتم انبیاء صلوات‌الله علیه و آله، امیرالمؤمنین، اسد‌الله‌الغالب،‌ علی‌ابن‌ابی‌طالب علیه‌السلام، تنها کسی می‌باشد که به صورت معجزه‌آسایی در خانه کعبه به دنیا آمده است و این فضیلتی است که احدی غیر از ایشان به آن نائل نشد. شخصیت بی‌نظیری که زبان از بیان فضائلش و قلم از نگارش مناقبش عاجز است و هر چه از فضایلش بیان می‌شود، قطره‌ای ناچیز در مقابل دریایی بی‌کران است.

اظهار ارادتی ناچیز به ساحت مقدس ایشان شده که در ادامه می‌خوانیم.

 

مولود کعبه 
 
یزید بن قعنب می‌گوید که من با عباس بن عبدالمطّلب و گروهى از قبیله بنى‌العزّى در مقابل خانه کعبه نشسته بودیم؛ در این هنگام فاطمه بنت اسد آمد، در حالی‌که نه ماهه به علی بن ابیطالب علیه‌السلام باردار بود و درد زایمان او را فرا گرفته بود و گفت: پروردگارا! من ایمان آورده‌ام به تو و به هر پـیغمبر و رسولى که فرستاده‌اى و به هر کتابى که نازل کرده‌ای و تصدیق کرده‌ام به گـفته‌هاى جدّم ابراهیم خلیل که خانه کعبه را بنا کرده است؛ پـس درخواست مى‌کنم از تو به حق این خانه و به حق آن کسى که این خانه را بنا کرده است و به حق این فرزندى که در شکم من است، ولادتش را بر من آسان بگردان!
یزید بن قعنب می‌گوید [وقتی فاطمه از این دعا فارغ شد] دیدیم که دیوارِ عقب خانه شکافته شد و فاطمه از آن شکاف داخل خانه شد و از دیده‌هاى ما پنهان گردید؛ سپس شکاف دیوار بسته شد. ما چون خواستیم در خانه را باز کنیم، هر چه سعى کردیم در گشوده نشد. فهمیدیم که این امر از جانب خدا واقع شده است. بعد از چهار روز، فاطمه بنت اسد در حالی‌که امیرالمؤمنین علیه‌السلام را در دست داشت، بیرون آمد و گـفت: به درستى که حق تعالى مرا بر زنانِ برگزیده، که پیش از من بوده‌اند، فضیلت داد؛ زیرا که حق تعالى آسیه دختر مزاحم را برگزید و او حق تعالى را پنهان و در موضعى که عبادت در آنجا سزاوار نبود مـگـر در حال ضرورت(خانه فرعون)، عبادت کرد؛ مریم دختر عمران در بیابان درخت خشک را تکان داد و رطب تازه براى او از آن درخت فرو ریخت؛ در حالی‌که من داخل بیت الله‌الحرام شدم و از میوه‌ها و طعام‌هاى بهشت تناول کردم و هنگامی که خواستم بیرون بیایم، هاتفى از غیب مرا ندا کرد که اى فاطمه! این فرزند را علی نام بگذار که او علی و بزرگ است، خداوند علی اعلی می‌فرماید: نام او را از نام مقدس خودم گرفته‌ام و او را مؤدب به آداب خود نموده‌ام، امور خود را به او تفویض کرده‌ام، او را بر علوم پـنهان خود مطلع ساخته‌ام، در خانه محترم من متولّد شده است، او اول کسى است که بر روى خانه من اذان خواهد گـفت و بتها را خواهد شکست و آنها را از بالاى کعبه به زیر خواهد انداخت و مرا به عظمت و مجد و بزرگوارى و یگانگى یاد خواهد کرد.
خوشا به حال کسى که او را دوست بدارد و او را یارى کند و واى بر حال کسى که فرمان او را نبرد و او را یارى نکند و حق او را انکار نماید و درود خدا بر محمد و آلش باد. علل‌الشرایع/شیخ صدوق/انتشارات کتاب فروشی داوری/چاپ قم/1385ش/ج1/ص135و 136
 
 
درخواست ابوطالب علیه‌السلام
 
در بعضى روایات است که چون حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام متولد شد، ابوطالب او را بر سینه خود گرفت و دست فاطمه بنت اسد را گرفته به سوى ابطح آمدند و این اشعار را ندا کرد:
 
یا  رَبِّ  یا ذَا الْغَسَقِ  الدُّجِىِّ                       وَ  الْقَمَرِ   الْمبْتَلَجِ    الْمضِىِّ
بَیِّنْ لَنا مِنْ حُکْمِکَ المَقْضیِّ                       ماذا تَرى فى اسْمِ ذَا الصَّبِىِّ
 
مضمون این اشعار آن است که اى پروردگارى که شب تار و ماه روشن و روشنى دهنده را آفریده‌اى! بیان کن از براى ما که این کودک را چه نامی گذاریم؟
بعد از این شعر، ناگهان چیزى مانند ابر از روى زمین پیدا شد و نزدیک ابوطالب آمد، ابوطالب او را گرفت و با على علیه‌السلام به سینه خود چسبانید و به خانه برگشت. وقتی صبح شد، دید که لوح سبزى است و در آن نوشته شده است:
 
خُصِّصْتُما  بِالْوَلَدِ  الْزَّکِىِّ                                 وَالطّاهِرِ الْمُنْتَجَبِ الْرَّضِىِّ
فَاِسْمُهُ مِنْ شامِخٍ عَلِی                                عَلِىٌّ  اشْتُقَ  مِنَ  الْعَلِىِّ
 
مضمون شعر این است: شما(ابوطالب و فاطمه علیهما‌السلام) اختصاص پیدا کردید به فرزند طاهر، پاکیزه و پسندیده؛ پس نام بزرگ او على علیه السلام است و این نام از نام على(که نام خدا است) مشتق شده است.
پـس ابوطالب آن حضرت را على نام گذاشت و آن لوح را در زاویه راست کعبه آویخت و این لوح تا زمان هشام بن عبدالملک بود تا این‌که او آن را از آن‌جا پایین آورد. مناقب آل ابی‌طالب/ابن شهر آشوب/نشر علامه/چاپ قم/1379ش/ج2/ص175
 
 
قرائت سوره مؤمنون
 
طبق نقل شیخ طوسی در امالی، وقتی ابوطالب علیه‌السلام امیرالمؤمنین علیه‌السلام را دید مسرور شد و حضرت به پدرش سلام کرد. بعد از آن رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و وقتی علی علیه‌السلام ایشان را دید عکس‌العمل نشان داد و بر چهره ایشان خندید و عرض کرد: السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ؛ سپس به اذن خدا سینه صاف کرد و شروع به خواندن سوره مؤمنون کرد: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ قَدْ أَفْلَحَ‏ الْمُؤْمِنُونَ‏ الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ ‏الی آخر. رسول خدا صلوات الله علیه و آله فرمود: مؤمنین به واسطه تو رستگار می‌شوند و آیات را قرائت کرد تا این‌جا که أُولئِکَ هُمُ الْوارِثُونَ الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیها خالِدُونَ. سپس فرمود: به خدا قسم! تو امیر آنها هستی، با علمت آنها را تغذیه می‌کنی و آنها تغذیه می‌شوند. به خدا قسم! تو راهنمای آنها هستی و به واسطه تو هدایت می‌شوند... . امالی طوسی/دارالثقافه/قم/1414ق
[لازم به ذکر است که این مسایل زمانی است که هنوز پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله رسماً به نبوّت، مبعوث و قرآن نازل نشده است و علی علیه‌السلام نوزاد است.]

 
 
افضلیّت امیرالمؤمنین علیه‌السلام
 
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْوَلِیدِ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام أَیُّ شَیْ‏ءٍ یَقُولُ الشِّیعَةُ فِی عِیسَى‏ وَ مُوسَى وَ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ‏ علیهم‌السلام قُلْتُ یَقُولُونَ إِنَّ عِیسَى وَ مُوسَى أَفْضَلُ‏ مِنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه‌السلام، قَالَ فَقَالَ أَ یَزْعُمُونَ أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه‌السلام قَدْ عَلِمَ مَا عَلِمَ رَسُولُ اللَّهِ؟ قُلْتُ نَعَمْ وَ لَکِنْ لَا یُقَدِّمُونَ عَلَى أُولِی الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ أَحَداً. قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام فَخَاصِمْهُمْ بِکِتَابِ اللَّهِ. قَالَ قُلْتُ وَ فِی أَیِّ مَوْضِعٍ مِنْهُ أُخَاصِمُهُمْ. قَالَ: قَالَ اللَّهُ تَعَالَى لِمُوسَىکَتَبْنا لَهُ فِی الْأَلْواحِ مِنْ کُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِمْنَا أَنَّهُ لَمْ یَکْتُبْ لِمُوسَى کُلَّ شَیْ‏ءٍ وَ قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لِعِیسَى‏ وَ لِأُبَیِّنَ لَکُمْ بَعْضَ الَّذِی تَخْتَلِفُونَ فِیهِوَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى لِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله‏ وَ جِئْنا بِکَ شَهِیداً عَلى‏ هؤُلاءِ وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ؛ عبدالله بن ولید می‌گوید: امام صادق علیه‌السلام از من پرسید شیعیان در مورد عیسی و موسی و امیرالمؤمنین علیهم السلام چه می‌گویند؟
گفتم: می‌گویند: عیسی و موسی نسبت به امیرالمؤمنین علیه‌السلام افضل هستند. حضرت فرمود: آیا قبول دارند که هرچه رسول خدا صلوات الله علیه و آله می‌دانست، امیرالمؤمنین علیه‌السلام هم آن علم را داشته؟ گفتم: بله؛ لکن احدی را بر پیامبران اولی العزم مقدم نمی‌دانند. امام صادق علیه‌السلام فرمود: با کتاب خدا با آنها استدلال کن. گقتم: با کدام قسمت قرآن استدلال کنم؟ حضرت فرمود: خداوند به موسی علیه‌السلام فرمود: بعضی از چیزهایی را که می‌دانیم در الواح برای او نوشتیم و همه چیز را برای موسی ننوشت و در مورد عیسی علیه‌السلام فرمود: عیسی به مردم فرمود: به سوی شما آمده‌ام تا بعضی از چیزهایی که اختلاف دارید برای شما بیان کنم؛ ولی در مورد حضرت محمد صلوات الله علیه و آله فرمود: تو را بر این امّت شاهد مى‏آوریم و قرآن را که بیان کننده همه چیز است، بر تو نازل کردیم. بصائر الدرجات/محمد بن حسن صفار/مکتبة آیت الله المرعشی/چاپ قم/1404ق/ ج‏1/ ص227
یعنی طبق قرآن، رسول خدا علیه و آله السلام علم بیشتری نسبت به عیسی و موسی علیهما‌السلام دارد و امیرالمؤمنین علیه‌السلام هم همان علم پیامبر را دارد؛ در نتیجه، افضل است.
 
 
فضیلت زیارت علی علیه‌السلام
 
عَنْ أَبِی وَهْبٍ الْقَصْرِیِ‏ قَالَ: دَخَلْتُ الْمَدِینَةَ فَأَتَیْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ أَتَیْتُکَ وَ لَمْ أَزُرْ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ‏ علیه‌السلام! قَالَ بِئْسَ مَا صَنَعْتَ لَوْ لَا أَنَّکَ مِنْ شِیعَتِنَا مَا نَظَرْتُ إِلَیْکَ أَ لَا تَزُورُ مَنْ یَزُورُهُ اللَّهُ مَعَ الْمَلَائِکَةِ وَ یَزُورُهُ الْأَنْبِیَاءُ وَ یَزُورُهُ الْمُؤْمِنُونَ! قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا عَلِمْتُ ذَلِکَ؟ قَالَ اعْلَمْ أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ(ع) أَفْضَلُ‏ عِنْدَ اللَّهِ مِنَ الْأَئِمَّةِ کُلِّهِمْ وَ لَهُ ثَوَابُ أَعْمَالِهِمْ وَ عَلَى قَدْرِ أَعْمَالِهِمْ فُضِّلُوا؛ از ابى وهب بصرى نقل شده که  گفت: داخل مدینه شدم و خدمت حضرت امام صادق علیه‌السلام رسیدم و گفتم: فدایت شوم خدمت شما رسیدم ولى به زیارت قبر امیرالمؤمنین علیه‌السلام نرفته‏ام!
حضرت فرمود: بد کارى کردى؛ اگر از شیعیان ما نبودى به تو نگاه نمى‏کردم! آیا زیارت نکردى کسى را که خداوند با فرشتگانش، انبیاء و مؤمنین او را زیارت مى‏کنند؟!
عرض کردم: فدایت شوم به این امر واقف نبودم.
حضرت فرمود: بدان که امیرالمؤمنین علیه‌السلام نزد خداوند از تمام ائمه علیهم‌السلام افضل و برتر بوده و ثواب اعمال ایشان براى آن حضرت منظور مى‏شود؛ در حالى که ائمّه علیهم السّلام به مقدار اعمال صادره از خودشان فضیلت و برترى داده مى‏شوند. کامل الزیارات/ابن قولویه/دارالمرتضویه/1356ش/ص38
 
و الحمدلله رب العالمین

طلبه حوزه علمیه قم؛شکورزاده

نام مبارک امام پنجم محمد بود.

لقب آن حضرت باقر یا باقرالعلوم است ,بدین جهت که : دریاى دانش را شکافت و اسرار علوم را آشکارا ساخت .

القاب دیگرى مانند شاکر و صابر و هادى نیز براى آن حضرت ذکر کردهاند که هریک بازگوینده صفتى از صفات آن امام بزرگوار بوده است .

کنیه امام ابوجعفر بود .

مادرش فاطمه دختر امام حسن مجتبى (ع) است .

بنابراین نسبت آن حضرت از طرف مادر به سبط اکبر حضرت امام حسن (ع) و از سوى پدر به امام حسین (ع) میرسید .

پدرش حضرت سیدالساجدین , امام زین العابدین , على بن الحسین (ع) است .

تولد حضرت باقر (ع) در روز جمعه سوم ماه صفر سال 57 هجرى در مدینه جانگداز کربلا همراه پدر و در کنار جدش حضرت سیدالشهداء کودکى بود که به چهارمین بهار زندگیش نزدیک می شد .

دوران امامت امام محمد باقر (ع) از سال 95 هجرى که سال درگذشت امام زین العابدین (ع) است آغاز شد و تا سال 114 ه . یعنى مدت 19 سال و چند ماه ادامه داشته است .


در دوره امامت امام محمد باقر (ع) و فرزندش امام جعفرصادق (ع) مسائلى مانند انقراض امویان و بر سر کار آمدن عباسیان و پیدا شدن مشاجرات سیاسى و ظهور سرداران و مدعیانى مانند ابوسلمه خلال و ابومسلم خراسانى و دیگران مطرح است , ترجمه کتابهاى فلسفى و مجادلات کلامى در این دوره پیش میآید , و عدهاى از مشایخ صوفیه و زاهدان و قلندران وابسته به دستگاه خلافت پیدا میشوند .

قاضیها و متکلمانى به دلخواه مقامات رسمى و صاحب قدرتان پدید میآیند و فقه و قضاء و عقاید و کلام و اخلاق را - بر طبق مصالح مراکز قدرت خلافت شرح و تفسیر مینماید , و تعلیمات قرآنى - به ویژه مسأ له امامت و ولایت را , که پس از واقعه عاشورا و حماسه کربلا , افکار بسیارى از حق طلبان را به حقانیت آل على (ع) متوجه کرده بود , و پرده از چهره زشت ستمکاران اموى ودین به دنیا فروشان برگرفته بود , به انحراف میکشاندند و احادیث نبوى را دربوته فراموشى قرار میدادند .

برخى نیز احادیثى به نفع دستگاه حاکم جعل کرده ویا مشغول جعل بودند و یا آنها را به سود ستمکاران غاصب خلافت دگرگون می نمودند .

اینها عواملى بود بسیار خطرناک که باید حافظان و نگهبانان دین در برابر آنهابایستند .

بدین جهت امام محمد باقر (ع) و پس از وى امام جعفر صادق (ع) از موقعیت مساعد روزگار سیاسى , براى نشر تعلیمات اصیل اسلامى و معارف حقه بهره جستند , و دانشگاه تشیع و علوم اسلامى را پایهریزى نمودند .

زیرا این امامان بزرگوار و بعد شاگردانشان وارثان و نگهبانان حقیقى تعلیمات پیامبر( ص ) و ناموس و قانون عدالت بودند , و میبایست به تربیت شاگردانى عالم و عامل و یارانى شایسته و فداکار دست یازند , و فقه آل محمد ( ص ) را جمع و تدوین و تدریس کنند .

به همین جهت محضر امام باقر ( ع ) مرکز علماء ودانشمندان و راویان حدیث و خطیبان و شاعران بنام بود .

در مکتب تربیتى امام باقر ( ع ) علم و فضیلت به مردم آموخته میشد .

ابوجعفر امام محمد باقر ( ع )متولى صدقات حضرت رسول ( ص ) و امیرالمؤمنین ( ع ) و پدر و جد خود بود واین صدقات را بر بنى هاشم و مساکین و نیازمندان تقسیم میکرد , و اداره آنهارا از جهت مالى به عهده داشت .

امام باقر ( ع ) داراى خصال ستوده و مؤدب به آداب اسلامى بود .

سیرت و صورتش ستوده بود .

پیوسته لباس تمیز و نومیپوشید .

در کمال وقار و شکوه حرکت میفرمود .

از آن حضرت می پرسیدند : جدت لباس کهنه و کم ارزش میپوشید , تو چرا لباس فاخر بر تن میکنى ؟ پاسخ میداد : مقتضاى تقواى جدم و فرماندارى آن روز , که محرومان و فقرا و تهیدستان زیادبودند , چنان بود .

من اگر آن لباس بپوشم در این انقلاب افکار , نمیتوانم تعظیم شعائر دین کنم .

امام پنجم ( ع ) بسیار گشادهرو و با مؤمنان و دوستان خویش برخورد بود .

با همه اصحاب مصافحه میکرد و دیگران را نیز بدین کار تشویق می فرمود .

در ضمن سخنانش میفرمود : مصافحه کردن کدورتهاى درونى را از بین میبرد و گناهان دوطرف - همچون برگ درختان در فصل خزان - می ریزد .

امام باقر (ع) در صدقات و بخشش و آداب اسلامى مانند دستگیرى از نیازمندان و تشییع جنازه مؤمنین وعیادت از بیماران و رعایت ادب و آداب و سنن دینى , کمال مواظبت را داشت .

میخواست سنتهاى جدش رسول الله (ص) را عملا در بین مردم زنده کند و مکارم اخلاقى را به مردم تعلیم نماید .

در روزهاى گرم براى رسیدگى به مزارع و نخلستانها بیرون میرفت , و باکارگران و کشاورزان بیل میزد و زمین را براى کشت آماده میساخت .

آنچه ازمحصول کشاورزى - که با عرق جبین و کد یمین - به دست میآورد در راه خدا انفاق میفرمود .

بامداد که براى اداى نماز به مسجد جدش رسول الله (ص) میرفت , پس از گزاردن فریضه , مردم گرداگردش جمع میشدند و از انوار دانش و فضیلت اوبهرهمند میگشتند .

مدت بیست سال معاویه در شام و کارگزارانش در مرزهاى دیگر اسلامى درواژگون جلوه دادن حقایق اسلامى - با زور و زر و تزویر و اجیر کردن عالمان خودفروخته - کوشش بسیار کردند .

ناچار حضرت سجاد (ع) و فرزند ارجمندش امام محمد باقر (ع) پس از واقعه جانگداز کربلا و ستم هاى بی سابقه آل ابوسفیان , که مردم به حقانیت اهل بیت عصمت (ع) توجه کردند , در اصلاح عقاید مردم به ویژه در مسأ له امامت و رهبرى , که تنها شایسته امام معصوم است , سعى بلیغ کردندو معارف حقه اسلامى را - در جهات مختلف - به مردم تعلیم دادند ; تا کار نشر فقه و احکام اسلام به جایى رسید که فرزند گرامى آن امام , حضرت امام جعفر صادق (ع) دانشگاهى با چهار هزار شاگرد پایه گذارى نمود , و احادیث و تعلیمات اسلامى را در اکناف و اطراف جهان آن روز اسلام انتشار داد .

امام سجاد (ع) با زبان دعا و مناجات و یادآورى از مظالم اموى و امر به معروف و نهى از منکرو امام باقر (ع) با تشکیل حلقه هاى درس , زمینه این امر مهم را فراهم نمود و مسائل لازم دینى را براى مردم روشن فرمود .

رسول اکرم اسلام (ص) در پرتو چشم واقع بین و با روشن بینى وحى الهى وظایفى را که فرزندان و اهل بیت گرامیاش در آینده انجام خواهند داد و نقشى را که در شناخت و شناساندن معارف حقه به عهده خواهند داشت , ضمن احادیثى که از آن حضرت روایت شده , تعیین فرموده است .

چنان که در این حدیث آمده است : روزى جابر بن عبدالله انصارى که در آخر عمر دو چشم جهان بینش تاریک شده بود به محضر حضرت سجاد (ع) شرفیاب شد .

صداى کودکى را شنید , پرسید کیستى ؟ گفت من محمد بن على بن الحسینم , جابر گفت : نزدیک بیا , سپس دست او راگرفت و بوسید و عرض کرد : روزى خدمت جدت رسول خدا ( ص ) بودم .

فرمود : شاید زنده بمانى و محمدبن على بن الحسین که یکى از اولاد من است ملاقات کنى .سلام من را به او برسان و بگو : خدا به تو نور حکمت دهد .علم و دین را نشر بده .

امام پنجم هم به امر جدش قیام کرد و در تمام مدت عمر به نشر علم و معارف دینى و تعلیم حقایق قرآنى و احادیث نبوى (ص) پرداخت .

این جابر بن عبدالله انصارى همان کسى است که در نخستین سال بعد از شهادت حضرت امام حسین (ع) به همراهى عطیه که مانند جابر از بزرگان و عالمان باتقوا و از مفسران بود , در اربعین حسینى به کربلا آمد و غسل کرد , و در حالى که عطیه دستش را گرفته بود در کنار قبر مطهر حضرت سیدالشهداء آمد و زیارت آن سرور شهیدان را انجام داد .

بارى , امام باقر علیه السلام منبع انوار حکمت و معدن احکام الهى بود .

نام نامى آن حضرت با دهها و صدها حدیث و روایت وکلمات قصار و اندرزهایى همراه است , که به ویژه در 19 سال امامت براى ارشاد مستعدان و دانش اندوزان و شاگردان شایسته خود بیان فرموده است .

بنا به روایاتى که نقل شده است , در هیچ مکتب و محضرى دانشمندان خاضعتر و خاشعتر ازمحضر محمد بن على (ع) نبوده اند .

در زمان امیرالمؤمنین على (ع) گوئیا , مقام علم و ارزش دانش هنوز -چنان که باید - بر مردم روشن نبود , گویا مسلمانان هنوز قدم از تنگناى حیات مادى بیرون ننهاده و از زلال دانش علوى جامى ننوشیده بودند , و در کنار دریاى بیکران وجود على (ع) تشنه لب بودند و جز عدهاى معدود قدر چونان گوهرى رانمیدانستند .

بی جهت نبود که مولاى متقیان بارها میفرمود : سلونى قبل از تفقدونى پیش از آنکه من را از دست بدهید از من بپرسید .

و بارها میگفت : من به راههاى آسمان از راههاى زمین آشناترم .

ولى کو آن گوهرشناسى که قدر گوهر وجودعلى را بداند ؟ اما به تدریج , به ویژه در زمان امام محمد باقر ( ع ) مردم کم کم لذت علوم اهل بیت و معارف اسلامى را درک میکردند , و مانند تشنه لبى که سالها از لذات آب گوارا محروم مانده و یا قدر آن را ندانسته باشد , زلال گواراى دانش امام باقر ( ع ) را دریافتند و تسلیم مقام علمى امام ( ع ) شدند , و به قول یکى از مورخان : مسلمانان در این هنگام از میدان جنگ و لشکر کشى متوجه فتح دروازههاى علم و فرهنگ شدند .

امام باقر ( ع ) نیز چون زمینه قیام بالسیف ( قیام مسلحانه ) در آن زمان - به علت خفقان فراوان و کمبودحماسه آفرینان - فراهم نبود , از این رو , نشر معارف اسلام و فعالیت علمى راو هم مبارزه عقیدتى و معنوى با سازمان حکومت اموى را , از این طریق مناسبترمیدید , و چون حقوق اسلام هنوز یک دوره کامل و مفصل تدریس نشده بود , به فعالیتهاى ثمر بخش علمى در این زمینه پرداخت .

اما بدین خاطر که نفس شخصیت امام و سیر تعلیمات او - در ابعاد و مرزهاى مختلف - بر ضرر حکومت بود , مورد اذیت و ایذاء دستگاه قرار می گرفت .

در عین حال امام هیچگاه از اهمیت تکلیفى شورش ( علیه دستگاه ) غافل نبود , و از راه دیگرى نیز آن را دامن میزد : و آن راه , تجلیل و تأ یید برادر شورشیاش زید بن على بن الحسین بود .

روایاتى در دست است که وضع امام محمد باقر ( ع ) که خود - در روزگارش - مرزبان بزرگ فکرى و فرهنگى بوده و نقش مهمى در نشر اخلاق و فلسفه اصیل اسلامى و جهان بینى خاص قرآن , و تنظیم مبانى فقهى و تربیت شاگردانى مانند امام شافعى و تدوین مکتب داشته , موضع انقلابى برادرش زید را نیز تأ ییدمیکرده است چنانکه نقل شده امام محمد باقر (ع) میفرمود : خداوندا پشت من را به زید محکم کن .

و نیز نقل شده است که روزى زید بر امام باقر (ع) وارد شد , چون امام (ع)  زید بن على را دید , این آیه را تلاوت کرد : یا ایها الذین آمنوا کونوا قوامین بالقسط شهداء لله .

یعنى : اى مؤمنان , بر پاى دارندگان عدالت باشید و گواهان , خداى را .

آنگاه فرمود : انت و الله یا زید من اهل ذلک , اى زید , به خدا سوگندتو نمونه عمل به این آیهاى .

میدانیم که زید برادر امام محمد باقر (ع) که تحت تأ ثیر تعلیمات ائمه (ع) براى اقامه عدل و دین قیام کرد .

سرانجام علیه هشام به عبدالملک اموى ,در سال (120 یا 122) زمان امامت امام جعفر صادق (ع) خروج کرد و دستگاه جبار , ناجوانمردانه او را به قتل رساند .

بدن مقدس زید را سالها بر دار کردند و سپس سوزانیدند .

و چنانکه تاریخ مینویسد : گرچه نهضت زید نیز به نتیجهاى نینجامید و قیامهاى دیگرى نیز که در این دوره به وجود آمد , از جهت ظاهرى به نتایجى نرسید , ولى این قیامها و اقدامها در تاریخ تشیع موجب تحرک و بیدارى و بروز فرهنگ شهادت علیه دستگاه جور به شمار آمده و خون پاک شیعه را درجوشش و غلیان نگهداشته و خط شهادت را تا زمان ما در تاریخ شیعه ادامه داده است .

امام باقر (ع) و امام صادق (ع) گرچه به ظاهر به این قیامها دست نیازیدند , که زمینه را مساعد نمیدیدند , ولى در هر فرصت و موقعیت به تصحیح نظر جامعه درباره حکومت و تعلیم و نشر اصول اسلام و روشن کردن افکار , که نوعى دیگر از مبارزه است , دست زدند .

چه در این دوره , حکومت اموى رو به زوال بود و فتنه عباسیان دامنگیر آنان شده بود , از این رو بهترین فرصت براى نشرافکار زنده و تربیت شاگردان و آزادگان و ترسیم خط درست حکومت , پیش آمده بود و در حقیقت مبارزه سیاسى به شکل پایهریزى و تدوین اصول مکتب - که امرى بسیار ضرورى بود - پیش آمد .

اما چنان که اشاره شد , دستگاه خلافت آنجا که پاى مصالح حکومتى پیش میآمدو احساس میکردند امام ( ع ) نقاب از چهره ظالمانه دستگاه برمیگیرد و خط صحیح را در شناخت امام معصوم ( ع ) و امامت که دنباله خط رسالت و بالاخره حکومت الله است تعلیم میدهد , تکان میخوردند و دست به ایذاء و آزار وشکنجه امام ( ع ) میزدند و گاه به زجر و حبس و تبعید ... براى شناخت این امر , به بیان این واقعه که در تاریخ یاد شده است میپردازیم : در یکى از سالها که هشام بن عبدالملک , خلیفه اموى , به حج میآید , جعفر بن محمد , امام صادق , در خدمت پدر خود , امام محمد باقر , نیز به حج میرفتند .

روزى در مکه , حضرت صادق , در مجمع عمومى سخنرانى میکند و در آن سخنرانى تأ کید بر سر مسأ له پیشوایى و امامت و اینکه پیشوایان بر حق و خلیفههاى خدا در زمین ایشانند نه دیگران , و اینکه سعادت اجتماعى و رستگارى در پیروى از ایشان است و بیعت با ایشان و ... نه دیگران .

این سخنان که در بحبوحه قدرت هشام گفته میشود , آن هم در مکه در موسم حج , طنینى بزرگ مییابد و به گوش هشام میرسد .

هشام در مکه جرأ ت نمیکند و به مصلحت خود نمیبیند که متعرض آنان شود .

اما چون به دمشق میرسد , مأ مور به مدینه میفرستد و از فرماندارمدینه میخواهد که امام باقر ( ع ) و فرزندش را به دمشق روانه کرد , و چنین میشود .

حضرت صادق ( ع ) میفرماید : چون وارد دمشق شدیم , روز چهارم ما را به مجلس خود طلبید .

هنگامى که به مجلس او درآمدیم , هشام بر تخت پادشاهى خویش نشسته و لشکر و سپاهیان خود را در سلاح کامل غرق ساخته بود , و در دو صف دربرابر خود نگاه داشته بود .

نیز دستور داده بود تا آماج خانهاى ( جاهایى که درآن نشانه براى تیراندازى میگذارند ) در برابر او نصب کرده بودند , و بزرگان اطرافیان او مشغول مسابقه تیراندازى بودند .

هنگامى که وارد حیاط قصر او شدیم , پدرم در پیش میرفت و من از عقب او میرفتم , چون نزدیک رسیدیم , به پدرم گفته : شما هم همراه اینان تیر بیندازید پدرم گفت : من پیر شده ام .

اکنون این کار از من ساخته نیست اگر من را معاف دارى بهتر است .

هشام قسم یاد کرد : به حق خداوندى که ما را به دین خود و پیغمبر خود گرامى داشت , تورا معاف نمیدارم .

آنگاه به یکى از بزرگان بنى امیه امر کرد که تیر و کمان خود را به او ( یعنى امام باقر - ع - ) بده تا او نیز در مسابقه شرکت کند .

پدرم کمان را از آن مرد بگرفت و یک تیر نیر بگرفت و در زه گذاشت و به قوت بکشید و بر میان نشانه زد .

سپس تیر دیگر بگرفت و بر فاق تیر اول زد ... تاآنکه نه تیر پیاپى افکند .

هشام از دیدن این چگونگى خشمگین گشت و گفت : نیک تیر انداختى اى ابوجعفر , تو ماهرترین عرب و عجمى در تیراندازى .

چرامیگفتى من بر این کار قادر نیستم ؟ ...

بگو : این تیراندازى را چه کسى به تویاد داده است .

پدرم فرمود : میدانى که در میان اهل مدینه , این فن شایع است .

من در جوانى چندى تمرین این کار کردهام .

سپس امام صادق (ع) اشاره میفرماید که : هشام از مجموع ماجرا غضبناک گشت و عازم قتل پدرم شد .

در همان محفل هشام بر سر مقام رهبرى و خلافت اسلامى با امام باقر (ع) سخن می گوید .

امام باقر درباره رهبرى رهبران بر حق و چگونگى اداره اجتماع اسلامى و اینکه رهبر یک اجتماع اسلامى باید چگونه باشد , سخن می گوید .

اینها همه هشام را - که فاقد آن صفات بوده است و غاصب آن مقام -بیش از پیش ناراحت می کند .

بعضى نوشتهاند که : امام باقر را در دمشق به زندان افکند .

و چون به او خبر می دهند که زندانیان دمشق مرید و معتقد به امام (ع) شدهاند , امام را رها میکند و به شتاب روانه مدینه مینماید .

و پیکى سریع , پیش از حرکت امام از دمشق , میفرستد تا در آبادیها و شهرهاى سر راه همه جا علیه آنان ( امام باقر(ع) و امام صادق (ع) ) تبلیغ کنند تا بدین گونه ,مردم با آنان تماس نگیرند و تحت تأ ثیر گفتار و رفتارشان واقع نشوند .

با این وصف امام (ع) در این سفر , از تماس با مردم - حتى مسیحیان - و روشن کردن آنان غفلت نمی ورزد .

جالب توجه و قابل دقت و یادگیرى است که امام محمد باقر (ع) وصیت میکند به فرزندش امام جعفر صادق (ع) که مقدارى از مال او را وقف کند , تاپس از مرگش , تا ده سال در ایام حج و در منى محل اجتماع حاجی ها براى سنگ انداختن به شیطان (رمى جمرات) و قربانى کردن براى او محفل عزا اقامه کنند .

توجه به موضوع و تعیین مکان , اهمیت بسیار دارد .

به گفته صاحب الغدیر -زنده یاد علامه امینى - این وصیت براى آن است که اجتماع بزرگ اسلامى , در آن مکان مقدس با پیشواى حق و رهبر دین آشنا شود و راه ارشاد در پیش گیرد , واز دیگران ببرد و به این پیشوایان بپیوندد , و این نهایت حرص بر هدایت مردم است و نجات دادن آنها از چنگال ستم و گمراهى .



شهادت امام باقر (ع)

حضرت امام محمد باقر ( ع ) 19 سال و ده ماه پس از شهادت پدر بزرگوارش حضرت امام زین العابدین (ع) زندگى کرد و در تمام این مدت به انجام دادن وظایف خطیر امامت , نشر و تبلیغ فرهنگ اسلامى , تعلیم شاگردان , رهبرى اصحاب و مردم , اجرا کردن سنتهاى جد بزرگوارش در میان خلق , متوجه کردن دستگاه غاصب حکومت به خط صحیح رهبرى و راه نمودن به مردم در جهت شناخت رهبر واقعى و امام معصوم , که تنها خلیفه راستین خدا و رسول ( ص ) در زمین است , پرداخت و لحظه اى از این وظیفه غفلت نفرمود .

سرانجام در هفتم ذیحجه سال 114 هجرى در سن 57 سالگى در مدینه به وسیله هشام مسموم شد و چشم از جهان فروبست .

پیکر مقدسش را در قبرستان بقیع - کنارپدر بزرگوارش - به خاک سپردند .


زنان و فرزندان

فرزندان آن حضرت را هفت نفر نوشتهاند : ابوعبدالله جعفر بن محمد الصادق ( ع ) و عبدالله که مادرشان ام فروه دختر قاسم بن محمد بن ابى بکر بود .

ابراهیم و عبیدالله که از ام حکیم بودند و هر دو در زمان حیات پدر بزرگوارشان وفات کردند .

على و زینب و ام سلمه که از ام ولد بودند .

اعمال مخصوص و فضیلت روزهای ماه رجب؛
"ماه رجب ماه استغفار اُمّت من است، پس در این ماه بسیار طلب آمرزش کنید"
در روایتی از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمودند: «رجب ماه خدا و شعبان ماه من و رمضان ماه امتم ». ماه مبارک رجب که فرصت مناسبی برای همه انسانهاست تا توانند با استفاده از این فرصت و غنیمت شمردن آن، دل و جان خود را در زیر باران رحمت و مغفرت الهی شستشو دهند و به سعادت ابدی برسند. برای این ماه اعمال و فضیلت‌هایی در کتب دینی ما وجود دارد که توجه و عمل به آنها می‌تواند ما را در این مسیر کمک کند.


 در فضیلت و برکات سه ماه مبارک رجب، شعبان و رمضان روایات زیادی از رسول خدا و ائمه(ع) نقل شده که همه دلالت بر عظمت این سه ماه دارد و تاکید بر روزه گرفتن و نیایش و مناجات کردن و دعا و خواندن قرآن و خدمت به بندگان خدا کردن و نیاز نیازمندان را برطرف نمودن و خیرات و صدقات دادن و افزایش عبادت دارد و به جاست که در این باقیمانده از ماه شریف رجب و دو ماه پس از آن، فرصت را بیش از پیش غنیمت شمریم و به عبادت روی آوریم و با خلوص و توجه، از درگاه حضرت ذی الجلال توبه طلب مغفرت کنیم و دلها را با مؤمنین صاف نمائیم و از کدورتها و تنگ نظری‌ها و حسادت‌ها و جسارت‌ها دوری جوئیم. جا دارد که در اعمال و رفتار و کردار و گفتار خود تجدید نظر کنیم و هیچ کاری را جز برای کسب اجر و پاداش معنوی انجام ندهیم و خدا را مد نظر قرار دهیم و به یاد او و به نام او، به کارهای خیر روی آوریم.



در فضیلت ماه رجب؛

در فضیلت و اعمال ماه مبارک رجب است بدانکه این ماه و ماه شعبان و ماه رمضان در شرافت تمامند و روایت بسیار در فضیلت آنها وارد شده، بلکه ازحضرت رسول(ص) روایت شده که ماه رجب ماه بزرگ خداست و ماهى در حرمت و فضیلت به آن نمی‌رسد و قتال با کافران در این ماه حرامست و رجب ماه خداست و شعبان ماه من است و ماه رمضان ماه امّت من است. کسى که یک روز از ماه رجب را روزه دارد مستوجب خشنودى بزرگ خدا گردد و غضب الهى از او دور گردد و درى از درهاى جهنّم بر روى او بسته گردد و از حضرت موسى بن جعفر(ع) منقول است که هر که یکروز از ماه رجب را روزه بدارد آتش جهنّم یکساله راه از او دور شود و هر که سه روز از آنرا روزه دارد بهشت بر او واجب گردد. همچنین فرمود که "رجب نام نَهرى است در بهشت از شیر سفیدتر و از عسل شیرین‌تر، هر که یکروز از رجب را روزه دارد البتّه از آن نهر بیاشامد" و از حضرت صادق(ع) منقول است که حضرت رسول(ص) فرموده که "ماه رجب ماه استغفار اُمّت من است پس در این ماه بسیار طلب آمرزش کنید که خدا آمرزنده و مهربان است و رجب را اَصَبّ مى گویند زیرا که رحمت خدا در این ماه بر اُمّت من بسیار ریخته مى‌شود پس بسیار بگوئید اَسْتَغْفِرُ اللهَ وَاَسْئَلُهُ التَّوْبَةَ."

تاکید بزرگان دین برثواب بی حدوحساب روزه گرفتن در این ماه؛

ابن بابویه بسند معتبر از سالم روایت کرده است که گفت "رفتم بخدمت حضرت صادق(ع) در اواخر ماه رجب که چند روز از آن مانده بود چون نظر مبارک آن حضرت بر من افتاد فرمود که آیا روزه گرفته‌اى در این ماه، عرض کردم نه والله اى فرزند رسول خدا، فرمود که آنقدر ثواب از تو فوت شده است که قدر آنرا بغیر خدا کسى نمى‌داند. بدرستی که این ماهیست که خدا آنرا بر ماههاى دیگر فضیلت داده و حُرمت آنرا عظیم نموده و براى روزه داشتن آن گرامى داشتن را بر خود واجب گردانیده. پس گفتم یَابْنَ رَسُولِ اللهِ اگر در باقیمانده این ماه روزه بدارم آیا به بعضى از ثواب روزه داران آن فایز مى‌گردم؟ فرمود "اى سالم هر که یک روز از آخر این ماه روزه بدارد خدا او را ایمن گرداند از شدّت سَکَراتِ مرگ و از هَوْل بعد از مرگ و از عذاب قبر و هر که دو روز از آخر این ماه روز دارد بر صراط به آسانى بگذرد و هر که سه روز از آخر این ماه را روزه دارد ایمن گردد از ترس بزرگ روز قیامت و از شدّتها و هَوْلهاى آنروز و بَرات بیزارى از آتش جهنّم به او عطا کنند و بدان که از براى روزه ماه رجب فضیلت بسیار وارد شده است و روایت شده که اگر شخص قادر بر آن نباشد هر روز صد مرتبه این تسبیحات را بخواند تا ثواب روزه آن را دریابد "سُبْحانَ الاِْلهِ الْجَلیلِ سُبْحانَ مَنْ لا یَنْبَغِى التَّسْبیحُ اِلاّ" منزه است خداى بزرگ منزه است آنکه تنزیه و تسبیح جز براى او شایسته نیست. "لَهُ سُبْحانَ الاَْعَزِّ الاَْکْرَمِ سُبْحانَ مَنْ لَبِسَ الْعِزَّ وَهُوَ لَهُ اَهْلٌ منزه است خداى برتر و کریمتر منزه است آنکه لباس عزت در بردارد و شایسته آن است."

دعای ماه رجب در هر روز بعد از فرائض؛

بگو در هر روز از رجب در صبح و شام و در عقب نمازهاى روز و شب

یا مَنْ اَرْجُوهُ لِکُلِّ خَیْر وَآمَنُ سَخَطَهُ

اى که براى هر خیرى به او امید دارم و از خشمش

عِنْدَ کُلِّ شَرٍّ یا مَنْ یُعْطِى الْکَثیرَ بِالْقَلیلِ یا مَنْ یُعْطى مَنْ سَئَلَهُ یا

در هر شرى ایمنى جویم اى که مى دهد (عطاى) بسیار در برابر (طاعت) اندک اى که عطا کنى به هرکه از تو خواهد اى

مَنْ یُعْطى مَنْ لَمْ یَسْئَلْهُ وَمَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ تَحَنُّناً مِنْهُ وَرَحْمَةً اَعْطِنى

که عطا کنى به کسى که از تو نخواهد و نه تو را بشناسد از روى نعمت بخشى و مهرورزى عطا کن به من

بِمَسْئَلَتى اِیّاکَ جَمیعَ خَیْرِ الدُّنْیا وَجَمیعَ خَیْرِ الاْخِرَةِ وَاصْرِفْ عَنّى

به خاطر درخواستى که از تو کردم همه خوبى دنیا و همه خوبى و خیر آخرت را و بگردان از من

بِمَسْئَلَتى اِیّاکَ جَمیعَ شَرِّ الدُّنْیا وَشَرِّ الاْخِرَةِ فَاِنَّهُ غَیْرُ مَنْقُوص ما

به خاطر همان درخواستى که از تو کردم همه شر دنیا و شر آخرت را زیرا آنچه تو دهى چیزى کم ندارد (یا کم نیاید) و

اَعْطَیْتَ وَزِدْنى مِنْ فَضْلِکَ یا کَریمُ

بیفزا بر من از فضلت اى بزرگوار

راوى گفت پس گرفت حضرت محاسن شریف خود را درپنجه چپ خود وخواند این دعا را به حال التجا و تضرّع به حرکت دادن انگشت سبّابه دست راست پس گفت بعد از این

یا ذَاالْجَلالِ وَالاِْکْرامِ یا ذَاالنَّعْمآءِ

اى صاحب جلالت و بزرگوارى اى صاحب نعمت

وَالْجُودِ یا ذَاالْمَنِّ وَالطَّوْلِ حَرِّمْ شَیْبَتى عَلَى النّارِ

و جود اى صاحب بخشش و عطا حرام کن محاسنم را بر آتش دوزخ

اعمال مشترک ماه مبارک رجب؛


اینها اعمالی است که انجام دادن آنها متعلق به همه ماه است و اختصاصى به روز معینی ندارد و آن چند مورد است:

1- در تمام ایام ماه رجب دعای ذیل را که روایت شده امام زین العابدین(علیه السلام) در حجر در غره خواندند، خوانده شود:

"یَا مَنْ یَمْلِکُ حَوَائِجَ السَّائِلِینَ وَ یَعْلَمُ ضَمِیرَ الصَّامِتِینَ لِکُلِّ مَسْأَلَةٍ مِنْکَ سَمْعٌ حَاضِرٌ وَ جَوَابٌ عَتِیدٌ اللَّهُمَّ وَ مَوَاعِیدُکَ الصَّادِقَةُ وَ أَیَادِیکَ الْفَاضِلَةُ وَ رَحْمَتُکَ الْوَاسِعَةُ فَأَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّىَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَقْضِىَ حَوَائِجِى لِلدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَىْ‏ءٍ قَدِیرٌ."

2- دعایی را که از امام صادق(علیه السلام) روایت شده، خوانده شود:

«خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَیْرِکَ وَ خَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِلا لَکَ وَ ضَاعَ الْمُلِمُّونَ إِلا بِکَ وَ أَجْدَبَ الْمُنْتَجِعُونَ إِلا مَنِ انْتَجَعَ فَضْلَکَ بَابُکَ مَفْتُوحٌ لِلرَّاغِبِینَ وَ خَیْرُکَ مَبْذُولٌ لِلطَّالِبِینَ وَ فَضْلُکَ مُبَاحٌ لِلسَّائِلِینَ وَ نَیْلُکَ مُتَاحٌ لِلْآمِلِینَ وَ رِزْقُکَ مَبْسُوطٌ لِمَنْ عَصَاکَ وَ حِلْمُکَ مُعْتَرِضٌ لِمَنْ نَاوَاکَ عَادَتُکَ الْإِحْسَانُ إِلَى الْمُسِیئِینَ وَ سَبِیلُکَ الْإِبْقَاءُ عَلَى الْمُعْتَدِینَ اللَّهُمَّ فَاهْدِنِى هُدَى الْمُهْتَدِینَ وَ ارْزُقْنِى اجْتِهَادَ الْمُجْتَهِدِینَ وَلا تَجْعَلْنِى مِنَ الْغَافِلِینَ الْمُبْعَدِینَ وَ اغْفِرْ لِى یَوْمَ الدِّینِ .»

3- از امام صادق (علیه السلام) روایت شده که در ماه رجب خوانده شود:

«اللَّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ صَبْرَ الشَّاکِرِینَ لَکَ وَ عَمَلَ الْخَائِفِینَ مِنْکَ وَ یَقِینَ الْعَابِدِینَ لَکَ اللَّهُمَّ أَنْتَ الْعَلِىُّ الْعَظِیمُ وَ أَنَا عَبْدُکَ الْبَائِسُ الْفَقِیرُ أَنْتَ الْغَنِىُّ الْحَمِیدُ وَ أَنَا الْعَبْدُ الذَّلِیلُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ امْنُنْ بِغِنَاکَ عَلَى فَقْرِى وَ بِحِلْمِکَ عَلَى جَهْلِى وَ بِقُوَّتِکَ عَلَى ضَعْفِى یَا قَوِىُّ یَا عَزِیزُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْأَوْصِیَاءِ الْمَرْضِیِّینَ وَ اکْفِنِى مَا أَهَمَّنِى مِنْ أَمْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.»

البته ادعیه دیگری نیز برای این ماه عزیز ذکر شده است که در مفاتیح الجنان مبحث اعمال ماه رجب رجوع به تفصیل ذکرشده است .

4- از حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه و آله) روایت شده که: هر کس در ماه رجب صد مرتبه بگوید: «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِى لا إِلَهَ إِلا هُوَ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ» و آن را به صدقه ختم فرماید حق تعالى براى او به رحمت و مغفرت و کسى که چهار صد مرتبه بگوید بنویسد براى او اجر صد شهید عطا فرماید.

5- از نبی مکرم اسلام روایت است: کسى که در ماه رجب هزار مرتبه "لا إِلَهَ إِلا اللهُ" بگوید خداوند عز و جل براى او صد هزار حسنه عطا کند و براى او صد شهر در بهشت بنا فرماید .

6- روایت است کسى که در رجب در صبح هفتاد مرتبه و در شب نیز هفتاد مرتبه بگوید: "أَسْتَغْفِرُ اللهَ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ" و پس از اتمام ذکر، دست‌ها را بلند کند و بگوید: "اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِى وَ تُبْ عَلَىَّ" اگر در ماه رجب بمیرد خدا از او راضى باشد و به برکت ماه رجب، آتش او را مس نکند .

7- در کل این ماه هزار مرتبه ذکر: أَسْتَغْفِرُ اللهَ ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرَامِ مِنْ جَمِیعِ الذُّنُوبِ وَ الْآثَامِ " گفته شود؛ تا خداوند رحمان او را بیامرزد.

8- سید بن طاووس در اقبال از حضرت رسول اکرم(ص) فضیلت بسیاری براى خواندن سوره "قل هو الله أحد" نقل کرده است که ده هزار مرتبه یا هزار مرتبه یا صد مرتبه در این ماه تلاوت شود. و نیز روایت کرده که هر کس در روز جمعه ماه رجب صد مرتبه سوره قل هو الله أحد را بخواند براى او در قیامت نورى شود که او را به بهشت بکشاند.

توصیه به اداء نماز مخصوص این ماه؛

9- سید بن طاووس از حضرت رسول اکرم(ص) روایت کرده که: هر کس در روز جمعه ماه رجب، مابین نماز ظهر و عصر، چهار رکعت نماز بگزارد و در هر رکعت حمد یک مرتبه و آیة الکرسى هفت مرتبه و قل هو الله أحد پنج مرتبه بخواند، و سپس ده مرتبه بگوید: «أَسْتَغْفِرُ اللهَ الَّذِى لا إِلَهَ إِلا هُوَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ» حق تعالى براى او از روزى که این نماز را گزارده تا روزى که بمیرد هر روز هزار حسنه به او عطا فرماید، و او را به هر آیه‌ای که خوانده شهرى در بهشت از یاقوت سرخ و به هر حرفى قصرى در بهشت از دُرّ سفید دهد و تزویج فرماید او را حورالعین و از او راضى شود.

10- از حضرت رسول اکرم(ص) روایت شده است که: هر کس در یک شب از شب‌هاى ماه رجب ده رکعت نماز به این نحو که در هر رکعت حمد و قل یا ایها الکافرون یک مرتبه و توحید سه مرتبه بخواند، خداوند گناهان او را می‌آمرزد.

11- بعد از نماز مغرب بیست رکعت، یعنی 10 تا دو رکعتی نماز گزارده شود. تا خود، اهل، مال و اولادش محفوظ بماند و از عذاب قبر در پناه باشد.

12- بعد از نماز عشاء دو رکعت نماز گزارده شود بدین نحو: در رکعت اول حمد و ألم نشرح یک مرتبه و توحید سه مرتبه و در رکعت دوم حمد و ألم نشرح و توحید و معوذتین خوانده شود و پس از سلام، سى مرتبه لا إِلَهَ إِلا اللهُ بگوید و سى مرتبه صلوات بفرستد تا حق تعالى گناهان او را بیامرزد مانند روزى که از مادر متولد شده است. التماس دعا
ایسنا