کارآفرین و سرمایه کارآفرینانه

کارآفرینی از منظر ارزش های دینی و سرمایه اجتماعی

کارآفرین و سرمایه کارآفرینانه

کارآفرینی از منظر ارزش های دینی و سرمایه اجتماعی

کارآفرین و سرمایه کارآفرینانه

پیشرفت ایرانی اسلامی به عنوان گفتمان و خواست عمومی، راهبرد اساسی و مبنای همه قوانین و رویه های حاکمیتی باید باشد. جامعه نیازمند آموزش و ترویج کارآفرینی با رویکرد تفکر دینی و توسعه کسب و کارهای کارآفرینانه بر مبنای سرمایه انسانی، اقتصادی و اجتماعی ایرانی است

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زن» ثبت شده است

در اینجا برای اثبات عظمت معنوی حضرت زهرا (س) در روز قیامت، به اختصار چهار حدیث بیان می گردد:


حدیث اول:  در «بحارالانوار، ج 43، ص 225،حدیث 13»  از ابن عباس منقول است که مى گوید: از امیرالمومنین على بن ابى طالب(ع) شنیدم که فرمود: روزى رسول الله(ص) نزد فاطمه(س) رفت و او را محزون و ناراحت یافت، فرمود: دختر عزیزم، چرا ناراحتى؟ عرض کرد: پدر جان، به یاد صحراى محشر و ایستادن مردم در روز قیامت با بدن برهنه در برابر پروردگار افتادم.
پیامبر خدا(ص) فرمودند: دختر عزیزم، آن روز، روز بزرگى است ولى جبرئیل از جانب خداوند- عزوجل- به من خبر داد: اولین کسى که زمین براى او در روز قیامت شکافته مى شود، و از قبر بیرون مى آید من هستم، سپس پدرم ابراهیم، بعد از آن شوهرت على بن ابى طالب (ع). آنگاه خداوند جبرئیل را همرا با هفتاد هزار ملک مى فرستد که هفت گنبد از نور بر مزارت درست کنند، سپس اسرافیل با سه لباس کامل از نور نزد تو آمده و در بالاى سرت مى ایستد و تو را به اسم صدا کرده مى گوید: «یا فاطمه بنت محمد! قومى الى محشرک 
اى فاطمه دختر محمد، برخیز به سوى محشرت. و تو در حالى که هیچ گونه ترسى ندارى و بدنت پوشیده است برمى خیزى، سپس اسرافیل لباس هاى کامل را به تو مى دهد و تو مى پوشى، و زوقائیل اسبى از نور مى آورد، که زمام آن از لولو تازه مى باشد، و بر آن کجاوه اى از طلا است. تو بر آن اسب، سوار مى شوى و زوقائیل زمام آن را مى گیرد، در حالى که در پیش رویت هفتاد هزار ملک قرار دارند و در دستهایشان پرچمهاى تسبیح است... تا آنجا که مى فرماید: سپس منبرى از نور برایت نصب مى کنند که هفت پله دارد، و در فاصله هر پله با پله دیگر، ملائکه صف کشیده اند، در حالى که در دستهایشان پرچمهاى نور است. و حورالعین در جانب راست و چپ منبر صف کشیده اند و نزدیکترین زنان به تو، از جانب چپ؛ حضرت حواء و آسیه است. پس چون بالاى منبر جاى گرفتى، جبرئیل علیه السلام مى آید و به تو مى گوید: اى فاطمه، حاجت خود را بخواه،

در آن هنگام تو مى گویی: پروردگارا! حسن و حسین (ع) را به من نشان بده
سپس آن دو به سوى تو مى آیند، در حالى که از رگهاى حسین (ع) خون مى ریزد، و او مى گوید: 
پروردگارا، امروز حق مرا از کسانى که به من ظلم کرده اند، باز ستان».


حدیٍث دوم: در «بحارالانوار، ج 43، ص 220، روایت 2» از امام رضا (ع) به نقل از پدران بزرگوارش (ع) است که مى فرمایند: «رسول الله (ص) فرمود: دخترم فاطمه (س) ، روز قیامت در حالى که لباسهاى خون آلود با اوست، محشور مى شود. و به یکى از پایه هاى عرش الهى دست مى زند و عرض مى کند: اى عدل، میان من و قاتل پسرم حکم نما؛ سپس رسول الله (ص) فرمود: قسم به پروردگار کعبه که خداوند بر له دخترم حکم مى کند. و خداوند- عزوجل- به غضب فاطمه (س) غضب مى کند و به خوشنودى او خشنود مى گردد».


حدیث سوم : در « بحارالانوار، ج 43، ص 220، روایت 4»از امام رضا (ع) به نقل از پدران بزرگوارش (ع) است که مى فرمایند: « رسول الله (ص) فرمود: چون روز قیامت مى شود، منادیى ندا مى کند: اى گروه خلایق، چشمان خود را ببندید تا فاطمه (س) ، دختر محمد (ص) عبور کند».


 حدیث چهارم: در« بحارالانوار، ج 43 ص 53.» از زبان ابوایوب انصارى آمده است که رسول الله (ص) فرمودند: «هنگامى که روز قیامت فرا مى رسد، منادیى از باطن عرش ندا مى کند: اى اهل جمع (محشر)، سرهاى خود را به زیر افکنید و چشمان خود بر هم نهید، تا فاطمه (س) از صراط بگذرد. در این هنگام حضرت فاطمه (ع) با هفتاد هزار کنیز از حورالعین عبور مى کند
.


این بود بخشى از روایاتی که بیانگر عظمت معنوى فاطمه (س) ، در قیامت است، براى توضیح بیشتر به نکات آنها اشاره مى شود:


1- حدیث اول به خوبى دلالت مى نماید بر اینکه: ظهور فاطمه (س) در قیامت، ظهور نورى قبل از خلقت مادى است. چرا که تمام تشریفات ذکر شده در حدیث از نور است.


2- از حدیث اول و نیز از حدیث دوم معلوم مى گردد که: خونخواهى امام حسین (ع) تنها با انتقام حضرت ولى عصر (عج) به پایان نمى رسد.


3- منظور از عرش، در حدیث دوم ممکن است موجودات باشند، و نیز مراد از قوائم و پایه هاى عرش، همان اسماء و صفات ذاتیه باشد که قیام موجودات به آنهاست. و ممکن است مراد از یکى از قوائم که در حدیث ذکر شده «قائمه من قوائم العرش» و حضرت فاطمه (س) بدان تمسک مى جوید، همان صفت «عدل» الهى باشد که در کلام موجود است «یا عدل، احکم بینى و بین قاتل ولدى».


4- شاید بستن چشم و یا سر به زیر افکندن در حدیث سوم و چهارم، با آنکه آنجا عالم تکلیف نیست، اشاره به عظمت آن بانو داشته باشد که هر چشمى نباید او را بنگرد. چنانکه در روایت اول آمده است: جز ابراهیم و امیرالمومنین (ع) کسى به او نخواهد نگریست.


5- شاید مراد از باطن عرش «بطنان العرش» همان نداى الهى از درون موجودات باشد، که به حساب عالم امرى و ملکوتى، عرش الهى محسوب مى شوند، زیرا خداوند با همه موجودات و در همه جا هست،  و یکى از آن جاها، قیامت است.

 

سلطان محمود غزنوی با تمام جاه و شوکت و خشم و غضبی که در تاریخ حکومتش داشت، نتوانست یک نفر را مطیع خود کند؛ زنی به نام سیده ملک خاتون که اولین زن حاکم ایران در دوره اسلامی لقب گرفته است و حالا اگر نشانی از او بخواهید، به جز کتاب های تاریخی می توانید سراغش را در جنوب تهران در یکی از محله های قدیمی خیابان خاوران بگیرید. جایی که حالا به نام «امام‌زاده سیده ملک خاتون» و به عنوان یکی از نوادگان حضرت موسی بن جعفر(ع) شناخته می شود.

سیده ملک خاتون حاکم ری بود که سلطان محمود غزنوی در نامه ای به او نوشت: «باید که خطبه بر من کنی و زر به نام من زنی و خراج بپذیری و اگر نه من بیایم و ری بستانم تو را نیست گردانم...» سلطان محمود که در آن روزها فتوحات بسیاری در خراسان و هند و غزنه داشت، توسعه‏ طلبی‏هایش را تا ری هم ادامه داده و از سیده خاتون خواسته بود تا مطیع او شود اما ملک خاتون که با چنگ و دندان حکومتش را حفظ کرده بود، در جواب سلطان نوشت:

«تا شوی من زنده بود مرا اندیشه آن بود که تو را مگر این راه بود و قصد ری کنی. چون وی فرمان یافت و شغل به من افتاد، مرا این اندیشه از دل برخاست، گفتم: محمود پادشاهی عاقل است، داند که چون او پادشاهی را به جنگ زنی نباید آمدن. اکنون اگر بیایی خدای آگاه است که من نخواهم گریخت و جنگ را ایستاده‏ام، از آنچه در دو بیرون نباشد: از دو لشکر یکی شکسته شود؛ اگر من تو را بشکنم، به همه عالم نویسم که سلطان محمود را بشکستم که صد پادشاه را شکسته بود، مرا هم فتح‏نامه بود و رسد و هم شعر فتح [و اگر تو مرا بشکنی چه توانی نوشت؟ گویی زنی را بشکستم؟ تو را نه فتح‏نامه رسد و نه شعر فتح] که شکستن زنی بس فخر نباشد؛ گویند که سلطان محمود زنی را بشکست».

جواب قاطعانه ای که سیده ملک خاتون به سلطان محمود داد، او را وادار کرد تا از فکر درگیری با یک زن که در نبرد با او شکست و پیروزی نتیجه ای جز رسوایی و سرزنش نداشت، صرف نظر کند.

ملک‌زاده ای که فرمانروا شد

زندگی سیاسی سیده ملک خاتون از زمانی شروع شد که به عقد فخرالدوله دیلمی، حاکم وقت حکومت آل بویه درآمد؛ اولین حکومت ایرانی و شیعه که توانست در جهت استقلال و بازگشت به هویت ایرانی قدم بردارد. سیده ملک خاتون که نام اصلی اش «شیرین، دختر رستم بن شروین بن رستم بن... قارن» بود، در تاریخ به عنوان زنی ملک‏زاده و عفیفه و زاهد معرفی شده که به خاندان «باوندی» طبرستان تعلق داشت و از بازمانده های ساسانیان به حساب می آمد.

همسر شیرین، فخرالدوله، در طول دوران اولیه حکومتش به اندیشه سیاسی و مدیریت وزیر مشهورش «صاحب بن عبّاد» متکی بود اما بعد از مرگ او، سیده ملک خاتون سمت مشاورت او را بر عهده گرفت. هرچند امور دربار و دیوان به دو تن از کارگزاران سپرده شد، ولی ملک خاتون بر آنان نظارت مستقیم داشت و در واقع، فخرالدوله این بار در امور سیاسی و مدیریتی به سیده خاتون تکیه کرد.

 

ام‌الملوک ایران

فخرالدوله در سال 387ق در قلعه طبرک ری درگذشت و چون در زمان فوت فرزندش مجدالدوله کم سن و سال بود، حکومت عملا  به دست شیرین افتاد تا هم خزانه ارزشمندش از دست مدعیان در امان بماند و هم ری آرامش را از دست ندهد.

سیده ملک خاتون بلافاصله بعد از مرگ همسرش درهای قلعه را بست و از ورود و خروج جلوگیری کرد، بعد از آن، از امام جماعت قلعه خواست تا آداب تدفین را انجام دهد و زمانی که تمام کنترل را در دست داشت، نمایندگانی را به شهر فرستاد تا خبر فوت فخرالدوله را اعلام کنند. او مجدالدوله را جانشین شوهرش کرد و پسر دیگرش شمس‏الدوله، را به حکومت همدان فرستاد و حکومت اصفهان را به پسر دیگرش عین‏الدوله، که هفت ساله بود، سپرد. به همین علت، سیده خاتون از آن پس «امّ‏الملوک» لقب گرفت.

در کتاب تاریخ گزیده درباره این خاتون چنین آمده است: «منکوحه‌اش سیده، بر ملک مستولی شد. هیچکس را از ارکان دولت زهره نبودی که بی اذن او در کم و بیش کاری مدخل کردن تا به مرتبه‌ای که کفن فخرالدوله قرض کردند و دست به خزانه نیارستند بردن.»

 

مادری که فرزندش را دستگیر کرد

ملک خاتون با توجه به سن کم فرزندش، مجدالدوله و با برخورداری از حمایت برادرش، اسپهبد طبرستان، امور حکومت ری را در دست گرفت. فرامین حکومتی با صلاحدید او صادر می‏شد و یکی از مورخان به نام ابن اثیر درباره او می‏نویسد: «مادر مجدالدوله همچنان فرمان می‏راند و نامه شهریاران بدو می‏خواندند و او بدیشان پاسخ می‏فرستاد.»

نقش فعّال او در مسائل سیاسی و نظامی دوره مجدالدوله تا آنجا پیش رفت که وقتی پسرش، مجدالدوله، به کوشش وزیرش به فکر گرفتن حکومت از مادرش افتاد، سیده خاتون این شورش را با عزل و دستگیری پسرش مجدالدوله به سود خود پایان داد و پسر دیگرش، شمس‏الدوله را مدتی به جای مجدالدوله به حکومت نشاند که البته بعد از مدتی دوباره مجدالدوله را بر سر کار آورد.

دیدار ملک خاتون با ابوعلی سینا هم یکی دیگر از نقاط عطف زندگی او بود. ابوعلی سینا که نزد سامانیان به مطالعه و تحقیق مشغول بود، با قدرت‏یابی محمود غزنوی و مخالفت او با شیعیان، مجبور شد از خراسان خارج شود. او در فرار از سپاهیان غزنوی به ری رفت و خدمت سیده خاتون و پسرش مجدالدوله رسید. آنها به ابن سینا امنیت و اعتباری دادند تا بتواند مطالعات خود را دنبال کند. کتابخانه مجدالدوله چنان غنی بود که ابن سینا، مدت‏ها در دربار ری و کنار این مادر و پسر اقامت کرد و از کتاب‏هایش، که بیشتر در علم نجوم و حکمت بود، استفاده کرد.

سیده ملکه خاتون در قلمرو خود عدالت را اجرا می‌کرد و چند روز در هفته به امور مردم شخصاً رسیدگی می‌کرد و تمام اداره امور لشکری و کشوری را خود با مشاوره انجام می‌داد. حمدالله مستوفی در کتابش، حکومتداری او را چنین توصیف می‌کند: "روز بار در پردۀ رقیق نشستی و با وزیر و عارض سخن گفتی، سپاهی و رعیت را در حد هر یک محافظت نمودی و چون رسل از اطراف آمدندی، بی تلقین، جواب بسزا گفتی". و در ادامه می نویسد: "تا او در حیات بود، ملک مجدالدوله به رونق بود".

 

وقتی جای شیرین خالی شد

اما با مرگ سیده خاتون در اثر بیماری در سال 419 هجری قمری ضعف حکومت پسرش مجدالدوله بیش از قبل آشکار شد و چون سپاهیان هم با او مدارا نکردند، مجدالدوله با بی خردی نامه‏ای به سلطان محمود نوشت و از او به رسم دوستی دعوت کرد تا به ری بیآید. سلطان محمود هم در همان سال به ری لشکر کشید و آنجا را فتح کرد و مجدالدوله دستگیر شد و به قتل رسید به این صورت حکومت آل‏بویه در ری پس از مرگ سیده ملک خاتون دوام نیاورد و به پایان رسید.